یادداشت های روزانه (77)

انسان کامل برخوردار از مقام ربوبیت کامل به اذن الهی دارای ولایت تکوینی است

در زبان عربی هر اسمی را در مباحث علم صرف به معرفه و نکره تقسیم می نمایند که این امر مفید به فوائد متنوعی است . مثلا کلمه "رجل" اسم نکره است و شامل هر رجلی می شود اما وقتی که معرفه شد متعین در یک شخص خاص است . در بین نکرات کلمه "شیء" از جمله انکر نکرات است که همه چیز را شامل می شود .
با این مقدمه به روایتی که محی الدین عربی در فتوحات مکیه جلد 3 صفحه 294 تا 302 آورده است اشاره می کنم ، ایشان از لسان مبارک ختم الرسل بیان می دارد که فرمود : «احدی از اهل بهشت نیست که به شیء بگوید کن مگر آنکه یکون می شود - و کلمه شی ء در روایات انکر نکرات است و این عمومیت کن را فقط به انسان که حامل سر الهی است اعطاء فرمود ».
بنا بر این حدیث همه بهشتیان در جنت های متعدد آخرت به این مقام نائل می آیند و هر چیزی را که اراده کنند بلافاصله محقق می شود و امور حیات در جنات تابع اراده او خواست افراد است که در واقع ماذون به اذن الهی اند .
خداوند ذات انسان را بگونه ای قرار داده است که بتواند در حیثیت و شانیتی قرار گیرد که در مملکت و قلمرو جان به هر نحوی که اراده کند خلق و انشاء نماید . اگر نگاهی به جان خود بیاندازید و تاملی انجام دهید به بداهت در می یابید که توانایی خلق هر نوع صورت و شکلی را دارید ، از خانه هزار ضلعی تا خلق خانه ای بر روی آتش ، از خلق کشتی به اندازه یک استان تا خلق هزار ماه دور کره زمین . انسانی در صورتی که به مقام خلیفه الهی برسد توان ایجاد و خلق خارجی پیدا می کند . این نمایانگر این است که انسان مثال حق است و هر انسانی در این راستا از ربوبیت حق تعالی نصیبی را بهره برده و همه این اتصاف و این قدرت تحت فرمان و اذن الهی است که قرآن می فرماید : «ما تشاءون الا ان یشاء الله (1) - لا حول و لا قوه الا بالله - و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی(2) و...»  پس این ربوبیت به اندازه و سعت انسانی تحت " اذن" به او داده شده و انسانها بهره هایی از نام های الهی دارند . اما در این بین انسان کامل برخوردار از مقام ربوبیت کامل به اذن الهی برخوردار است که او را خلیفه الهی می نامیم و دارای ولایت تکوینی است که همه اشیاء در دنیا تحت امر او می تواند قرار گیردکه معروف است پیامبردر جنگ تبوک فرمود : کن اباذر و اباذر شد -
مصور شد به انشای پیامبر
مثال بوذری از کن اباذر
بنا براین انسان عارف اگر در مقام (كن ) اقامت گزید به خزائن نظام هستى دست يافته است كه «و ان من شى الا عندنا حزائنه »
استاد المفسرین علامه طباطبايى قدس سره در جلد هفدهم الميزان ذيل آيه كريمه «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون » مى فرمايد:  اين آيه از غرر آيات قرآنى است كه كلمه ايجاد را وصف مى كند و هر موجودى مخاطب است به خطاب كلمه (كن ) و من المعلوم ان ليس هناك لفظ يتلفظ به و الا احتاج فى وجوده الى لفظ آخر و هلم جرا فيتسلسل ، و لا ان هناك مخاطبا ذا سمع يسمع الخطاب فيوجد به لادائه الخلف فالكلام تمثيل لا فاضته تعالى وجود الشى من غير حاجه الى شى آخر ورا ذاته المتعاليه و من غير تخلف و لا مهل . و به يظهر فساد ما ذكره بعضهم حيث قال : الظاهر ان هناك قولا لفظيا هو لفظ (كن ) و اليه ذهب معظم السلف و شون الله تعالى و راء ما تصل اليه الافهام فدع عنك الكلام و الخصام و من المعلوم ان ليس هناك امر ينفصل عنه تعالى يسمى ايجاد او وجودا ثم يتصل بالشى فيصير به موجودا و هو ظاهر فليس بعده تعالى الا وجود الشى فحسب .
و من هنا يظهر ان كله الايجاد و هى كلمه كن هو وجود الشى الذى اوجده لكن بما انه منتسب اليه قائم به واما من حيث انتسابه الى نفسه فهو موجود لا ايجاد و مخلوق لا خلق و يظهر ايضا ان الذى يفيض منه تعالى لا يقبل مهله و لا نظره و لا يتحمل تبدلا و لا تغيرا و لا يتلبس بتدريج و ما يترائى فى الخلق من هذه الامور انما يتاتى من الاشيا من ناحيه نفسها لا من الجهه التى تلى ربها سبحانه و هذا باب ينفتح منه الف باب . (ترجمه)
شیخ الرئیس بوعلی سینا در نمط نهم کتاب اشارات گويد: العرفان مبتد من تفريق و نفض و ترك و رفض ، ممعن فى جمع هو جمع صفات الحق للذات المريده بالصدق منته الى الواحد ثم وقوف
خواجه نصیر الدین طوسی در شرح اشارات در رابطه با آن می فرماید: «عارف هنگامى كه از خود بگذشت و به حق پيوست ، مى بيند هر قدرت در قدرتش مستغرق است قدرتى كه متعلق به جميع مقدورات است ، و هر علم در علمش مستغرق است علمى كه هيچ چيز از او پنهان نيست ، و هر اراده وى مستغرق است است اراده اى كه هيچ ممكن از او سرباز نمى زند. بلكه هر وجود و كمال وجود از او صادر است و از جانب وى فائض است . پس در اين هنگام حق تعالى بصرش ‍ مى گردد كه بدان مى بيند، و سمعش مى گردد كه بدان مى شنود، و قدرتش ‍ مى گردد كه بدان فاعل فعل است ، و علمش مى گردد كه بدان مى داند، و وجودش مى گردد كه بدان موجود است . پس عارف در اين هنگام به حقيقت متخلق به اخلاق الله مى شود.»(3)

(1)- سوره تکویر آیه 29
(2)- انفال : 17
(3)- شرح اشارات ، ج 3، ص 388، فصل 19، نمط 9

از یادداشت های روزانه،  نوامبر ۲۰۱۰