ويژه سالروز رحلت حجت الاسلام والمسلمين فلسفي 

27 آذر



27 آذر مصادف است با سالروز رحلت عالم سخت كوش و وارسته حجت الاسلام والمسلمين محمدتقي فلسفي . اين روحاني آگاه و بصير و مسئول و متعهد به رغم حضور فعال و سرنوشت ساز خود در صحنه هاي گوناگون سياسي مبارزاتي و تبليغاتي هيچگاه به درستي شناخته نشد. مقام و جايگاه والاي او حتي براي خواص هرگز نمايان نگرديد و در واقع فلسفي از مظلومان هميشه در سنگر بود زيرا دشمنان او را به درستي شناخته و خطر او را براي منافع و اميال شيطاني خويش به درستي دريافته بودند ليكن دوستان و ياران و همراهان او را به درستي درك نكرده و به مقام و منزلت او پي نبرده بودند. ازاين رو ديديم كه دشمنان همه نيرو و توان خود را در راه ترور شخصيت او به كار گرفتند و كوشيدند كه از هر راه ممكن او را از فعاليت هاي تبليغاتي باز دارند زبان گوياي او را قطع كنند قلم او را بشكنند پايگاه مردمي او را ويران كنند و او را در ميان مردم به نوعي زيرسئوال ببرند.

هنوز بيش از چندصباحي از حضور او در عرصه تبليغات و فعاليت هاي تبليغاتي نگذشته بود كه رژيم رضاخاني سخت از او احساس خطر كرد و از روشنگري هاي او در عرصه منبر نگران و انديشناك شد. از اين رو با آنكه آقاي فلسفي جواز پوشيدن جامه روحاني و رفتن به منبر را داشت نه تنها او را از منبر رفتن و وعظ و خطابه بازداشتند بلكه با كمال بي شرمي او را خلع لباس كردند (1316 خورشيدي ) و اين بي حرمتي نسبت به او و حرمان او از منبر و جامه روحاني تا آستانه سقوط رژيم رضاخاني ادامه يافت . (1 )

در دوران پهلوي دوم نيز دستگاه جهنمي ساواك همدست با برخي از گروه هاي سياسي جنگ دامنه دار و نامرئي را بر ضد حجه الاسلام فلسفي به راه انداختند و دنبال كردند. در سطح روزنامه هاي درباري و روشنفكري به جوسازي و هتاكي عليه او دست زدند. كاريكاتورهاي زننده اي از او چاپ كردند به او تهمت ها زدند نسبت هاي ناروا دادند هر روز شايعاتي عليه او پخش كردند يك روز او را « انگليسي » خواندند! و روز ديگر به او نسبت « درباري » دادند! و گاهي براي مدت طولاني او را ممنوع المنبر كردند(2 ) .

جبهه و جمعيت هاي وابسته به آمريكا كه رهبرانشان از چهره هاي سلطنت طلب و وفادار به رژيم شاه بودند و تا روز سقوط شاه پشتيباني و حمايت خويش را از او دريغ نداشتند به منظور به زيرسئوال بردن حجه الاسلام فلسفي به دروغ شايعه كردند كه در بالاي منبر در مقام تجليل از شاه اظهار كرده است كه « زنبور هم ملكه دارد » (3 ) و اين شايعه را تا آن پايه رواج دادند و قوت بخشيدند كه برخي از عناصر ساده لوح و بي غرض نيز آن را باور و نشخوار كردند.

در همان شرايطي كه فلسفي در عرصه منبر سخت ترين تندترين و كوبنده ترين موضع گيري ها را بر ضد زورمداران حاكم دنبال مي كرد و آنان را به انقلاب مردمي تهديد مي كرد(3 ) برخي از گروه هاي نفاق پيشه و مرموز كه سر در لاك خود فرو برده و چشم به راه چراغ سبز آمريكا نشسته بودند با جوسازي و شايعه پراكني بر ضد او آب به آسياب رژيم شاه مي ريختند و موضع او را مخدوش مي نمودند.

ساواك نيز در راه بازداشتن او از رسالت مقدس روشنگري و افشاگري در سنگر منبر به ترفندها و نيرنگ هاي گوناگون دست مي زد گاهي از راه تملق تفقد و به اصطلاح آوانس دادن و « خوش وبش » كردن نسبت به حجه الاسلام فلسفي مي كوشيد كه او را در محذور اخلاقي قرار دهد و رژيم شاه را از خطر زبان توفان خيز و كاخ برانداز او در امان نگهدارد و از آنجا كه از اين ترفند طرفي برنمي بست به فشار و تهديد نسبت به او ادامه داد و حتي گاهي توطئه سوقصد عليه جان او را در دست طرح قرار مي داد(4 ) پخش عكس هاي مونتاژ شده و مبتذل عليه آقاي فلسفي از ديگر ترفندهاي ساواك بود تا او را در ميان ملت ايران بي آبرو كند و حيثيت او را برباد دهد . (5 ) ليكن نه تطميع و نه تهديد و نه ديگر شگردهاي شيطاني دستگاه جاسوسي و جهنمي رژيم شاه نتوانست او را از مسئوليت هاي ديني و وظايف اسلامي كه بر دوش داشت بازدارد و به خاموشي و سكوت و سازش بكشاند. اصولا يكي از برجسته ترين ويژگي هاي آقاي فلسفي اين بود كه اهل بند وبست و معامله و سازش نبود و هرگز در برابر زور و فشار و قلدري تسليم نمي شد و كرنش نمي كرد و از اين مهم تر اينكه در برخورد و گفتگو با زورمداران و قلدرمآبان از موضع بالا سخن مي گفت و هرگز لحن ملتمسانه و عاجزانه به خود نمي گرفت ; حتي وقتي كه براي رهانيدن يكي از مردان آزاده از چنگال ساواك با مقامات به اصطلاح بلندپايه آن سازمان تماس مي گرفت به جاي آنكه با لحن ملتمسانه و مضطربانه درخواست خود را مطرح كند با لحني هشداردهنده و قاطعانه پيامدهاي سو آن بگير و ببندها و زنداني كردن ها را به آنان يادآور مي شد و خطرهاي جدي برخورد ناروا با بزرگان روحاني و توده هاي مسلمان را به آنان گوشزد مي كرد.

حجه الاسلام فلسفي مرد وظيفه بود و در چارچوب وظايفي كه تشخيص مي داد حركت مي كرد و نسبت به مراجع عظام تقليد روحيه تسليم و تعبد داشت . در اموري كه مرجع تقليد وقت نظر تاييد نمي داد وارد نمي شد و هرگز برخلاف امر و نهي آنان گامي برنمي داشت و كار نمي كرد. در دوران مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي (اعلي الله مقامه ) روش و منش ايشان را در برخورد با دولتمردان دنبال مي كرد و از مرز انتقاد و نصيحت و هشدار به آنان فراتر نمي رفت و آنگاه كه امام نهضت را آغاز كرد آقاي فلسفي نيز به پيروي از امام به صحنه آمد و مبارزه را تا آنجا دنبال كرد كه رژيم شاه ناگزير شد كه او را تا روز انقراض سلطنت در ايران ممنوع المنبر كند. با اين وجود بيم و هراس رژيم شاه و ساواك از آقاي فلسفي تا آنجا بود كه حتي از مطرح شدن نام او در مجلسي كتابي و يا روزنامه اي سخت نگران بودند و مي كوشيدند كه از آن جلوگيري كنند : « ... به واعظي كه در سمنان در بالاي منبر مطلبي درباره تربيت كودكان از آقاي فلسفي نقل كرده بود تذكر داده شد كه از هرگونه صحبتي درباره يادشده خودداري نمايد... »

نويسنده اي كه در مقدمه كتاب خود از آقاي فلسفي تجليل كرده بود « به ساواك احضار شد و نسبت به درج آن مطالب از او توضيح خواسته شد و سپس ساواك دستور داد كه آن كتاب رالله پس از حذف قسمتي از مقدمه كه در تجليل از آقاي فلسفي بود اجازه توزيع دهند.

« در پي مصاحبه روزنامه هاي كيهان و اطلاعات با آقاي فلسفي درباره عيد فطر و « تفسير قرآن با مغز الكترونيك » كه به ترتيب در روزهاي 51 8 15 و 51 11 11 صورت گرفت ساواك در گزارشي اعلام كرد : « ... مصاحبه انجام شده بارديگر شهرت او را در خاطره ها زنده كرد به طوري كه اكثر اهالي جنوب شهر حتي بازاريان در اين زمينه بحث و گفتگو مي نمايند. مستدعي است در صورت تصويب ترتيبي اتخاذ گردد كه از انجام هرگونه مصاحبه با فلسفي و اصولا درج هر نوع مطلبي درباره وي در جرايد كشور خودداري گردد . » (6 )

حجه الاسلام فلسفي به رغم اينكه به مدت هفت سال از رفتن به منبر و سخنراني به كلي بازمانده و پيوسته تحت نظر مراقبت و كنترل ساواك بود از مبارزه با قانون شكني ها و خلاف كاري هاي رژيم شاه باز نايستاد و با هدايت و رهبري وعاظ و گويندگان مذهبي تهران و از راه هاي ديگر رسالت خود را پي گرفت و آنچه را كه مي خواست شخصا در منابر و سخنراني هاي عليه رژيم شاه مطرح كند از طريق گويندگان متعهد مذهبي به گوش مردم رسانيد و به توده ها آگاهي بخشيد. اين نكته نيز در خور يادآوري است كه امام از معدود مراجع بزرگ تقليدي بود كه به مقام و منزلت حجه الاسلام فلسفي از آغاز آگاهي داشت از اين رو او را « زبان گوياي اسلام خواند » و از خدا خواست كه « اين زبان گوياي اسلام را از شر اشرار حفظ فرمايد » (7 ) و در پيام ديگري او را « سخنگوي ديانت اسلام » ناميد(8 ) و در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي كه هنوز بساط دودمان پهلوي به كلي برچيده نشده بود به آقاي فلسفي دستور سخنراني داد و با سخنراني او در حضور امام در تاريخ 17 بهمن 1357 منع غيرقانوني منبر او كه هفت سال به طول كشيده بود برداشته شد و دوران سياه حرمان و فشار و ظلم بر او پايان يافت .



پاورقي :
1 ـ خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي ـ ص 92
2 ـ در سال 1331 به دنبال بلوا و آشوبي كه توده اي ها و مصدقي ها بر ضد حجه الاسلام فلسفي در مسجد شاه آن روز به راه انداختند به مدت شش ماه او را از منبر رفتن بازداشتند . در سال 1334 در دوران دولت علا آقاي فلسفي به مدت دو ماه از رفتن به منبر منع شد . در سال 1337 نيز براي مدتي ممنوع المنبر شد . در دوران نهضت امام (س ) در دهه 40 نيز فلسفي بارها ازرفتن به منبر بازداشته شد . تا سرانجام از سال 1350 تا انقراض سلطنت پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي به مدت 7 سال ممنوع المنبر بود .
3 ـ « ... مورد ديگري كه در آن ايام شايع نمودند اين بود كه مي گفتند فلاني براي اينكه اثبات كند مملكت بدون شاه نمي شود در منبر گفته است همانطور كه زنبور عسل ملكه دارد مملكت هم شاه مي خواهد در حالي كه اين تهمتي بيش نبود. زيرا اگر كسي با فن سخنوري آشنا باشد و از دقت من در مستدل صحبت كردن آگاه باشد متوجه مي شود كه مقايسه ملكه زنبور عسل با شاه يك مقايسه بي رابطه است . اين تشبيه اگر هم از طرف كسي صورت گيرد بيشتر براي مسخره كردن و توهين به شاه مناسب است نه دفاع از او زيرا ملكه زنبور عسل ماده است و تخم گذاري مي كند و مادر زنبورهاست نه فرمانرواي آنها كه با شاه مقايسه شود... به هر حال اين شايعه را براي كوبيدن و مسخره كردن من پخش كردند... » خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي ص 163
3 ـ « ... مردم وقتي از ظلم و جور به تنگ آمدند و كارد به استخوانشان رسيد انقلاب مي كنند. انقلاب اسلحه نمي خواهد دندان ها و ناخن هاي انقلابيون اسلحه آنهاست . توپ و تانك و مسلسل و جت در مقابل دندان و ناخن انقلابيون تحمل مقاومت را ندارد... سپهبدها و سرلشكرها و سرتيپ ها همه در مقابل دندان و ناخن هاي انقلابيون ازبين مي روند... » از سخنراني حجه الاسلام فلسفي در تاريخ 14 شهريور 1337 خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي ـ ص 496
4 ـ خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي ـ ص 294
5 ـ در اين باره به « خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفي » ص 332 و « نهضت امام خميني » جلد سوم صص 486 ـ448 از سيدحميد روحاني نگاه كنيد.
6 ـ پيشين ـ ص 517
7 ـ پيشين ـ ص 238
8 ـ پيشين ـ ص 239


منبع: برگرفته از كتاب « زبان گوياي اسلام » از انتشارات مركز بررسي اسناد تاريخي ، از طر يق روزنامه جمهوري اسلامي 27/09/1385 ، صفحه عقيدتي