یادداشت های روزانه (142)

آنجا نورمحض‌ و عرفان‌ خالص‌ است

 قرآن کریم در سوره مومنون می فرماید :حَتي إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ‏(99) لَعَلي أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلاإِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَاوَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ‏(100)
تا آنگاه كه وقت مرگ هر يكشان فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده گويد بار الها مرا به دنيا بازگردان (99). تا شايد به تدارك گذشته عملي صالح به جاي آرم و به او خطاب شود كه هرگز نخواهد شد و اين كلمه (مرا بازگردان) را از حسرت همي گويد و از عقب آنها عالم برزخ است تا روزي كه برانگيخته شوند (100) .
آخرت روز پشیمانی و حسرت است که چرا در این یک روزه دنیا تدارک سفر آخرت را ندیده ایم. وقتی که در دنیا هستیم خیال می کنیم مرگ برای دوستان و همسایگان ماست و می پنداریم که دیگران در حال حرکت به سوی اویند و ما در حال حرکت به آن نیستیم. خداوند متعال در همین سوره مومنون آیه 115 می فرماید : أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ «پس آيا گمان كرده‏ايد كه شما را بيهوده آفريده‏ايم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمى‏ شويد؟» باید باور کنیم امروز و فردایی در آستانه منزل آخرت هستیم. اگر به این باور برسیم از آلودگی های دنیا فاصله می گیریم و هر روزنظیف تر از روز گذشته را سپری می کنیم. که در این صورت اشتیاق ورود به آخرت در ما بیشتر می شود و قفس دنیا برای ما کوچک و به دنبال ورود به عالمی بزرگتر به نام ملکوت هستیم. به تعبیر مولانا :
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی *** تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان *** او زمن طلقی ستاند رنگ رنگ
در آنجا عالم‌ فضاي‌ واسع‌ است‌، عالم‌ عظيم‌ است، غصّه‌ نيست‌، خستگي‌ نيست‌، مرض‌ اعصاب‌ نيست‌، دغدغه‌ نيست‌، دشمن‌ نيست‌، تهديد نيست‌. آنجا عالم‌ حيات‌ است‌، حيات‌ محض‌ است‌، مركز نشر حيات‌ به‌ عوالم‌ است‌، جمال‌ مطلق‌ است‌، تلالؤ نورانيّت‌ موجودات‌ پاك‌ و مجرّد است‌، ارواح‌ پاك‌ فرشتگان‌ و انبياء و ائمّه‌ و اولياي‌ خداست‌. آنجا معدن‌ عظمت‌ و عزّ قدس‌ است‌، و نورمحض‌ و عرفان‌ خالص‌ است‌ لذا مؤمن‌ هيچ‌ نگراني‌ ندارد بلكه‌ ازچنين‌ مرگي‌ استقبال‌ ميكند و به پيشواز آن ميرود. اگر فرضاً مؤمني‌ در دنيا در نهايت‌ آسايش‌ و اُبَّهت‌ و عظمت‌ زيست‌ كرده‌ و تمام‌ انواع‌ جمال‌ و اقسام‌ لذّات‌ شرعيّه‌ براي‌ او ميسور بوده‌ است‌ به‌ او بگويند مي‌ميري‌، باز خوشحال‌ مي‌شود زيرا مي‌گويد: وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقَی آيۀ 17 سورۀ الاعلَي‌ «سراي‌ آخرت‌ مورد اختيار است‌ و آن‌ سراي‌ ابديّت‌ و بقاء است‌.» آن‌ عالم‌ لقاء و عرفان‌ است‌. آنجا محلّ ادراك‌ حقائق‌ و كشف‌ دقائق‌ بدون‌ پرده‌ و حجاب‌ است‌. لذا با إخبار به‌ مرگ‌، زود حركت‌ مي‌كند و سبك‌ و سبكبار ميرود.
و اگر فرضاً كافري‌ كه‌ رابطۀ خود را با باطن‌ و معني‌ قطع‌ كرده‌ است‌، تمام‌ اقسام‌ مصائب‌ و بلاها و رنجها و مرض‌ها و فقرها و تنگدستيها به‌ وي‌ رو آورده‌ باشد، به‌ او بگويند مي‌ميري‌ راضي‌ نمي‌شود؛ زيرا مي‌داند در جائي‌ مي‌رود از اينجا تنگ‌تر و سخت‌تر و تاريكتر و ناخوشاينده‌تر؛ چون‌ در آن‌ عوالم‌ غريب‌ است‌، غريب‌ محض‌. اگر در دنیا با کیاست عمل کرده بود آن عالم برای او غریب نبود ، کیاست در این است که همیشه به این فکر باشیم به کجا برده می شویم ، کیاست در این است که برنامه ریزی کنیم برای روزی مرگ ما فرا می رسد و جوابی برای اعمال خود داشته باشیم ، مجلسي‌ رحمة‌ الله‌ عليه‌ در كتاب‌ العدل‌ و المعاد، از دو كتاب‌ حسين‌ بن‌ سعيد كه‌ از بزرگان‌ محدّثين‌ است‌ مسنداً از حضرت‌ باقر عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌ قَالَ: سُئلَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: أَيُّ الْمُومِنِينَ أَكْيَسُ ؟ قَالَ: أَكْثَرُهُمْ ذِكْرًا لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ اسْتِعْدَادًا لَهُ. «بحار» ج‌ 6، از طبع‌ آخوندي‌، ص‌ 126 «از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ سؤال‌ نمودند كداميك‌ از مؤمنين‌ با كياست‌تر و با فراست‌ترند ؟ حضرت‌ فرمودند: آن‌ كسي‌ كه‌ بيشتر ياد مرگ‌ كند و خود را براي‌ آن‌ بهتر مستعدّ و آماده‌ سازد.»
در كتاب‌ «جامع‌ الاخبار» روايت‌ مي‌كند كه‌ مردي‌ از أبوذر غِفاري‌ سؤال‌ كرد: ما لَنا نَكْرَهُ الْمَوْتَ ؟ قالَ: لاِنَّكُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْيا وَ خَرَّبْتُمُ الآخِرَةَ؛ فَتَكْرَهونَ أنْ تَنْتَقِلوا مِنْ عُمْرانٍ إلی‌ خَرابٍ. «چرا مردن‌ براي‌ ما ناپسند است‌ ؟ أبوذر در پاسخ‌ گفت‌: به‌ علّت‌ آنكه‌ شما دنياي‌ خود را آباد نموده‌ و آخرت‌ خود را خراب‌ كرده‌ايد؛ و البتّه‌ بر شما ناگوار خواهد بود كه‌ از محلّ آباد و معمور به‌ محلّ خراب‌ و ويران‌ كوچ‌ كنيد.»
شیعه و سنی از رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ روايت‌ كرده‌اند كه‌ آن‌ حضرت‌ فرمود: الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَي‌ الْمَكَارِهِ فِي‌ الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ؛ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ، فَمَنْ اعْطَی‌ نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ. «مصباح‌ الفلاح‌» طبع‌ سنگي‌، تأليف‌ آخوند ملاّ محمّد جواد صافي‌ گلپايگاني‌، ص‌ 30 و 31«راه‌ بهشت‌ مشحون‌ و مملوّ است‌ از ناگواريها و شكيبائي‌ در برابر آنها، كسي‌ كه‌ در دنيا بر مشكلات‌ راه‌ خدا صبر كند و با نفس‌ خود مجاهده‌ كند و در مقابل‌ ناملايمات‌ شكيبائي‌ ورزد داخل‌ بهشت‌ مي‌شود؛ ولي‌ راه‌ جهنّم‌ پر است‌ از شهوات‌ دنیا و لذّات‌ آن، كسي‌ كه‌ در مقابل‌ خواسته‌هاي‌ نفس‌ أمّاره‌ سر تسليم‌ فرود آورد و آنچه‌ نفسش‌ از شهوات‌ از او بخواهد به‌ او بدهد عاقبتش‌ آتش‌ دوزخ‌ خواهد بود. مؤمن‌ آرزوي‌ لقاي‌ خدا را دارد، و راه‌ براي‌ او باز است‌. زيرا مي‌بيند نتيجۀ زحمات‌ عمرش‌ در اين‌ راه‌، در ناموس‌ عالم‌ هستي‌ ضايع‌ و باطل‌ نشده‌، و اينك‌ كه‌ پا از اين‌ مرحله‌ بيرون‌ گذارَد همه‌ درمقابل‌ ديدگانش‌ مهيّا و آماده‌ است‌. مزد و ثواب‌، اجر و پاداش‌، بهشت‌ و رضوان‌، لقاء حضرت‌ محبوب‌، همه‌ و همه‌ حاضرند؛ آنچه‌ در دنيا براي‌ او مخفي‌ بوده‌ در اينجا آشكارا شده‌ است‌.و همين‌ پرده‌ و حجاب‌ تن‌ كه‌ تا اندازه‌اي‌ ولو في‌ الجمله‌ مانع‌ از رسيدن‌ به‌ اقصي‌ مراتب‌ تجرّد بود از بين‌ ميرود و با مرگ‌، خود را در آغوش‌ خوشبختي‌ و كاميابي‌ از جمال‌ حضرت‌ ازلي‌ مي‌بيند، و در آن‌ لقاء و وصل‌ ممتدّ و سرمد بسر ميبرد، لذا همانند شب‌ زفاف‌ و عروسي‌ و لَيلۀ وصال‌ است‌. حافظ‌ گويد:
روز هجران‌ و شب‌ فُرقت‌ يار آخر شد *** زدم‌ اين‌ فال‌ و گذشت‌ اختر و كار آخر شد
آن‌ همه‌ ناز و تنعّم‌ كه‌ خزان‌ ميفرمود *** عاقبت‌ در قدم‌ باد بهار آخر شد
صبح‌ امّيد كه‌ شد معتكف‌ پردۀ غيب‌ *** گو برون‌ آي‌ كه‌ كار شب‌ تار آخر شد
شكر ايزد كه‌ به‌ اقبال‌ كُلَه‌ گوشۀ گل ‌ *** نخوت‌ باد دي‌ و شوكت‌ خار آخر شد.

از یادداشت های روزانه، اکتبر ۲۰۱۳