یادداشت های روزانه (148)

 انسان خلاصه و عصاره هستی است

از امور بسیار مهم که غایت بعثت انبیاء الهی است و هدف اصلی خلقت ماست معرفت الله است . اگر به این امر نائل نیائیم در حقیقت از وظیفه ای که بر دوشمان گذاشته شده باز مانده ایم ، لذا معرفت الله امری ضروری است. بعضی از مفسرین در ذیل آیه (وما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون نوشته اند : ای لیعرفون ) یعنی هدف معرفت الهی است .شاید مهم ترین راه رسیدن به معرفت الله نگاه به آیات الهی است؛ چرا که از طریق آیات است که می توان خداوند را شناخت و راه دیگری برای انسان گشوده نیست. در میان آیات الهی نیز کامل ترین جلوه الهی را می بایست در خود انسان یافت؛ زیرا که انسان مظهر تمامی اسمای الهی و تجلیات اسمایی است. از این روست که گفته اند معرفت نفس و شناخت آن، به عنوان یک مقدمه برای واجبی چون معرفت الله لازم است ، بر اساس آیات و روایات انسان آینه ای هستی است. به این معنا انسان خلاصه و عصاره هستی است. همه هستی به تنهایی نمی تواند بیانگر حقیقت الله باشد ولی انسان به تنهایی این گونه است. از این رو، در انسان همه عوالم هستی به طور خلاصه وجود دارد. انسان اگر خودش را بشناسد، عوالم پنج یا هفت گانه را در خود خواهد یافت. این عوالم و حضرات خمس، عواملی است که در این دعای حضرت امیرمومنان علی(ع) بیان شده است: اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِي‌ بِطَاعَتِكَ، وَ بَاطِنِي‌ بِمَحَبَّتِكَ، وَ قَلْبِي‌ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ رُوحِي‌ بِمُشَاهَدَتَكِ، وَ سِرِّي‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِكَ؛ يَا ذَاالْجَلَالِ وَ الإكْرَامِ؛ خدایا ظاهرم را به طاعت خودت و باطنم را به محبت خودت و قلبم را به معرفت خودت و روحم را به مشاهده خودت و سرم را به استقلال اتصال حضرت خودت نورانی و روشن گردان! ای خداوند دارای جلال و اکرام!(اصول كافي ، ج1 ، ص 112)
بنابراین، عوالم پنج گانه عبارت خواهند بود از: عالم ظاهر، عالم باطن (یا ملکوت)، عالم قلب (یا عقل)،‌عالم روح و عالم سر. برخی دو عالم که از عوالم الهی یعنی واحدیت و احدیت را نیز افزوده اند که عوالم به هفت عالم افزایش می یابد. این عوالم عبارتند از:ظاهر و باطن و قلب و روح و سر و خفی و اخفی
انسان موجودی است که می تواند با شناخت خود در همه این عوالم سیر و سیاحت کند زیرا انسان عالم اکبر است و عالم خارج وجود او عالم اصغر است به تعبیر امیراامومنین علی علیه السلام : اتزعم انک جرم صغیر فیک انطوی العالم الاکبر بنابر این انسان می تواند به شناخت حضرت حق به نحو اکمل نائل بیاید بلکه عرش الهی در جان او قرار گیرد از این روست که در حدیث قدسی آمده است که : قلب المومن عرش الرحمن؛ قلب مومن عرش خدای رحمان است؛(بحار، ج55، ص39) چرا که مومن با معرفت نفس و حرکت در مسیر خدایی و متاله شدن از طریق عبودیت به جایی می رسد که خداوند در او تجلی می کند. از این روست که انسان کامل که همه اسمای الهی را در خود ظهور بخشیده است دارای وسعت وجودی می شود که آینه خداوندی است و به عنوان خدایی و متاله شده می تواند پذیرای خداوند بوده و در مقام خلافت الهی مظهر رب العالمین باشد. در حدیث قدسی در بیان مقام چنین انسانی آمده است: لا یسعنی ارضی و لا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المومن ؛ مرا نه زمین و نه آسمان فراگیرد، ولی قلب بنده مومن ، مرا جا می دهد.( عوالی اللئالی، ج 4، ص 7، و با اندک تفاوت در بحار الانوار، ج 58، ص39) جامی در هفت اورنگ در یوسف و زلیخا به انسان هشدار می دهد و از انسان ها می خواهد تا سیر ملکوتی بازگشت را از عالم ظاهر و خاک آغاز کنند و در این عالم باقی نمانند و بال پرواز بگشایند که از سرزمین دیگری هستند که می بایست به آن آشیانه باز گردند. جامی آورده است :
دلا تا کی درین کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک‌بازی؟
تویی آن دست‌پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
چرا ز آن آشیان بیگانه گشتی؟
چو دونان جغد این ویرانه گشتی؟
بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک
بپر تا کنگر ایوان افلاک.

از یادداشت های روزانه، دسامبر ۲۰۱۳