یادداشت های روزانه (95)

کسی که مداومت بر ذکر الهی داشته باشد و با آن انس گیرد خداوند متعال با او هم سخن می شود

از اساتید و عارفان حقیقی در حوزه می شنیدیم که کسی که مداومت بر ذکر الهی داشته باشد و با آن انس گیرد و به تعبیری دائم الذکر باشد ، خداوند متعال با او هم سخن می شود و از افراد گوناگونی که به آنها اعتقاد و اطمینان داریم شنیده ایم که آنها مداومت بر ذکر داشته اند و در نتیجه صدای کسی را می شنوند که با آنها تکلم می کند و با آنها به سخن می نشیند اما اورا نمی بینند در روایت است که پیامبر فرمود: «لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ماسمع» یعنی اگر در کلام شما کثرت نبود و در قلوب شما علف هرزه ها ( زنگار) نبود هر آینه می دید آنچه را که من می بینم و می شنیدید آنچه را که من می شنوم. اهل ذكر كسانى هستند كه آن قدر سرگرم ذكرند تا به دوستى محبوب رسيده و غير او از محبوبات دنيوى را به فراموشى سپرده اند. و دوستى مذكور موجب دوستى و ملازمت با ذكر او شده است تا آن جا كه ذكر را به جاى كالاى دنيوى و بهره هاى پاكيزه آن برگرفته و هيچ تجارت و خريد و فروشى از آن بازشان ندارد، و روزهاى زندگانى دنيوى خود را با آن سپرى ساخته اند.
غوطه ور شدن در کالای دنیا و فراموشی ذکر الهی جز زنگار قلب را به دنبا ندارد « کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»(سوره مطففین آیه 14 ) دو رشدن از ذکر الهی تکذیب رسولان الهی و قرآن را به دنبال دارد لذا فرمود : «اذا تتلی علیهم آیاتنا قال اساطیر الاولین»(سوره مطففین آیه 13 )
زنگار قلب نفس انسان را از درک احوال آخرت باز می دارد اهل آخرت در دنیا چرک و زنگار جان را با مداومت بر ذکر خدا و ملازمت با رياضت كامل از لوح نفوس خود شسته اند تا آن جا كه نفوسشان چون آينه صيقلى زده اى است كه در برابر حقايق الهى قرار گرفته و آن حقايق در آن تابيده و جانشان نقش آن حقايق را گرفته است ، انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین و و ائمه اطهار علیهم السلام و اولیاء الهی قدس الله سرهم ، با ديده يقين راه نجات و راه هلاكت و فاصله ميان آن دو را مشاهده كرده ، پس خود با بصيرت و بينايى آن را پيموده ، و مردم را بنا بر يقين خود هدايت نموده ، و از امورى كه با ديده بصيرت و با گوش جان خود مشاهده كرده اند خبر داده اند، و گويا از شدت وضوح و ظهورى كه اين حقايق براى آن ها دارد و اينان از آن ها خبر مى دهند، چنان است كه چيزهايى را از عالم غیب و آخرت ديده اند كه همانند دیدن امور دنیوی با حواس خود مشاهده كرده اند، پس چيزهايى را ديده اند كه مردم نديده و چيزهايى را شنيده اند كه مردم نشنيده اند....
و در کتاب (عدة الداعى)ص 238 در حدیثی آمده است : انا جليس من ذكرنى . ودر(عدة الداعى)ص 235 در حدیث دیگری می فرماید: يا موسى انا جليس من ذكرنى .
و در ((عدة الداعى)) گويد: در حديث است : ((من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند)). و در حديث ديگرى است : ((اى موسى من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند)).
و در(نهج البلاغه) خطبه 193 همام دروصف مؤ من : و يصبح و همه الذكر... اءنْ كان فِى الغافلين كتب فِى الذاكرين ، و اءنْ كان فِى الذاكرين لم يكتب من الغافلين .
و در ((نهج البلاغه)) در خطبه همام ضمن برشمارى صفات مؤ من آمده است كه :
و وارد صبح مى شود و همه همتش ذكر است ... اگر ميان غافلان باشد از ذاكران نوشته شود، و اگر ميان ذاكران باشد از غافلان نوشته نگردد.
و در (ثواب الاعمال)ص 15،ح 1: قَالَ الله تعالى : يا موسى ! لو اءن السموات السبع و عامريهن عندى و الارضين السبع فِى كفة و ((لا اله الا الله )) فِى كفة مالت بهن ((لا اله الا الله))
و در ((ثواب الاعمال)) است كه : خداى متعال فرمود: اى موسى ! اگر آسمان هاى هفتگاءِنَّهُ و آبادى كنندگان آن ها نزد من و زمين هاى هفتگاءِنَّهُ در يك كفه و ((لا اله الا الله)) در كفه ديگرى قرار گيرد، طرف ((لا اله الا الله)) سنگينى كند و پايين رود .
و فِى ((مزامير العاشقين)): و عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءِذَا كان الغالب على عبدى الاشتغال بى ، جعلت همّه و لذته فِى ذكرى ، و اءِذَا جعلت همّه و لذته فِى ذكرى عشقنى و عشقته . و اءِذَا عشقته رفعت الحجاب بينى و بينه ، لا يسهو اذ سها النَّاس ، اولئك كلامهم كلام الاءنبياء، اولئك الابدال حقا، اولئك اَلَّذِى نَ اءِذَا اردت باهل الارض عقوبة او عذابا ذكرتهم فيهم فصرفته بهم عنهم .
و در ((مزامير العاشقين)) گويد: از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده است كه :
هرگاه حالت اشتغال به من بر بنده ام غالب آمد، هم و لذت او را در ياد خودم قرار مى دهم ، و چون هم و لذت او را در ياد خودم قرار دادم عاشق من مى شود و من نيز به او عشق مى ورزم . و چون عاشق او شوم حجاب ميان خودم و او را بر مى دارم ، آن گاه كه مردم به سهو و غفلت گذرانند او سهو و غفلت نخواهد داشت ، اينانند كه كلامشان كلام انبياست ، حقا اينان ابدالند، اينانند كه چون بخواهم اهل زمين را عقوبتى كنم يا عذابى بر آن ها فرستم ايشان را در ميان آنان ياد كنم پس عذاب و عقوبت را به خاطر ايشان از اهل زمين باز گردانم .
ودر (كافى) ج 2،ص 499 روى ابوبصير عن ابى عبدالله عليه السلام اءِنَّهُ قَالَ: شيعتنا اَلَّذِى نَ اءِذَا خلوا ذكروا الله كَثِيرا
و ابوصير ازپیامبر صلى الله عليه و آله و عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:
شيعيان ما كسانى هستند كه چون تنها شوند فراوان ياد خدا كنند.
و در (بصائر الدرجات))ص 11، باب نادر عن على عليه السلام قَالَ: قراء ة القرآن فِى الصلاة افضل من قراءة القرآن فِى غير الصلاة ، و ذكر الله افضل .
و در ((بصائر الدرجات)) از على عليه السلام روايت كرده است كه : قرآن خواندن در نماز از قرآن خواندن در غير نماز برتر است ، و ذكر خدا [از هر دو] برتر است .
و فِى ((الكافى)) و ((العلل)) عن ابى عبدالله عليه السلام : الصاعقة تصيب المؤ من و الكافر و لا تصيب ذاكرا.
و در ((كافى)) و ((علل الشرايع)) از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه :
صاعقه و عذاب آسمانى به كافر و مؤ من مى رسد ولى به شخص ‍ ذاكر نمى رسد.
و در(عدة الداعى))ص 235 فِى الحديث القدسى : ايما عبد اطلعت على قلبه فرايت الغالب عليه التمسك بذكرى توليت سياسته و كنت جليسه و محادثه .
و در حديث قدسى آمده است كه : هر بنده اى كه به قلبش بنگرم و ببينم كه حالت تمسك و چنگ زدن به ذكر من بر او غالب است خودم تدبير و سياست امورش را به عهده گيرم و خودم همنشين و هم سخن او خواهم بود

از یادداشت های روزانه، ژوئن ۲۰۱۱