یادداشت های روزانه (108)

تن همه موجودات عالم تسبیح گوست

عرفا و اولیاء الهی بر این باورند که عشق به محبوب و خالق عالم مختص به انسان نیست . گرچه انسان از عشق الهی در او دمیده شده و خلیفه الهی شده و همه عالم مفتون او و ساجد اوست و قبل از این که آگاه و عالم شود عاشق شد، اما عشقش افزون بر همه مخلوقات است . گرچه در راه عشق بازی از مسیر حقیقت خارج شده و در جاده مجاز قدم بر می دارد اما در حقیقت مجنون حقیقی هستی انسان است و لیلی حقیقی موجودات جهان انسان کامل و از طریق او به هو مرتبط اند .
اما اینکه گفتم عشق موجودات، زیرا عشق مختص به انسان نیست بلکه در همه موجودات عالم ساری و جاری است . به تعبیرعرفا و فلاسفه، در مفارقات و غیر مفارقات و فلکیات عنصریه و در معدنیات و نباتات و نفوس حیوانات و در تمامی هویات و بسائط غیر حی و درنفوس الهیه و جود دارد . آنان در باره کیفیت و چگونگی عشق در همه موجودات عالم تعابیر ژرف و حکمت ها یی را بیان داشته اند . در این عشق ورزی انواع مخلوقات قابل دقت و تامل هستند و از زوایای متعدد می توان عشق آنها را مورد بررسی قرار داد یا تشبیه و تمثیلی از عشق آنها را بیان نمود . مثلا در همین عالم نباتات همه موجودات آن مثال بسیار خوبی در مقوله عشقند که می توان با انسان هم قیاس نمود .
اگر در گل آفتابگردان بعنوان مخلوقی از مخلوقات خدا نگاه کنیم ظاهرش سرتاسر عشق به آفتاب است . جمالش همانند خورشیدی کوچک در زمین است و هر کس که او را می بیند ناخودآگاه به یاد خورشید می افتد . کشاورزی که دانه آن را کشت می کند می داند بعد از سر برآوردن از خاک بدنبال خورشید است و یک روزی خورشید را پیدا می کند . او هیچ نوری را با خورشید اشتباه نمی گیرد و راهش را بلد است و مسیر توجه خود را می داند . آفتابگردان فقط خورشید را دوست دارد و گلبرگهایش هم همانند و همرنگ شعله های خورشید است او جز نگاه کردن به خورشید به چیز دیگری نمی اندیشد . شب ظلمانی برای او سخت است ، صبح زود به انتظار طلوع خورشید از مشرق زمین است . سینه خود را آماده گرمای خورشید نموده و خود را وقف دریافت گرمای خورشید کرده است و به او که دست میگیری تنش تب گرمای خورشید می دهد و عطرش عطر خورشید است . او عاشق است ، البته این ظاهر عشق اوست و باطن عشق او فراتر از توجه ماست . با چسم ظاهر بین ما چنین می بینیم اما با چشم باطن بین چیزی دیگری از عشق این گل آفتابگردان است که اهل حقیقت عشق به خدا را می بینند و او راتسبیح و تقدیس گوی خورشید جهان می دانند .
تن همه موجودات عالم تسبیح گوست ، این تشبیهی است که در رابطه با انسان الهی هم وجود دارد . انسان توحیدی همه وجودش خدا، خدا می کند . تب عشق الهی او را آتش زده و در راه این عشق همه هستی خود را به حراج می گذارد و در نهایت جان خود را به او تقدیم می کند . این عشق به او در حقیقت عشقی است که اول از او سرزده و قبل از اینکه انسان بفهمد و بداند عاشق او شده و صدها شورش و مستی در مسیر این عشق از او سر می زند . همه مستی های انسان در دنیا از عشق انسان سرمی زند با این تفاوت که معشوق حقیقی را گم می کند و معشوق های مجازی را به جای حقیقی می نشاند و فرقش با گل آفتابگردان در این است که نور و حقیقت و و راه را دچار اشتباه می شود و مسیر الهی را گم می کند .

از یادداشت های روزانه، نوامبر ۲۰۱۱