یادداشت های روزانه (115)

تا قلب و ذهن مصفا نگردد ، با حقیقت اشیاء بیگانه است

یکی از راههای ورود به معانی الفاظ اند .
همانطور که قبلا" عرض کردم الفاظ توانائی عرضه همه ابعاد معانی شیء را ندارند و پی بردن به معانی از طریق الفاظ در زمره علوم حصولی است که دانش در علم حصولی دانایی مفهومی است اما دریافت حقیقت شی از نوع دارایی حضوری است و بین دانایی و دارایی فرق است همانگونه که بین فقر و غنا فرق است لذا تا جان ما از آلودگی ها پالایش نشود به مقام دارایی حقیقت اشیاء نمی رسیم و از خزائن الهی بی بهره هستیم .
قرآن کریم سوره حجر آیه 21 می فرماید : «وإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏ هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه‏اى معين فرو نمی فرستيم .
از این آیه قرآن استفاده می کنیم که همه چیز فرود آمده، از آسمان است، حتی زمین هم از آسمان فرود آمده، حتی این آسمان هم از آسمان فرود آمده; نه فقط زمین فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان، و هر چه که شما در نظر بگیرید امر فرود آمدنی هستند یعنی هر چیزی در نزد پروردگار حقیقتی و بلکه حقایقی دارد وخلقتش در این عالم در واقع تنزل و نزول آن حقیقت است، یا به تعبیر دیگر مثل این است که سایه آن حقیقت در این عالم اسمش می شود امر مادی ، امر زمانی ، امر مکانی وهمه این هستی سایه ای از اصل و آن حقیقتی هستند که اصلش در جای دیگری محفوظ است که از آن تعبیر به خزینه می کنند .
میرفندرسکی قصیده بسیار عالی حکیمانه عارفانه ای داردکه از شاهکارهای ادبیات فارسی است ( منظور ادبیات به معنی اعم است، یعنی ادبیاتی که شامل معنی ومعرفت است). قصیده ای است که یک حکیم گفته نه یک شاعری که فقط می توانسته الفاظ را سر هم کند. می گوید
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی *** صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت *** بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی
صورت عقلی که بی پایان و جاویدان بود *** با همه و بی همه مجموعه و یکتاستی
این سخن در رمز دانایان پیشین سفته اند *** پی برد در رمزها هر کس که او داناستی
در نیابد این سخن را هیچ فهم ظاهری *** گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی
مقصود از «بالا» این آسمان نیست، خود آسمان هم در این منطق باز آن زیرین است; آن یک آسمان فوق آسمان است.
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت *** بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
این همان معنا و مفهوم نزول را بیان می کند که هر چیزی، حتی خود زمین، حتی آسمان از آسمان دیگر نازل شده اند. اما معنی این نزول این نیست که این [شی ء] با همین شکل، با همین خصوصیت با همین حددریک جای دیگر بوده، آن را از آنجا برداشته اند آورده اند اینجا; مثل اینکه این آدم در یک جایی بوده، او را از آنجا برداشته اند، باوسیله ای - مثل سفینه فضایی - آورده اند اینجا گذاشته اند. خیر این نزول همان چیزی است که قرآن از آن تعبیر به «فرق » می کند، تفصیل و تجزیه است، قرآن کریم در سوره دخان آیه 4 می فرماید : «فیها یفرق کل امر حکیم»، فرق و جدایی است
برای مثال تشبیه معروفی است هرچند این تشبیه، ضعیف است ولی باز نسبتا می تواند ذهن را به مطلب تقریب کند ، خودنویستان را جوهر می کنید در مخزن این خودنویس جوهر زیادی هست. بعد با این خودنویس شروع می کنید به نوشتن، یک نامه : «حضور مبارک دوست عزیزم جناب آقای الف ...» اگر از شما بپرسند که این کلمات چیست؟ مگر غیر از همین جوهرهاست که روی صفحه کاغذ قرار گرفته؟ اصلا غیر از این جوهر که چیزی نیست. آیا این جوهر الآن به وجود آمد؟ این جوهر نبود؟ [پاسخ می دهید] چرا بود. این جوهرها در مخزن که بود حد نداشت، شکل نداشت، از یکدیگر جدا نبودند، این خصوصیات نبود; این بود که در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس، ولی وقتی همان جوهر - نه چیز دیگری - دراینجا می آید حد و شکل و کیفیت می پذیرد، این می شود «حضور» آن می شود «محترم » .در اینجا دیگر «محترم » غیر از «حضور» است. هیچ وقت انسان «حضور» را با «محترم » اشتباه نمی کند، چنانکه «الف » را با «ب » و «ب » را با «ج » اشتباه نمی کند. اینها که در سابق متحد و یکی بودند و در آنجا اساسا جدایی و چندتایی نبود و وحدت بود، در مرحله نوشتن بر آن کثرت و فرق و جدایی حکمفرما شد. البته با همین مخزن هم می شد شما بجای «حضور محترم ...» چیز دیگری بنویسید و شکل دیگری به آن بدهید، ولی دست شما آمد این شکل را به آن داد. پس این کلمات را شما در اینجا به وجود آوردید ولی کلمات به یک معنا قبلا وجود داشت اما نه به صورت کلمه و جدایی. این است که در آنجا به تعبیر قرآن: «احکمت ایاته » مرحله احکام وجود داشت، در اینجا به مرحله تفصیل: هود آیه 1«کتاب احکمت ایاته ثم فصلت » . این دو نزول قرآن بر پیغمبر این طور است. آن دفعه اول که قرآن بر پیغمبر نازل می شود که کلمه و حرف و آیه و این حرفها نیست مثل این است که این خود نویس پر بشود. خودنویس پر می شود اما از حقیقتی پر می شود ک آن هیچ لفظ و کلمه ای نیست. مرحله دوم نزول قرآن آن وقتی است که آن پرشده ها بعد به صورت کلمات و الفاظ در می آید.
مولانا در این زمینه می گوید :
متحد بودیم و یک گوهر همه بی سر و بی پا بدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچون آفتاب بی گره بودیم و صافی همچو اب
چون به صورت آمد آن نور سره تا ابد چون سایه های کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان آن فریق
اولیاء الهی و فلاسفه ما معتقدند که موجودات این دنیا (موجودات ظلی ) هستند و اصل و حقیقت آنها در خزینه و گنجینه الهی است و عالم دنیا نازلترین مرحله از آنچه که در خزائن الهی است و وصول و رسیدن به حقایق موجودات با علم حضوری و شهودی میسر است تا قلب و ذهن مصفا نگردد با حقیقت اشیاء بیگانه است حضرت در دعایش فرمود : اللهم ارنی الاشیاء کما هی - یعنی خدایا اشیاء را آنگونه که هستند نشان من ده .
وقتی که ما وجود خارجی اشیاء را آنگونه که هستند نمی توانیم ببینیم چگونه با لفظ می توانیم به تاروپود اشیاء برسیم.  

از یادداشت های روزانه، آوریل ۲۰۱۲