یادداشت های روزانه (154)
مهم ترين ريشه نفاق طمع به مال و جلوه هاي
دنيوي است
همه جوامع بشری از مریضی نفاق در ابعاد مختلف رنج می برند و نفاق دشنه ای فرورفته
در پهلوی انسانیت در طول تاریخ است . اگر شما به فرمایشات رسول اعظم (ص) مراجعه
کنید ، در می یابید که یکی از عمده ترین بیمناکی پیامبر نسبت به امت اسلامی اهل
نفاق است . حضرت علی(ع) در نامه ۲۷ خود به محمد ابن ابی بکر(والی مصر) از زبان
پیامبر اکرم(ص) متذکر می شوند که : من از كفار و مشرکین بر امتم بیمناک نیستم، آن
که من از او بر شما بیمناک هستم، منافق است . حضرت علی(ع) در نامه ۲۷ بیان می کنند
که پیغمبر از دو چیز اظهار نگرانی کرده است: از نفاق و منافق؛ و از از توده امت
جاهل و نادان .
پیامبر اکرم میفرمایند: انی لا أخاف علی امتی فقر و لکن أخاف علیهم سوء التدبیر؛
من از فقر و نداشت ثروت بر امتم بیمناک نیستم، آن چیزی که من از آن نگران هستم سوء
التدبیر است." به تعبیر شهید مطهری، "منظور از سوء التدبیر همان فقر معنوی و فکری و
فقر اندیشه است." پس، از یک طرف متظاهر زیرک و ریاکار و از طرف دیگر مردم جاهل و
نادان، از لوازمات پیشبرد اهداف منافق است.
ریاست طلبی و آرزوی قدرت و حكومت و استیلا بر دیگران یكی دیگر از عوامل موثر در روی
آوردن به نفاق است. در این نوع از نفاق اگر چه هدف از اظهار ایمان سود دنیایی است
اما نه سودهای مختصر و آنی و همانند به دست آوردن مال و منال دنیا كه هدف دسته اول
بود بلكه غرض نفوذ در جامعه مسلمانان و آماده ساختن زمینه برای ریاست در آن جامعه
میباشد. از این رو شخص منافق برای دستیابی به این اهداف مراكز مهم مسلمانان نفوذ
نموده ریشههای اصلی قدرت و رگههای حیاتی را در دست میگیرد . قرآن این دسته از
منافقین را با عنوان( الذین فی قلوبهم مرض )معرفی نموده است. البته در بدو امر نمی
توان نسبت نفاق داد ، اما نفس انسان که (اماره بالسوء) است ، این خصلت را در روح
انسانی و باورهای او رخنه می دهد و تدریجا به یکی از عادات و ملکات غیر قابل تغییر
او در می آید. هيچكس را نمي توان در مراحل اوليه به نفاق نسبت داد اما زمينه ها و
بسترهائي كه انسان در آنها قرار مي گيرد و شخص، با اراده و عمل، جهت گيري لازم را
در انتخاب مسير صحيح در خود انجام نمي دهد به مرور زمان در دام نفاق مي افتد. خصلت
هاي ناشايست اگر از نهاد آدمي پالايش نشود و انسان در راه رسيدن به كمالات و جايگاه
والاي خود تلاش ننمايد زمينه را براي نفاق فراهم آورده است. قرآن كريم در برخي از
آيات از ريشه نفاق و بسترهاي آن سخن مي گويد و به مؤمنين هشدار مي دهد كه: «يا ايها
الذين امنوا لاتلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فأولئك هم
الخسرون؛ اي اهل ايمان، اموال و اولادتان شما را از ياد خدا غافل نسازد و كساني كه
چنين كنند آنان از زيانكاران خواهند بود.»(منافقون/۹ اين آيه سرگرم شدن به اولاد و
مال دنيا را از ريشه هاي نفاق قلمداد مي كند و در حقيقت هر عاملي كه انسان را از
خداوند جدا كند مي تواند زمينه پديدآمدن اين صفت مذموم باشد.
اگر انسان با طمع، در جلوه هاي مادي دنيا غوطه ور شود و بيشترين افكار و انديشه هاي
خود را در اين راه به كار گيرد تدريجا در دام صفت زشت نفاق گرفتار خواهد شد. چرا كه
وقتي دل انسان به فكر دنيوي و اشتياق به آن مشغول شد و در لذات زودگذر روز و شبش را
سپري كرد مطمئنا از ياد خدا غافل مي شود، چنين فردي ناچار است كه براي حفظ ظاهر به
نفاق و دوروئي متوسل شود. او در باطن به غير خدا علاقه دارد اما در ظاهر از خدا و
عدالت و صفات زيباي انساني سخن مي گويد و اين هم در حقيقت به خاطر طمع دنيا و حفظ
جايگاه دنيوي خود مي باشد نه براي رشد و تعالي.
وقتي انسان با روي آوردن به مطامع مادي از خداوند متعال و قدرت بي منتهاي حضرت حق
فاصله گرفت معلوم است كه خداي متعال نيز او را فراموش مي كند به همين جهت در سوره
توبه مي فرمايد: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر وينهون عن
المعروف و يقبضون أيديهم نسوا الله فنسيهم؛(توبه/۶۷) مردان و زنان منافق همانند
يكديگرند آنان امر به منكر و نهي از معروف مي كنند و دست از بخشش بر مي دارند خدا
را فراموش كرده اند و خدا نيز آنان را فراموش كرد.» و اين خسارتي جبران ناپذير است
كه انسان در هيچ زمينه اي موفق نخواهد شد. در آيه ديگري فرمود: «و من اعرض عن ذكري
فان له معيشه ضنكا؛(طه/۱۲۴) هركس از ياد من رويگردان شود زندگي سخت و تنگي خواهد
داشت» پس مهم ترين ريشه نفاق طمع به مال و جلوه هاي دنيوي است كه آن موجب قساوت
قلب، بخل و خساست، و ساير صفات زشت و ناپسند خواهد شد.
خداوند متعال از اين جايگزيني صفات زشت به جاي خصلت هاي نيك انساني به عنوان تجارت
بي بهره و زيان آور ياد كرده و مي فرمايد: «اولئك الذين اشتروا الضلاله بالهدي فما
ربحت تجارتهم(بقره/۱۶) منافقان كساني هستند كه هدايت را به گمراهي فروخته اند و اين
تجارت آنان سودي نداشته است.»
از یادداشت های روزانه، شعبان المعظم، ژوئن ۲۰۱۴
|