یادداشت های روزانه (92)

قوه خیال

ساختار قوه خیال به عنوان شانی از شئون نفس ناطقه در جان انسانی در جایگاه یک کارخانه تصویرساز در نفس انسانی نقش ایفا می کند همه تصاویری را که در جان خود نظاره می کنیم تولید (کارخانه قوه مثال) جان ماست که مشاهده آنها از طریق چشم ظاهری مان میسر نیست بلکه وقتی چشم ظاهری را می بندیم محصولات تولیدی کارخانه خیال را بهتر نظاره می کنیم
  اولیاء خدا خیالات را به سه دسته تقسیم می کنند
۱- خيالات متصل به عقل، که از منبع نورانی و متصل به لاهوت تغذیه می کنند و در حقییقت گشاينده اسرار حقابق الهی اند و بعنوان خیالات علیینی که مربوط به اولیاء خداست قلمداد می شوند. در این نوع خیال انسان به دنبال این نیست که در چه جایی از این جهان است، بلکه بدنبال این است که تا جهان رادر جان خود ببیند و به تعبیر دیگر خود جهانی است افتاده است در گوشه ای یعنی انسان جام جهان نماست واگر می گویند جام جم چون جمشید جامی داشت که جهان را در او می دید و این کنایه از جان انسان است که گرانتر از آن در هستی خلق نشده است و در این جام همه جهان نمایان است.
اولیای کرام اسیر و سخره ی خیالات نیستند، بلکه خیالات آنها از نوع دیگر بوده انعکاسی از فروغ حسن زیبا رویان بوستان الهی میباشد. مردان حق و اولیای خدا، خیال دوست را در خود نقش کرده اند و هر چه از دوست و معشوق ازلی آید، پاک و مبراست. ایشان خیال محبوب را در سر و جان می پرورانند و آنچه در خیال آنها نمودار شود، پرتوی از ذات پروردگار و صفات جمال معشوق ابدی است. خیال ایشان حقیقت محض است
آن خيالاتي كه دام اولياست
عكس مه رويان بستان خداست
این خیالات بنا به عقیده صدر المتالهین حالت نوراني و مجرد دارند نه جنبه حسي و مادي بنا بر عقیده مشایین و این خیال علیینی حقايق و اسرار متعالي عالم هستي را بر قلب انسان قدسي متجلي مي‌ نماید. به صورتي كه در نفس مطهر و آینه گونه تمثل پيدا مي ‌كند. اين تمثيل اسرار معاني برتر و متعالي از عالم غيب است لذا خيال جبروتی و لاهوتی قدسي از عرش و بستان الهی است .
در عالم خيال است كه ارواح تجسم پيدا مي ‌كنند و اجسام مجرد در آن عالم پيوندي ميان عالم كبير و صغير برقرار مي كنند و در اين عالم است كه انسان قدسی، خود را رمزي از عالم ماورايي مي‌ داند. حضرت مولانا مي ‌فرمايد؛ مرغ در بالا و زير آن سايه ‌اش
مي ‌رود برخاك‌ پران مرغ وش
ابلهي صياد آن سايه شود
مي ‌دود چندانكه بي ‌مايه شود
بي‌ خبر كان عقل آن مرغ هواست
بي ‌خبر كه اصل آن سايه كجاست
صورت از معني چو شير از بيشه دان
يا چو آواز سخن ز انديشه ‌دان
اين سخن و آواز از انديشه خاست
تو نداني بحر انديشه كجاست
۲- خيال منفعل وجدا شده از عقل و متصل به عالم ابلیسی که حجاب حقيقت جان و توهم‌ آور عالم كشف است .که اکثر ناسوتیان این عالم با آن همدم و همراهند و دائم انسان را از صعود به سقوط می کشاند و نام آن خیالات سجینی است که از طرف بولهوسان دنیایی اعمال می شود و در چنبره آن دست و پا می زنند.
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
۳- خیالات دیوانی که مربوط به فرشتگان الهی است

از یادداشت های روزانه، آوریل ۲۰۱۱