یادداشت های روزانه (107)

سلامتی جسم  و سلامتی جان انسانی

در شناسایی و پیدا کردن داروهای جسم در دنیای امروز پیشرفت های شایانی صورت گرفته و انسانی در دفع امراض جسمانی همه همت خود را بکار گرفته و هزینه های گزافی برای برطرف کردن بیماریهای آن می پردازد . موسسات مطالعاتی عظیمی در این راستا ایجاد شده و سازمان های معظم بیمه شکل گرفته و مردم و دولتها پولهای عظیمی را برای مراقبت از سلامتی خود می پردازند و حتی در آمریکا یک خانواده معمولی برای مراقبت از سلامتی خود بالغ بر هزار دلار ماهانه به کمپانی های بیمه می دهد .
انسان برای سلامتی جسم خویش گفتار طبیبان را بر روی چشم گذارده و انواع نسخه های آنان را با دقت عمل می کند و داروهای تلخ و بد طعم را به آسانی می خورند تا نسخه دکتر به صورت کامل عمل شود . اما جامعه انسانی در رابطه با درمان بیماری نفس توفیقی نداشته است، بلکه امراض نفسانی بیشتر از گذشته بشریت را تهدید می کند و او را در ورطه خطرناکی قرار داده است . علیرغم تکنولوژی بالای پزشکی جسم ، جان انسانی مبتلا به انواع ویروس ها مختلف گردیده که در گفتار و کردار امروزی او کاملا" هویداست . امروز جان همیشگی انسان فدای جسم غیر همیشگی شده است و در این مسلخ ، جان ها ذبح شده اند تا جسمها زیباتر وفربه تر از گذشته نمایان باشند ، و این با آن که بدن فانی است و نفس باقی .
نفس بشر امروزی شبیه به مرداری گندیده در خانه زیبای بدن قرار گرفته و این بدن با خالکوبی های متعدد و آویزه های طلا و ساعتهای گران قیمت وجراحی های زیبایی با نشستن روی عالی ترین مبلمان ماشین های مدل بالا وراه رفتن روی قالی های ابریشمی منازل اصالت پیدا کرده است، اما جان تبدیل به مرداری در داخل این بدن شده است . هر روز علیرغم ادکلن های خوشبوی ظاهری، تعفن مردار جان را بد بوتر نمایان است و این تعفن از رفتار و کردار انسانی استشمام می شود.
قطار زندگی انسان امروزی به سوی بی هویتی سرعت گرفته و کاملا" از کنترل و احاطه سوزن بانان خارج است چون آنها آنقدر سرگرم ومسخ و مست عیش ونوش اند که خروج انسان از ریل انسانیت و سقوط او درخسران را نمی بینند. شاید گفته شود که این مسائل در طول تاریخ بشر بوده است اما با اطلاع از تاریخ عرضه می دارم که این زمان در تاریخ بشر استثنایی است.
بشر گذشته فطرتش آزادتر و آماده تر بود هم نگاهش به شتر برای تفکر، هم نگاهش به آسمان برای تامل ، وهم نگاهش به زمین برای تدبربود . اما امروز که عصر انفجار اطلاعات است بیشتر نگاهش به صفحه موبایل و رایارانه اش است . ماه میگذرد نگاهش به آسمان نمی افتد که به فکر خالق باشد . آنقدر اطلاعات متنوع به سوی او سرازیر است که ذهن منظم گذشته او مشوش و نظم ساعات برنامه او را کامپیوتر برایش تنظیم می نماید نگارش های اورا برنامه سازان کامپیوتری طراحی نموده اند . البته جای اشکال نیست، اما چقدر زیبا می شد که جان او همانند ظاهر زیبا ، زیبا بود و چقدر جذاب بود که همراه با این همه توسعه مادی و عرضه زیبائی های ظاهری ، زندگی درون او هم زیبا بود . از هم پاشیدگی زندگی ها و رواج هم جنسی بازی و اقتصاد ربوی و استفاده از میلیاردها داروی آرامش بخش اعصاب و خروج انسان از مدار انسانیت از مسیر راه هدایت انسان برداشته می شد و انسان زندگی زیبای معنوی را با مادیت توام می نمود . این میسر نمی شود مگر بشر همطراز با توسعه دانش دنیایی به توسعه دانش الهی خود بپردازد
اقبال لاهوری که تحصیل کرده مغرب زمین است در برداشت خود از انسان امروزی می گوید:
راز دار جزو وکل از خویش نامحرم شده است
آدم از سرمایه داری قاتل آدم شده است
اقبال در شمار نخستین کسانی است که ناقوس هشدار بحران و نارسایی فرهنگ انسان را به صدا در آورده و برای جبران عقب ماندگی و پایان رکود ، رستاخیز اخلاقی ، بازیافت خویش را پیشنهاد کرده است. بشر امروزی عقل معاشش فعال شده و عقل جانش در حال اماته است یا به مردار مبدل گردیده. لذا اقبال در جای دیگری می گوید :
«عقل به تنهایی قادر نیست که بشر را نجات بدهد و بزرگترین عیب فرهنگ اروپا این است که می خواهد با عقل به تنهایی بدون این که با روح یا وجدان ، یا ایمان پیوندی داشته باشد ، فقط با نیروی عقل ، کشتی بشریت را از مهلکه نجات بدهد.۱
لذا اقبال عقل ( عقل معاش ) را به تنهایی برای رستگاری بشر کافی نمی داند و معتقد است که انسان غربی به جهت تکیه بر عقل خویش از مسیر تکامل حقیقی خارج شده است و از درون خویشتن منقطع گردیده است .
در جای دیگر می گوید :
«انسان جدید که در نتایج فعالیت عقلی خود غره شده ، از زندگی روحانی یعنی درون منقطع مانده است . در میدان اندیشه به حالت مبارزه آشکار با خود زندگی می کند . در میدان حیات اقتصادی سیاسی در مبارزه ی آشکار با دیگران است . دیگر خود را نمی بیند که بر خودخواهی و بی بندباری و پول پرستی سیری ناپذیر خود که رفته رفته هر کوششی برای تعالی را در او کشته و جز خستگی از زندگی چیزی برای وی نیامده لگام نهد . چنان در مشهورات یعنی منابع حاضر احساسات بصری ، غرق شده که از ژرفنای کشف نشده وجود خویش قطع رابطه کرده است . بر اثر مادی گری علمی خود بالاخره به فلج نیرو رسیده است .»۲

۱- مطهری ، مرتضی، احیای تفکر اسلامی، انتشارات صدرا ، ص۱۳
۲- اقبال لاهوری ، محمد ، احیای فکر دینی در اسلام ، مترجم احمد آرام ، انتشارات موسسه ی فرهنگی منطقه یی نشر پژوهش های اسلامی ، بی تا ، ص۲۱۲ 

از یادداشت های روزانه، نوامبر ۲۰۱۱