یادداشت های روزانه (119)

 رمضان برای اولیاء الهی منزل هفتم سیرو سلوک یعنی میهمانی در محضر خداست است

دنیا جای شدن است . ما برای شدن به دنیا آمده ایم نه برای ماندن . شدن از نوع عارفان حقیقت بین یعنی : قرآنی شدن - الهی شدن - معنوی شدن با بهترین الگوهها ، اسوه ها و که طی طریق برای شدن انجام دادند.
در هر زمان می توان انسان الهی و توحیدی را یافت . در قرن حاضر حضور عارفان واصل از نجف تا قم و مشهد ازخرمشهر و شلمچه و سید جابر وفرسیه و هویزه و اروند وجزیره مجنون و هزاران مکان دیگر فضای زندگی انسانی را معطر به عطر الهی کرده است .
لقاء الهی آخرین منزل سالک است که اگر در زندگی دنیایی صورت گیرد قیامت انسان در زندگی او ظهور کرده است و حجاب زمان از جلوی او برداشته شده است.
 قرآن می فرماید :قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَي‌ٰٓ إِلَيَّ أَنـَّمَآ إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَ'حِدٌ فَمَن‌ كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَـٰلِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (آيه 110 ، سوره كهف)
بگو ـ اي‌ پيغمبر ـ كه‌ اينست‌ و غير از اين‌ نيست‌ كه‌ من‌ بشري‌ مي‌باشم‌ همانند شما كه‌ به‌ من‌ وحي‌ مي‌شود كه‌: فقط‌ معبود شما معبود واحد است‌! پس‌ هر كس‌ اميد ديدار و لقاي‌ پروردگارش‌ را داشته‌ باشد ، بايد حتماً كارنيكو انجام‌ دهد و هيچ‌ كس‌ را با پروردگارش‌ شریک و همتا قرار ندهد.
طبق این شریفه قرآن ملاقات الهی و سخن گفتن با پروردگار امری قطعی است و انسانی حتی در دنیا می تواند به آن نائل بیاید و سالکین الی الله منزل هفتم را منزل لقاء الله می نامند و رمضان برای اولیاء الهی منزل هفتم سیرو سلوک یعنی میهمانی در محضر خداست است .
لقاء و زيارت‌ خدا فقط‌ امكان‌ پذير مي‌باشد براي‌ ايمان‌ آوردندگان‌ به‌ خداوند در صورتي‌ كه‌ بهيچ‌ وجه‌ من‌ الوجوه‌ با وي‌ شريك‌ و همتا و انبازي‌ را به‌جاي‌ ننهند، نه‌ بطور جليّ و نه‌ بطور خفيّ، نه‌ در مقام‌ وجود و ذات‌، نه‌ در مقام‌ اسم‌ و صفت‌، نه‌ در مقام‌ فعل‌ و كردار؛ بايد فقط‌ و فقط‌ خداوند را موثّر بدانند كه‌: لا مُوَثِّرَ في‌ الْوُجودِ إلاّ اللَهُ (1)
نه‌ به‌ منهاج‌ شرك‌ جليّ، و نه‌ به‌ منهاج‌ شرك‌ خفيّ.
شرك‌ به‌ معني‌ مدخليّت‌ دادن‌ كار غير است‌ در كار خدا . مثلاً نزد طبيب‌ رفتن‌ و استعمال‌ دارو نمودن‌ و صحّت‌ يافتن‌، اگر از جنبه تأثير استقلالي‌ آنها ملاحظه‌ شود ، گر چه‌ با معيّت‌ خدا باشد شرك‌ است‌ . و اگر از جنبه محكوم‌ بودن‌ طبيب‌ به‌ امر و اراده خدا، و محكوم‌ بودن‌ دارو به‌ تأثير و فرمان‌ خدا، و حصول‌ صحّت‌ به‌ امر و مشيّت‌ خدا ملاحظه‌ گردد، توحيد است‌ و شائبه شرك‌ در آن‌ موجود نمي‌باشد.
مؤمن‌ بايد در سبيل‌ خدا، تمام‌ تأثيرهاي‌ استقلالي‌ را كه‌ تا به‌ حال‌ موثّر مي‌دانسته‌ است‌ نفي‌ كند و ازصُقع‌ و ناحيه دروني‌ نفس‌ خود بيرون‌ بيفكند، تا خداوند را آنطور كه‌ شايد و بايد زيارت‌ كند؛ و گرنه‌ ، اگر چه‌ خدا را در پشت‌ پرده خيالات‌ و اوهام‌ ديده‌ است‌ ولي‌ آن‌ خدا نمي‌باشد
خداوند تعالي‌ مي‌فرمايد: وَ مَا يُوْمِنُ أَكْثَرُهُم‌ بِاللَهِ إِلَّا وَ هُم‌ مُّشْرِكُونَ .(آيه 106 ، از سوره 12 : يوسف)
اكثريّت‌ مسلماناني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند، ايمان‌ به‌ خدا نياورده‌اند مگر آنكه‌ ايشان‌ مشرك‌ هستند.» آيه‌ شامل‌ شرك‌ خفيّ مي‌شود با دلالت‌ باطني‌ خود، نه‌ با دلالت‌ تنزيلي‌ خود.
منزل هفتم ، منزل لقا و يا فنا است
"از امام علی علیه السلام سوال شد: آیا خدایت را دیده ای؟ گفت: خدایی را که ندیده ام، پرستش نمی کنم.سوال شد چگونه او را دیده ای؟ فرمود: دیده ها توان دید او را ندارند؛ لیکن قلوب به حقیقت ایمان، وی را مشاهده می کند".
این دیدن، دیدن خاصی است که لازمه اش، اتصال جسمانی و ابزار آن نیست؛ بلکه چشمی خاص توان چنین مشاهده ای را دارد؛ شیخ صدوق می گوید:
"بنده چهار چشم دارد: با دو چشم امر دین و دنیایش را می بیند (این دو. چشم ظاهری انسان است) و با دو چشم دیگر امر آفرینش را رویت می کند. آن گاه که حق تعالی خیری را بر بنده اراده کند، چشم باطنی وی را می گشاید. سپس به سبب این چشم ها عالم غیب را می بیند".
چشم دل ابزاری است برای کشف معنوی و در واقع وسیله ای برای ادراک اوصاف و اسمای الهی و ندیدن خود و استغراق در خداوند متعال و این چشم از مشاعر قلب و دل و نفس سالک است؛ نه از ابزار بدن و جسم او! سالک الی الله، به مقامی می رسد که هیچ یک از موجودات و مخلوقات را نمی بیند و گویی چیزی جز "وجه واحد قهار" و " جمال بی نهایت" او وجود ندارد.
اگر هم از آن مقام و مرتبه، نظری به ماسوی الله افکند، همه موجودات و مخلوقات را جلوه انوار " وجه الله" در مراتب مختلف و گوناگون می بیند و هر کدام را جلوه ای می یابد که به نوعی از وجه الله خبر می دهد؛ نه به نحوی که خود را به صورت یک حقیقت مستقل و یا یک واقعیت، نشان دهد! سالک سلوک معنوی، با رسیدن به مراتب بالا، چشم دیگری دارد که آنچه را " حق" است، می بیند؛ نه آنچه را که باطل است و حق می نماید و پرده به روی " حق " است.
از این رو مخلوقات را می بیند و با چهره جدیدی آنها را مشاهده می کند؛ نه به نحوی که ما می بینیم و با چهره باطل آنها مواجهیم. به عبارت دیگر آنها را در حالی می یابد که فانی در " وجه الله الواحد " می باشند و نه در حالی که حجاب وجه او هستند. به هر حال شهود وجه الله و دیدن یار در چنین مرحله ای، معنای خاصی دارد که در قالب شهود و گفتار نمی گنجد؛ بلکه یافتنی است:
چــون نقــاب زلف مشکیـــن از جمال خـود گشود
صبــــح صــــادق در شب دیجـــــور ناگـــه رو نمود
هم به چشم دوست دیدم، چون جمالش جلوه کرد
کـــآفتاب از مشـــرق هــــر ذره تــــابان گشتــه بود

1- ‌اين‌ عبارت‌ مضمون‌ روايتي‌ نيست‌، وليكن‌ كلام‌ بعضي‌ از حكماء مي‌باشد كه‌ متّخذ از آيات‌ و روايات‌ و ادلّه متقنه برهانيّه عقليّه‌ است.

از یادداشت های روزانه، ماه مبارک رمضان، در آستانه میلاد کریم اهل بیت حضرت حسن بن علی (ع)، اوت ۲۰۱۲