یادداشت های روزانه (8)

« وقتی که از ایدیت بریده شدیم و در گذرگاه غیر ابدی قرار گرفتیم پنداشتیم اینجا همان جایگاه ابدی است. در توسعه آن همه کار کردیم. در حفظ آن همه روشهای ممکن را بکار بستیم. اما طعم ابدیت نداشت. گاهی رائحه هایی از ابدیت آمد ومی آید اما معلوم است که مربوط به این گذرگاه نیست و از بستانهای آن طرف گذرگاه است. وقتی که نیمه های شب در آن سکوتش رائحه ها ی آن گلستان استشمام می شود قابل توصیف نیست. اما در کنار حیات پیدا کردن از آن رائحه، بسیاری رائحه نرگس جادو را با آن اشتباه می گیرند و به دره های این گذرگاه سقوط می کنند. اما نمی دانند مستی در گذرگاه نام، انسان را از صفحه گذرگاه برای وصل به ابدیت حذف می کند زیرا از وادی گذرگاه در وادی سقوط قرار می گیرند. دره این گذرگاه عمیق و بسیار خطرناک است عمق آن با "سرعت سقوط" تا به صد سال هم می رسد. همه آنهایی که ابدیت را در این گذرگاه یافتند در دره وحشتناک آن سقوط کردند. حتی پیغمبران هم از نجات آنها عاجزند. انذارشان و تنذیرشان نتوانست ناجی باشد. مغناطیس این دره از گدا تا پادشاه را ساقط می کند، بخصوص که قدرت ربایش این دره امروزه سهل تر از گذشته است.»
از یادداشت های روزانه، ژانویه ۲۰۰۹