یادداشت های روزانه (80)

کربلا تفسیرش از همه تفاسیر مجزا گشته

 برای ما در فلسفه از طریق براهین فلسفی با برهان لمی فاعلی و برهان لمی غایی، ثابت شده که آنچه درجهان هستی ازکلمات الهی ، که همه آنها نعمتها ی الهی هستند (و به تعبیر قرآن اگرهمه درحتان تبدیل به قلم شوند ودریاها و اقیانوسها هفت برابر شوند توان نگارش کلمات الهی عالم وجود را ندارند) ، این همه فیوضاتی که از طرف حضرت حق به مخلوقات هستی اهداء می گردد بواسطه وسایطی می رسد و برخورداری موجودات از این تکریم و فیض الهی در اصل بواسطه آن وسایط است. حکماء و فلاسفه وسایط را عالم عقول گفته اند ولی به حسب اعتقادات ما و نصوص مذهبی ما این فیوضات به وسیله انوار اهل بیت(ع) می رسد. این قانون بر اساس برداشت از مفاد براهین مبتنی بر حرکت جوهریه است و هم مفاد برهان قاعده «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» و هم مفاد قاعده بدیهیه «سنخیت علت و معلول » . خداوند متعال که واحد بسیط از همه جهات است با عالم کثرات که از هر نظر متشتت اند، نسبتی ندارد. یعنی بین وحدت بساطتی و کثرت و تشتت همه جانبی، هیچ نسبتی وجود ندارد. لذا می گویند حتما باید وسایطی در کار باشد تا سنخیتی به وجود آورد. 

در بعد فلسفی باید گفت که همه عالم به یک اصل واحد بر می گردد. در روایت معروف بحار الانوار از لسان پیامبر اکرم(ص) آمده است: «اول ما خلق الله نوری » در روایت دیگری که در بحارالانوار به نقل از پیامبر اکرم(ص) وارد شده ، چنین آمده است:
«یا ابن مسعود ان الله تعالی خلقنی و خلق علیا و الحسن والحسین من نور قدسه ، فلما اراد ان ینشی خلقه فتق نوری وخلق منه السموات والارض...»ج 36 ، ص 73
خدا مرا و علی را و حسن وحسین را از نور قدس خودش آفرید و چون خواست خلق را انشا کند (یعنی دیگران را) نور مرا شکافت و از نور شکافته شده من آسمانها و زمین درآمد.
این همان معنای واسطه است که فلاسفه می گویند و سپس ادامه می دهد: «فعند ذلک اظلمت المشارق و المغارب » ; اگر چه آن موجودات مقدس آفریده شده بودند، اما هنوز شرق و غرب جهان در تاریکی به سر می برد.
«فعند ذلک تکلم الله بکلمة اخری فخلق منها روحا ، فاحتمل النور الروح ، فخلق منه الزهراء فاطمة فاقامها امام العرش ، فازهرت المشارق و المغارب فلاجل ذلک سمیت الزهرا...»)
این بود که خداوند فاطمه زهرا(س) را آفرید تا با نور او ظلمتها برطرف شود. روایات است که مرحوم مجلسی می فرماید:
«فاعلم ان اکثر ما اثبتوه لهذاالعقول قد ثبت لارواح النبی و الائمة: فی اخبارناالمتواترة علی وجه آخر فانهم اثبتواالقدم للعقل، و قد ثبت التقدم فی الخلق لارواحهم ...»)
بیشتر چیزهایی را که فلاسفه برای عقول اثبات کرده اند، برای ارواح پیامبر وامامان: در اخبار متواتره ثابت شده است. آنها قدیم بودن را برای عقل ثابت کرده اند، اما در روایات ما تقدم در آفرینش برای ارواح پیامبر وامامان: ثابت شده است.
ما می خواهیم بگوییم که حسب نصوص مذهبی ما، هر آنچه که فلاسفه درباره عقول گفته اند درباره پیغمبر و اهل بیت(ع) است و ائمه ، آنان وسایط فیض هستند و روایاتی هم که می فرماید: «اول ما خلق الله نوری » یا روایت «لولا انت ...» ، «لولا انتما ...» ، «لولا انتم ...» «لولا هولاء...» «لولا علی ...» و «لولا فاطمه ...» همه بر این موضوع دلالت دارند. در این روایات قسمت اول متواتر است. اگر این اهل بیت نبودند ، اگر شما دو تا نبودید ، اگر شماها نبودید، اینها تعبیرات مختلف است و متواتر . بعضی از اینها علت غایی را می رسانند ، اگر شما نبودید درست نمی کردم ، روی قاعده هم هست چون هدف تکامل است. تکامل هم بسته به حضرت حق است. بالاتر از انسان خداست ولی این چهارده تن معصوم شده اند و بقیه به یک درجه ای رسیده اند. پس انبیا از آدم تا قبل از حضرت خاتم: به خاطر حضرت خاتم(ص) و اهل بیت او هستند. دیگران به خاطر انبیا هستند. پایین تر به خاطر اوصیا هستند تا برسد به پایین و پایین تر.
اگر این مطالب تبیین شود معلوم می شود بشر با وسائط حق در کربلا چه تعاملی را انجام داد که از خلقت اول تا آخر مشابهی نداشته و نخواهد داشت اینجاست که کربلا تفسیرش از همه تفاسیر مجزا گشته و ما یری و مالایری را به عزا نشانده است ، و سرهای قدسیان را برزانوی غم نهاده است.

از یادداشت های روزانه،  سپتامبر ۲۰۱۰