یادداشت های روزانه (122)

 ذکر الله بیان نام معشوق وعشق بازی اهل ذکر است

داستان لیلی ومجنون که در محاورات عمومی ضرب المثل شده است در حقیقت نام یکی از منظومه های نظامی گنجوی شاعر معروف ایران است (1).
اگر چه ظاهر آن یک عشق مجازی است اما باطن اش مملو از عرفان و حقایق ناب معنوی است. آن چه که در باب لیلی و مجنون نگارش شده اینگونه است که :
لیلی دختری زیبا از قبیله عامریان بود و مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید .
پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی ازرجال حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بودو بس .
پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند. مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود. قصه این دلدادگی درسهایی است برای همه عابدان و زاهدان و عارفان. مثلاگفته اند مجنون از بیابانی عبور میکرد عابدی سجاده ای پهن کرده بود و مشغول نماز خواندن بودمجنون بدون توجه از جلوی عابد گذشت و سجاده اش را لگد کرد و گذشت. مرد عابد سریع نمازش رو تمام کرد و به دنبال مجنون دوید. وقتی به مجنون رسید گفت : ای جوان گستاخ و بی ادب مگر نمی بینی که من نماز میخوانم در حال عبادت با معبودم هستم، چرا از روی سجاده ام گذشتی؟ مجنون نگاهی به مرد عابد انداخت و گفت : ای شیخ من خدای تو رو نمی پرستم آخر من لیلی پرستم. خدای من لیلی ست! آنقدر غرق عشق لیلی بودم که تو را ندیدم. تو چگونه با معبودت راز و نیاز میکردی که من را دیدی ؟
این حکایت آنقدر روشن کننده راه عبودیت و فناء در وصال است که نیازی به تبیین و تفسیر ندارد ، اگر نماز از نوع عشق لیلی شد ، نماز است . حتی تیر را از پای او هم بیرون بکشند متوجه نمی شود.
یا در جای دیگر داستان او آمده است : مجنون لب ساحل نشسته بود و روی ماسه ها می نوشت لیلی و سپس آنرا پاک میکرد. مرتب این کار را تکرار و گریه میکرد . او را گفتند چه کار میکنی ؟ با گریه گفت :
چون میسر نیست من را کام او *** عشق بازی میکنم با نام او
اینجا ست که ذکر الله بیان نام معشوق وعشق بازی اهل ذکر است. اگر از نام او هم اشک شوق مان جاری شد مراتبی از عشق او را داریم. اگر در نماز از سخن با او به شعف آمدیم، پا در عرصه مجنون گذاشته ایم .

(1) - ليلي و مجنون سومين منظومه نظامي است که بيش از ۴۰۰۰ بيت دارد و موضوع آن عشق مجنون به ليلي که عشق توام با عفت است. اين منظومه در سال 584 قمري سروده شده است. داستان «ليلي و مجنون» قصه دلدادگي دو جوان از دو قبيله عرب است. مجنون از جامعه مي بُرد و به كوه و بيابان پناه مي برد. اندرز ديگران هم در او هيچ تاثيري ندارد. مجنون در آن سرگرداني ها، گاه با آسمان و گاه با جانوران خطاب مي كند و سخن مي گويد و همين زمينه ساز پديد آمدن داستان هايي مي شود. پايان داستان هم بسيار غم انگيز است. مجنون بر سر مزار ليلي مي نشيند و آخرين شعرهايش را در مرگ او مي گويد و همان جا جان مي سپارد.

از یادداشت های روزانه، اکتبر ۲۰۱۲