یادداشت های روزانه (87)

همه را گمراه خواهم ساخت مگر آن بندگان خالص شده تو.

چند روز زندگی دنیا فرصتی است براي خدايي شدن و هدف زندگي انسان هم همین است ( و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ) . زندگی غیر از این به انحراف رفتن است . اگر انسان زندگي و نيت و رفتار خود را خدامحور کند و براي نزديک شدن به خدا زندگي کند ، حتما عاقبت او نيز خدايي و نيک خواهد شد . زيرا هر کسي همانگونه مي ميرد ، که زندگي مي کند. همان گونه که رفتار و انتخاب هاي انسان در کيفيت آخرت او کاملا موثر است ، نوع زندگي و انتخاب هاي انسان در عاقبت به خيري او در همين دنيا نيز تاثير مستقيم دارد.
بدون شک هيچ عملي مانند انجام واجبات الهي و عمل به تکاليف خدايي در حسن عاقبت موثر نمي باشد؛ همان طوري که مهمترين عامل در بد عاقبتي ارتکاب محرمات الهي و انجام گناهان است
رسول گرامي خدا فرموده اند: « لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ لَا يَتَيَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَه‏ (بحار الأنوار ج‏۲۴ ص ۲۶ )؛ مؤمن پيوسته از سوء عاقبت خود بيمناك است و يقين ندارد كه آيا مقام خشنودى و رضاى خدا را دريافت خواهد كرد يا نه تا هنگام مرگ و آمدن ملك الموت.
خداوند متعال در چندين آيه قرآن به صراحت عاقبت بخيري را از آن متقين دانسته است . چرا كه انسان متقي، عقلش سرجاست و شهوت و غضب، پول و رياست و ... عقلش را زائل نكرده است و چون عقلش درست كار مي كند، عاقبت انديش است و عاقبت انديشي اش در نهايت وي را عاقبت بخير مي كند.
براي عاقبت به خير شدن بايد به خدا پناه برد و ضمن عمل به دين، تحت ولايت و اولياي او زندگي کرد؛ در غير اين صورت خطر سقوط حتمی است؛ لذا لازم است در هر کاري ابتدا به عواقب آن انديشيد. كما اينكه حضرت علي (عليه السلام) در اين خصوص مي فرمايد: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَنْظَرُهُمْ فِي الْعَوَاقِبِ؛ (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص : ۵۲ ) عاقل ترين مردم (کسي است که) دور اندیشی بيشتري نسبت به عاقبت كارهايش داشته باشد.»
از عوامل بسیار مهم در عاقبت بخيري، «توبه» است. ممکن است کسي در طول عمر خود دراثر غفلت و ناداني گناه کرده باشد و قبل از مرگ بيدار گشته ، توبه کند و راه خود را به سوي خدا اصلاح نمايد و عاقبت به خير گردد . بر عکس ممکن است کسي يک عمر در راه دين باشد و در نهايت در اثر مثلا نافرماني نسبت به امام زمان خويش پايش بلغزد و از مسير منحرف و عاقبت اش بد باشد.
آدمي هر قدر که مراحل بندگي را بپيمايد، شيطان نيز با حيله هاي قوي تر وارد مي شود و هيچ گاه انسان از اين دشمن قسم خورده به طور کامل راحت نمي گردد. البته اگر مؤمني به درجه مخلـَصين برسد ديگر شيطان را به او راهي نيست:
«قال رب بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين؛ (سوره مباركه حجر،۳۹ و۴۰)
ابليس گفت: پـروردگـارا! به خاطر اين كه مرا گمراه ساختى (و اين انسان زمينه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمين را در نظر آنهازينت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مى دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت مگر آن بندگان خالص شده تو.
«شريح قاضي» از جمله کساني بود که عاقبت در برابر اربابِ زر و زورِ دنيا و زورمندانِ زرمدار، كرنش كرده و براي دو روزه مردار دنيا به آن نزديك شده و لذا در حساس ترين برهه تاريخ اسلام، بدترين تصميم ممكن را گرفت و ننگ ابدي را به جان خريد و روند تاريخ را به سبب آلودگي خود به دنيا عوض كرد.
«بلعم بن باعورا» - از علماء بني اسرائيل و معاصر حضرت موسي (عليه السلام) - نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه‏ شيطان و طاغوت زمان يعني فرعون، منحرف شد. وي پيرو آئين ابراهيم و صاحب كرامت بود؛ چنانكه مردم از اطراف و اكناف به نزد او مي‌آمدند تا درباره آنان پيشگويي کند و براي برکت يافتن دارايي و زندگي آنها دعا نمايد. ).
اگر چه نام بلعم باعورا در قرآن نيامده است اما همه مفسران بزرگ، مضمون آيات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره اعراف را درباره او دانسته اند: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را (بلعم باعورا) كه آيات خود را به او داديم (اسم اعظم يا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (عليه السلام) درباره اين آيه مي فرمايد: «اصل آيه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى كه اهل قبله هستند (مومن مي باشند) ولي هوا و هوس خود را بر هدايت الهى مقدم مى‏شمارند» (تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج ۱۰، ص۱۱۵‏).
امام رضا (عليه السلام) نيز فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى‏دانست و دعايش مستجاب مى‏شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى (عليه السلام) بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. (تفسير نور الثقلين، ذيل آيه ۱۷۶).
آرى، زرق و برق دنيا و پیروی از دشمنان دین خدا و همنوا شدن با آنها، عامل سقوط بزرگان وعلما و دانشمندان است . الهي لا تکلني الي نفسي طرفه عينا ابدا.
قرآن سرانجام اين عابد مستجاب الدعوة را چنين بازگو مي‌كند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛ و اگر مى‏خواستيم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با اين آيات (و علوم و دانش ها) بالا مى‏برديم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد و از هواى نفس پيروى كرد. مَثَل او همچون سگي (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز و زبانش را بيرون مى‏آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى‏كند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود). اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)».(اعراف: ۱۷۶)

از یادداشت های روزانه، فوریه ۲۰۱۱