یادداشت های روزانه (102)

تنها راه اتصال و ارتباط با خداوند جان انسان است

 مثال موج و دریا بهترین مثال بود برای ما و خدا . این موج با موسیقی گویا و آواز گوش نواز زبان حالی به این مضمون دارد که از دریایم و با دریایم همه جا وجهی از دریا را می بینم و به دريا بر مي گردم ( فاینما تولوا فثم وجه الله (1) ) دریا می بینم واز دامن او بلند می شوم در دامن اش می خوابم و قتی بلند می شوم جز دریا نمیبینم ، شروعم از دریاست و برگشتم به دریاست ( انا لله و انا الیه راجعون (2)). فلاسفه از این دریا تعبیر به وجود کرده اند و وجود را مساوق با حق دانسته اند استاد ما می فرمود: وجود است که مشهود ماست ، ما موجودیم و جز ما همه موجودند، ما جز وجودنمی نیستیم و جز وجود نداریم و جز وجود را نمی یابیم و جز وجود را نمی بینیم.
قرآن کریم می فرماید (وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ (3)) یعنی هر جا باشید خداوند با شماست ( وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَهٌ (4)) در این صورت برای هر موجودی که در آسمان و زمین است باید گفت دفتری از غیب و شهود دارد و مظهری از واجب الوجود است واجب الوجود حق تعالی است .
در فص اسماعیلی فصوص الحکم محی الدین عربی بیان می دارد : برای هر موجودی از طرف خداوند رب خاصی وجود دارد که آن رب اسم خاصی دارد که اسم اعظم آن موجود است و این موجود اسمی است که آن رب قلب این موجود است .
در حقیقت شاهرگ اتصال انسان به حضرت حق همان حصه وجودی اوست که همه نداهای آن سویی و ارتباطات آن سویی و تعلیمات آن سویی و خواب های آنسویی و دریافت وحی آن سویی از این طریق دریافت می گردد . تنها راه اتصال و ارتباط با خداوند جان انسان است هيج راه ديگري نداريم . تنها راهي كه انسانی با گذر از آن به جهان آنسویی وارد می شود از درون جان است و تا این راه لایروبی نشود با آنسوی این عالم بیگانه ایم . آنانی که در این دنیا با آنسو تماس پیدا کرده اند از طریق لایروبی جان بوده است چون راه دیگری نیست . گاهی کورسوهای نوری از آن طرف به جان ما می تابد معلوم می شود حفره ریزی بین جان ما و آن طرف پیدا شده که نور آنسویی بصورت ضعیف در جان ما می تابد . اگر لایروبی جان و مراقبات افزایش پیدا کند حفره بزرگتر و تابش نور بیشتر خواهد بود تا جایی که تبدیل به پنجره و درب می شود و انسانی در حالی که در این دنیا ست از درب جان به عالم ملکوت وارد می شود . کسی که پنجره ای از جان او به غیب ایجاد شده صرفا" عالم غیب را به میزان سعه پنجره مشاهده می کند . کسی که دربی در جان او ایجاد شده قدرت گذر از درب به عالم غیب را دارد . اینجاست که معراج معنا پیدا می کند و طی الارض و موت اختیاری قابل تبیین و تفسیر است.
تا تاریکخانه جان ما با انوار صبحگاهان ملکوت منور نشود لیاقت جانشینی و خلافت الهی را پیدا نمی کنیم . هدف اصلی از خلقت ما همین بوده است لا غیر.
شرایط و ابزارهای باز شدن گذرگاه ملکوت در همه جانها موجود است بستگی به همت و شناخت راه و پیروی از راهبر راه بلد است . جان ما جامی است که قابلیت نمایش جهان را دارد . حافظ در غزل معروفش می گوید :
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
دل به تعبير عرفا آيینه اي است كه انوار حق در آن تجلي مي كند ولي دلي كه مراحل سير و سلوك را طي كرده صفا و صيقل يافته و به درجه كمال رسيده باشد نه هر دلي . پس فرض اين است كه استعداد و شايستگي جام جم شدن بالقوه در دل آدمي وجود دارد ولي تحقق يافتن آن موكول به تزكيه نفس و تمرين و رياضت است . جام جم يا جام جهان نماكنايه از دل است . در مراحل والاي معرفت دل پاك و روشن مهذب عارف است كه جلوه گاه جمال حقيقت و متجلي معشوق ازلي و آئينه تمام نماي كليه رازهاي ناگشودني و مبهم آفرينش به شمار مي رود . در تفسير آن بر اين بيان چيزي نمي توان افزود.
سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می‌کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد
حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد

1. سوره بقره، آیه 115
2. سوره بقره، آیه 156
3. سوره حدید، آیه 4
4. سوره زخرف، آیه 84

از یادداشت های روزانه، سپتامبر ۲۰۱۱