یادداشت های روزانه (160)

عمق قیام حضرت به دلیل مساله «بود و نبود» اسلام است

از وقتی كه قيام امام حسين (ع) با آن شرايط و ويژگى هاى خاص اتفاق افتاده است، سؤال هايى در ميان نخبگان و انديشمندان و حتى مردم عادى مطرح بوده است كه، انگيزه اصلى امام (ع) از اقدام به چنين كارى چه بوده است؟ آيا دعوت كوفيان فلسفه قيام آن حضرت بوده، يا قيام امام (ع) علت دعوت كوفيان؟ آيا دستيابى به حكومت، علت اصلى و غايت نهايى اين نهضت بوده است يا ايجاد اصلاحات و تغييرهاى محدود در ساختار حكومت اسلامى هم مى توانست هدف امام (عليه السلام) را تأمين كند؟ اگر هدف اصلى قيام، اصلاح وضعيت امت و جامعه اسلامى بود، آيا حضرت نمى توانست به شيوه مسالمت آميز به هدف خويش جامه عمل بپوشاند تا مردم شاهد ريختن خون فرزندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و به اسارت رفتن اهل بيت (عليهم السلام) آن حضرت نباشد؟ و...
اين پرسش ها و مانند آنها، هر كدام حاكى از نگرش ها و ديدگاه هاى خاص افراد به اين حادثه است. البته يكى از علل فزونى پرسش ها و ديدگاه ها درباره فلسفه قيام حضرت را بايد در پيچيدگى خاص و چند بُعدى بودن اين نهضت جست و جو كرد. نهضتى كه در طول تاريخ اسلام، نظيرى نمى توان براى آن يافت.
واقعه سرزمین نینوا و نهضت عاشورا ، كه بعنوان کشتی نجات اسلام از اقیانوس تیره وتار ونجات انهدام اسلام و رمز نجات و بقاء اسلام مطرح شده است ، داراى رموز گسترده ای است كه از ديد گان اکثریت پنهان است به همین دلیل سوالات و تحلیل های متفاوتی رابه دنبال داشته است ،و تا اين رموز گشوده نشوند ، عظمت قيام امام حسين و اهداف بلند آن ، و بزرگى مصيبت آن حضرت ، آنطور كه بايد، روشن نمى گردد.
عمق قیام حضرت به دلیل مساله «بود و نبود» اسلام است ، نه يك اختلاف معمولى ميان يك حاكم فاسد و يك رهبر فداكار و دلسوز، واقعه حساستر از اين حرفهاست ، سيدالشهداء نه بعنوان يك شخص ، بلكه بزرگترين حافظ اسلام ناب ، موقعيت حاكم بر عالم اسلام و مسلمين را به گونه اى مى بيند، كه اگر اقدامى عاجل ، خونين و پر هيجان ، انجام نگيرد، تمامى زحمات پيامبر عظيم الشاءن اسلام (صلى الله عليه وآله) و فداكاريهاى پدرش اميرالمؤ منين (عليه السلام) و مادرش زهراى مرضيه (س) و سبط اكبر حضرت مجتبى (ع) و ياران آن بزرگواران و در يك كلام ، دين خدا، و اسلام به باد خواهد رفت . او نمودار اسلام مجسم است وچكيده اسلام است . آنچه امام(عليه السلام) را به قيام برضد حكومت اموى واداشت، حفاظت و صيانت دين جدش از خطر تحريف و نابودى بود، كه اين امر مى توانست يا با نابودى رژيم اموى و تشكيل دولت اسلامى، امكان پذير باشد و يا با جان بازى و شهادت در راه خدا كه البته چون راه نخست، در عمل براى امام(عليه السلام)مقدور نبود، امام(عليه السلام) راه دوم را كه شيوه فداكاران است، برگزيدند و اسلام را از خطر نابودى نجات دادند.

از یادداشت های روزانه، در آستانه ماه محرم، اکتبر ۲۰۱۴