پروا پيشگي‌ و احساس‌ مسئوليت‌ در نهج‌ البلاغه‌

علي‌ كرمي‌


مفهوم‌ تقوا
واژه‌ تقوا در فرهنگ‌ واژه‌ شناسان‌ از ريشه‌ «وقايه‌» به‌ مفهوم‌ نگه‌ داري‌ پديده‌ها در برابر آفت‌ها و چيزهايي‌ كه‌ به‌ آنها زيان‌ و آزار مي‌رساند، آمده‌ است‌ .

اين‌ واژه‌ ،در قلمرو آيات‌ قرآن‌ كريم‌ و روايات‌ پيشوايان‌ اسلام‌ ،نيز به‌ مفهوم‌ خويشتن‌ داري‌ در برابر گناه‌ و زشتي‌ و گذشتن‌ از مرزهاي‌ مقررات‌ و تجاوز به‌ حقوق‌ و كرامت‌ ديگران‌ است‌. به‌ همين‌ جهت‌ تقواي‌ راستين‌ يا «كمال‌ تقوا» آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ نه‌ تنها از مرز مقررات‌ نگذرد و حقوق‌ و حرمت‌ ديگران‌ را آن‌ گونه‌ كه‌ بايد رعايت‌ نمايد، كه‌ از نزديك‌ شدن‌ به‌ مرزهاي‌ حقوق‌ و حرمت‌ ديگران‌ نيز دوري‌ جويد و در قلمرو انجام‌ وظايف‌ به‌ گونه‌اي‌ بكوشد كه‌ به‌ انجام‌ بايسته‌ و شايسته‌ كارها و تدبير تحسين‌ برانگيز امور، يقين‌ پيدا كند .

به‌ بيان‌ ديگر مي‌توان‌ «تقوا» را هم‌ به‌ مفهوم‌ احساس‌ مسؤوليت‌ عميق‌ و خود جوشي‌ ژرف‌ در برابر خدا، خلق‌ ،خويشتن‌ ،طبيعت‌ و تاريخ‌ نگريست‌ و هم‌ به‌ مفهوم‌ يك‌ نيروي‌ جوشاننده‌ و برانگيزاننده‌ به‌ سوي‌ عدالت‌، آزادگي‌، آراستگي‌ به‌ وفا و امانت‌ و راستي‌ و درستي‌ و پاكي‌ و بشر دوستي‌ و مهر و مردم‌ خواهي‌ و نيروي‌ كنترل‌ كننده‌ و توانمند دروني‌ ارزيابي‌ كرد كه‌ انسان‌ را در برابر فوران‌ خواسته‌ها، طغيان‌ غرايز و آرزوها و كشش‌ها ياري‌ مي‌كند .

رابطه‌ تقوا با پيشرفت‌ انسانها :
از مفاهيم‌ بلند و معارفِ تمدن‌ سازِ نهج‌ البلاغه‌ به‌ روشني‌ دريافت‌ مي‌گردد كه‌ اصل‌ پروا و پروا پيشگي‌ باعث‌ پيشرفت‌ و شكوفايي‌ فرد، عامل‌ رشد و بالندگي‌ خانواده‌، راز ترقي‌ و صعود جامعه‌ و رمز پويندگي‌ و پايندگي‌ تمدن‌هاست‌ ؛ چرا كه‌ تقوا به‌ گونه‌اي‌ كه‌ وصف‌ شد ،از سويي‌ در فرد و جامعه‌ موجب‌ احساس‌ مسؤوليت‌ در انجام‌ شايستة‌ امور و تدبير شؤون‌ و رعايت‌ حقوق‌ ديگران‌ مي‌گردد و از دگر سو آنها را از شكستن‌ مرزهاي‌ مقررات‌ و قوانين‌ عادلانه‌ و انساني‌ باز مي‌دارد .

تقوا از سويي‌ باعث‌ شكوفايي‌ استعدادها و توانايي‌ها و فزوني‌ آگاهي‌ها ،دانش‌ها، بينش‌ها و ژرف‌نگري‌هامي‌گردد و به‌ انسان‌ قدرت‌ شناخت‌ مي‌دهد و از دگر سو او را در سركوبي‌ شيطان‌ و نيروي‌ اهريمني‌ ياري‌ مي‌رساند .

همچين‌ تقوا از سويي‌ به‌ انسان‌ و جامعه‌ انساني‌ ثبات‌ ،پايداري‌، پايمردي‌ و شكيبايي‌ در برابر وسوسه‌ها و مشكلات‌ مي‌دهد و از دگر سو آنان‌ را در بهره‌وري‌ بهينه‌ از امكانات‌ و منابع‌ و ذخاير ياري‌ مي‌رساند .

تقوا و پروا پيشگي‌ همچنين‌ از سويي‌ شادابي‌، طراوت‌، شور و شوق‌، اميد و ايمان‌، روحيه‌ استقلال‌ طلبانه‌ و آزادمنشانه‌ و اعتماد به‌ نفس‌ مي‌دهد تا همه‌ موانع‌ رشد و ترقي‌ را از سر راه‌ كنار زند و از دگر سو مهر و رحمت‌ بي‌ پايان‌ خدا و هماهنگي‌ و همراهي‌ ناچيزترين‌ ذرّات‌ تا عظيم‌ترين‌ كهكشان‌ها را يار و همراه‌ انسان‌ مي‌سازد .

علي‌ (ع‌) در اين‌ مورد مي‌فرمايند : «فانَّ تَقوي‌ اللّه‌ مِفتاحُ سَدادٍ، و ذَخيرةُ مِعادٍ، و عِتقٌ من‌ كُلّ مَلكَةٍ، و نَجاةٌ من‌ كُلِّ هَلكَةٍ بها يَنَجحُ الطّالِبُ، و يَنُجو الهارِبُ و تَنالُ الرَّغائِب‌...»

«هان‌ اي‌ مردم‌، راستي‌ كه‌ پرواي‌ از خدا كليد گشايش‌ هر دري‌ است‌ و ذخيرة‌ گرانبهاي‌ سراي‌ آخرت‌ و وسيله‌ آزادي‌ از هر نوع‌ بردگي‌ و اسارت‌ و سبب‌ نجات‌ از هر نابودي‌ و هلاكت‌ . در پرتو تقوا، جويندگانِ رشد و تكامل‌، به‌ پيروزي‌ بال‌ مي‌گشايند و فراريان‌ ،از بدبختي‌ و نگونساري‌ و انحطاط‌ نجات‌ مي‌يابند و هدفمندان‌ و هدفداران‌ و جامعه‌هاي‌ جوياي‌ رشد و كمال‌ به‌ هر هدف‌ و آرزوي‌ بلندي‌ اوج‌ مي‌گيرند.»

و باز روشنگري‌ مي‌كند كه‌ :

«ذِمَّتي‌ بما اَقولُ رَهينةٌ وَ اَنَا به‌ زعيمٌ اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بين‌ يَديْهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التقوي‌' عن‌ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ...»
جانم‌ در گرو سخني‌ است‌ كه‌ مي‌گويم‌ و خود ضامن‌ آن‌ هستم‌ ،بي‌ گمان‌ آن‌ جامعه‌ و مردمي‌ كه‌ از عملكرد پيشينيان‌ و پيامدهاي‌ دردناك‌ و نابودكنندة‌ آن‌ عبرت‌ آموزند، پرواي‌ از خدا آنان‌ را از فرو رفتن‌ در ستم‌ و گناه‌ و كردارهاي‌ ناشايسته‌ و بدبختي‌زا باز مي‌دارد...

مردم‌! به‌ هوش‌ باشيد كه‌ گناهان‌ و زشتي‌ها و عملكرد بيدادگرانه‌ به‌ سان‌ مركب‌هاي‌ سركش‌ و لجام‌ گسيخته‌اي‌ هستند كه‌ ظالمان‌ و گناهكاران‌ بر آنها نشسته‌اند و به‌ قعر دوزخ‌ و نگونسازي‌ ،سرنگونشان‌ خواهند كرد ؛ چرا كه‌ اين‌ خاصيت‌ گريزناپذير ستم‌ و گناه‌ است‌ كه‌ از هر گناه‌ و زشتي‌، زشتي‌ و بيدادي‌ ديگر پديد مي‌آيد...

اما پرواي‌ از خدا به‌ سان‌ مركب‌هاي‌ آرام‌ و راهواري‌ هستند كه‌ صاحبانشان‌ بر آنها نشسته‌ و زمام‌ آنها را در دست‌ دارند و آنان‌ را تا دل‌ بهشت‌ پيش‌ مي‌برند» .

و اعلان‌ مي‌نمايد كه‌:« فَمَن‌ اَخَذَ بالتقوي‌' عَزَبَتْ عنه‌ الشّدائدُ... وَ وَبَلَتْ عَليهِ البَرَكَةَ بَعْدَ اِرذاذِها».
«پس‌ آن‌ كس‌ كه‌ به‌ دامن‌ تقوا چنگ‌ زند، فشارها و سختي‌هايي‌ كه‌ به‌ او نزديك‌ شده‌اند ،دور گردند و تلخي‌ها شيرين‌ ، موج‌هاي‌ متراكم‌ ناراحتي‌ها از هم‌ گشوده‌ ،و مشكلات‌ پياپي‌ و خسته‌ كننده‌، آسان شوند. شكوه‌ و عظمت‌ و بزرگيِ از دست‌ رفته‌ به‌ سان‌ دانه‌هاي‌ درشت‌ باران‌ بر او فرو بارند و مهر و رحمتِ گسستة‌ خدا از او، دگرباره‌ شامل‌ حالش‌ گردد ؛ نعمت‌ها پس‌ از فرو نشستن‌ به‌ جوشش‌ آيند و بركاتِ كم‌ شده‌ به‌ فراواني‌ و گستردگي‌ بر او ببارند».

و روشنگري‌ مي‌فرمايند كه‌: « اَلا' فَصُونُوه'ا و تَصَوَّنوا به'ا»
«پروا را پاس‌ داريد و به‌ وسيله‌ آن‌ و در پناه‌ آن‌ ،براي‌ خود و جامعه‌ و دنياي‌ خود، معنويت‌ و آسيب‌ ناپذيري‌ پديد آوريد»

آن‌ حضرت‌ ، هنگام‌ بدرقه‌ يكي‌ از ياران‌ خود ـ ابوذر غفاري‌ ـ كه‌ به‌ جرم‌ نظارت‌ بر عملكرد دولت‌ ،فرمانِ تبعيدش‌ صادر شده‌ و همگان‌ به‌ قطع‌ رابطه‌ با او دستور يافته‌ بودند، ضمن‌ بدرقة‌ آن‌ آزادة‌ آواره‌ فرمود :

«يا اَباذَر! انّك‌ غَضِبّتَ لِلّه‌ فَاُرُج‌ مَن‌ غَضِبتَ لَهُ... وَ لَوْ اَنَّ السماواتِ و الاَرضينَ كانتا عَلي‌ عَبدٍ رَتْقاً، ثمّ اتَّقَي‌ اللّهَ، لَجَعَلَ اللّهُ مِنُهم'ا مَخْرَجاً...»

«هان‌ اي‌ اباذر! تو به‌ خاطر خدا، استبداد و انحصار خشم‌ گرفتي‌ و انتقاد كردي‌، پس‌ به‌ همان‌ قدرتي‌ كه‌ به‌ خاطر خشنودي‌ او خشم‌ گرفتي‌ ،اميد بند...

اين‌ دنياداران‌ از خيرخواهي‌ و حق‌ گويي‌ و نقد و نظارت‌ تو بر قدرت‌ و دولت‌، از دنيايشان‌ ترسيدند، اما تو از دين‌ و تقواي‌ خود از آن‌ها دوري‌ جستي‌ و ترسيدي‌... اگر دروازه‌هاي‌ آسمان‌ها و زمين‌ها بر روي‌ فرد وجامعه‌اي‌ بسته‌ شود ،اما آن‌ فرد و جامعه‌ از خدا پروا كنند و بر اساس‌ احساس‌ مسؤوليت‌ عمل‌ نمايند، خداوند راهي‌ براي‌ آنان‌ خواهد گشود...»

و در خطبه‌اي‌ ديگر مي‌فرمايند:« اُوصيكُم‌ عبادَاللّه‌ بِتقوَي‌ اللّه‌ فَاِنّها الزِمّامُ و القِوامُ... »
«هان‌ اي‌ بندگان‌ خدا! شما را به‌ تقوا و احساس‌ مسؤوليت‌ سفارش‌ مي‌كنم‌ ؛ چرا كه‌ پرواي‌ از خدا زمام‌ كارهاي‌ شايسته‌ و خداپسندانه‌ و اساس‌ و قوام‌ زندگي‌ سعادتمندانه‌ است‌ .

از اين‌ رو به‌ اطمينان‌ آورترين‌ رشته‌ها و پيوندهاي‌ تقوا چنگ‌ زنيد و به‌ پرواي‌ حقيقي‌ آراسته‌ گرديد تا شما را به‌ سرمنزل‌ آرامش‌ و امنيت‌ خاطر و به‌ منزلگاه‌هاي‌ گسترده‌ و توسعه‌ يافته‌ و دژهاي‌ استوار و تسخيرناپذير و دنياي‌ عزّت‌ و سرفرازي‌ و شكوه‌ برساند.»
و نيز مي‌فرمايند:« اعلَموا عِبادَاللّه‌ اَنَّ التَّقوي‌' دارُ حصنٍ عَزيزٍ»

«بندگان‌ خدا! بدانيد كه‌ پرواي‌ واقعي‌ ،خانه‌ و سرايي‌ است‌ به‌ سان‌ دژهاي‌ استوار...»

و در جاي‌ ديگر مي‌فرمايند:« و اعلَموا اَنَّه‌ مَنْ يَتَّقِ اللّه‌ يَجَعل‌ له‌ مَخرجاً مِنَ الفِتَنِ و نوراً من‌ الظُّلَمِ...»

«مردم‌! بدانيد آن‌ فرد و جامعه‌اي‌ كه‌ تقوا پيشه‌ سازدو مسؤولانه‌ رفتار كند، خدا براي‌ رهايي‌ از فتنه‌ها وگرفتاري‌ها راهي‌ برايش‌ مي‌گشايد و در دل‌ ظلمت‌ها ،نوري‌ برايش‌ قرار مي‌دهد و او را در آنچه‌ دوست‌مي‌دارد ،ماندگاري‌ مي‌بخشد...»

با اين‌ بيان‌ معلوم‌ شد كه‌ از ديدگاه‌ نهج‌ البلاغه‌ ،اصل‌ تقوا و آراستگيِ بايسته‌ و شايسته‌ به‌ صفت‌ پرواپيشگي‌ در همة‌ ابعاد و صحنه‌هاي‌ زندگي‌، يكي‌ از علل‌ اساسي‌ پيروزي‌ها، كاميابي‌ها و سرفرازي‌هاست‌ و اين‌، اصلي‌ است‌ قطعي‌ و تخلف‌ناپذير .

ممكن‌ است‌ گاه‌ به‌ دليل‌ برخي‌ كاستي‌ها و ناخالصي‌ها يا برخي‌ موانع‌ سهمگين‌ بر سر راه‌، اين‌ پيروزي‌، سريع‌ و پر شتاب‌ پديد نيايد ، اما به‌ هر حال‌ پيروزي‌ و شكوفايي‌ و پيشرفت‌ جامعه‌هاي‌ آراسته‌ به‌ پروا و تقواي‌ شايسته‌ و واقعي‌، حكم‌ قطعي‌ و محتوم‌ خداوند و راز صعود و ترقي‌ جامعه‌هاست‌ . و اين‌ واقعيتي‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر نهج‌البلاغه‌، انبوه‌ آيات‌ قرآني‌ و تجربه‌هاي‌ تاريخي‌ نيز بر آن‌ گواهي‌ مي‌دهند .

ويژگي‌هاي‌ تقواي‌ راستين‌
تقوا و پرواي‌ موردِ نظرِ نهج‌ البلاغه‌ كه‌ داراي‌ اين‌ آثار سازنده‌ و اوج‌ بخش‌ و انسان‌ پرور است‌ و راز رشد و پيشرفت‌ جامعه‌ها و مايه‌ ماندگاري‌ قدرت‌ها و دولت‌هاست‌، پرواي‌ راستين‌ است‌ نه‌ دروغين‌ ؛ و اين‌ پروا داراي‌ ويژگي‌هايي‌ است‌ كه‌ ذيلاً به‌ برخي‌ از آنها اشاره‌ مي‌نمائيم‌ :

1ـ پرواي‌ راهنما، نه‌ گمراهگر
پرواي‌ رشد دهنده‌اي‌ كه‌ از آن‌ سخن‌ رفت‌، پروايي‌ است‌ كه‌ دليل‌ و راهنماي‌ فرد و جامعه‌ به‌ سوي‌ راستي‌، درستي‌، ايمان‌، عدالت‌، آزادي‌، رستگاري‌، شناخت‌ صواب‌ از ناصواب‌ و حقيقت‌ از سراب‌ است‌، نه‌ ابزار فريب‌ و گمراهگري‌: «... اِن‌ تتقوا اللّه‌ يَجعلْ لكُم‌ فُرقاناً...»

اما پرواي‌ فريب‌، آن‌ پروايي‌ است‌ كه‌ با هر دروغ‌ و جنايتي‌ نه‌ تنها مي‌سازد، كه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ هواهاي‌ جاه‌طلبانه‌ ،آن‌ را زيركي‌ و هوشمندي‌ مي‌شمارد . و نه‌ تنها ايمان‌ و پروا، كه‌ همه‌ واژه‌هاي‌ مقدس‌ و ارزش‌هاي‌ والاي‌ ديني‌ را ابزار فريب‌ و تخدير قرار مي‌دهد .

به‌ همين‌ جهت‌ اگر به‌ تاريخ‌ بنگريم‌، چهره‌هايي‌ را كه‌ هيچ‌ رابطه‌اي‌ با تقوا، ايمان‌، آزادي‌ و عدالت‌ نداشته‌اند، مي‌يابيم‌ كه‌ بر فراز منبرها و خطبه‌ جمعه‌ها و پشت‌ تريبون‌هاي‌ رسمي‌ و دولتي‌، مردم‌ را به‌ تقوا مي‌خواندند و سفارش‌ به‌ آن‌ مي‌نمودند .

و در كنار اين‌ خودكامگان‌ سياهكار، عالمان‌ و روشنفكران‌ دنيا طلب‌ و ظاهربين‌ و سطحي‌ و خمود را نيز مي‌يابيم‌ كه‌ ابزار سلطة‌ آنان‌ هستند و جنايت‌هاي‌ وحشتناك‌ آنان‌ را توجيه‌ مي‌كنند و آنان‌ را اهل‌ دين‌، و سايه‌ خدا جا مي‌زنند تا پايه‌هاي‌ استبداد را استوار سازند. اين‌، تقواي‌ فريب‌ است‌ و عامل‌ تخدير و انحطاط‌ .

حضرت‌ امير مؤمنان‌ ـ علي‌ عليه‌ السلام‌ ـ در هشدار از اين‌ پرواي‌ دروغين‌ مي‌فرمايند :
«قَصَمَ ظَهري‌ عالمٌ متتهّكٌ و جاهِلُ مُتنسّك‌ ؛ فالجاهِلُ يَغُشُّ الناسَ بِتَنَسّكِهِ وَ العالمُ يُنفِرهُم‌ بِتَهتُّكِهِ...»

«عالم‌ بي‌ پروا و دريده‌، و جاهل‌ زاهدنما و افراطي‌ پشت‌ مرا شكستند، نادان‌ ظاهربين‌ و سطحي‌ نگر بمقدس‌ مآبي‌ خود، مردم‌ را مي‌فريبد و دانشمند بي‌ پروا و دريده‌ با كردار زشت‌ خويش‌ مردم‌ را از دين‌مي‌گريزاند» .

پيامبر گرامي‌ اسلام‌ نيز در اين‌ باره‌ هشدار داده‌اند :

«سيكون‌ بَعدي‌ اَمَراء يُعطونَ الحكمةَ علي‌ منابرهم‌ و قلوبهِم‌ أنتَنُ من‌ الجيفِ»
«پس‌ از من‌ فرمانرواياني‌ خواهند آمد كه‌ بر فراز منبرهاي‌ خود سخنان‌ حكيمانه‌ و زيبا مي‌گويند، اما دل‌ و وجودشان‌ گندزاتر از مردار عفونت‌ زده‌ است‌» .

2ـ پرواي‌ آگاهي‌ و بينش‌
پرواي‌ مورد نظر نهج‌ البلاغه‌، پرواي‌ بينش‌ است‌ و آگاهي‌ ؛ نه‌ جهالت‌ ،كج‌ انديشي‌، جمود، سطحي‌ نگري‌ و دنباله‌روي‌. تجسم‌ اين‌ پروا را قرآن‌ نشان‌ مي‌دهد ،كه‌ فرد و جامعه‌ آراسته‌ به‌ آن‌ چگونه‌ در كوران‌ فتنه‌ها و وسوسه‌ها، به‌ بركت‌ آن‌ به‌ بينش‌ مي‌رسند و راه‌ مي‌يابند :

«انّ الَّذين‌ اتَّقَوا اذا مَسَّهُمْ طائفٌ من‌ الشيطان‌ تذكّروا فاذا هم‌ مُبصرونَ »

«در حقيقت‌ كساني‌ كه‌ از خدا پروا دارند، چون‌ وسوسه‌اي‌ از جانب‌ شيطان‌ بديشان‌ رسد، خدا را به‌ ياد آرند و به‌ ناگاه‌ بينا شوند» .

اما پرواي‌ فريب‌ ؛ ظاهري‌ است‌ بدون‌ عمق‌ و محتوا و افراط‌ كاري‌ است‌ در گفتار و آداب‌ و رسوم‌، بدونِ بينش‌ و نگرش‌ به‌ هدف‌ها و آرمان‌ها و پيام‌ها و جهت‌هاي‌ آن‌. اميرمؤمنان‌ ـ علي‌ عليه‌ السلام‌ ـ در وصف‌ اين‌گونه‌ افراد مي‌فرمايند :
«به‌ سان‌ خر آسيابان‌ هستند كه‌ به‌ دور خود مي‌چرخند و راه‌ به‌ جايي‌ نمي‌برند».

تجسم‌ بارز و علني‌ پرواي‌ فريب‌ ، خوارج‌ هستند كه‌ در خشك‌ مغزي‌ و تاريك‌ انديشي‌ و جمود و خودـ محوري‌ در تاريخ‌ مشهورند .

آنان‌، پيشاني‌هايشان‌ از طول‌ سجده‌ها پينه‌ بسته‌ بود و در زانوهايشان‌ آثار نماز نمايان‌ ؛ لباسشان‌ ساده‌ و كهنه‌ بود و قيافه‌هايشان‌ ، چابك‌ و آماده‌ و (براي‌ پيكار در راه‌ خدا) در عين‌ حال‌ دل‌ها و زبان‌ها خشن‌ و تند و افراطي‌، و عملكردها سخت‌ ظالمانه‌ و تجاوزكارانه‌ .

3ـ پرواي‌ امنيت‌ بخش‌، نه‌ اسارت‌ آور
از پروا دو برداشت‌ و دو تصوير ارائه‌ شده‌ است‌ :

يك‌ برداشت‌، پروا را انزواطلبي‌، كناره‌گيري‌ از عرصة‌ زندگيِ اجتماعي‌ و گريز از محيط‌ مي‌داند. اما برداشت‌ ديگر، آن‌ است‌ كه‌ فرد و جامعه‌ بايد به‌ ميدان‌ برود و همه‌ جا حضور داشته‌ باشد و تدبيري‌ بينديشد و به‌ روح‌ و جان‌ و قلب‌ و اخلاق‌ و ايماني‌ آراسته‌ گردد كه‌ مصونيت‌ پيدا كند و به‌ ديگران‌ نيز مصونيت‌ ببخشد. آن‌ يكي‌ پرواي‌ اسارت‌ آور و محدودساز است‌ و اين‌ يكي‌ پرواي‌ ايمني‌ بخش‌ و رشد دهنده‌ .

حضرت‌ اميرمؤمنان‌ ـ علي‌ عليه‌ السلام‌ ـ مي‌فرمايند:« ألا' فَصونوه'ا و تَصَوَّ نوابها...»
«به‌ هوش‌ باشيد كه‌ هم‌ حق‌ پروا را پاس‌ داريد و هم‌ به‌ وسيله‌ آن‌ براي‌ خود امنيت‌ و مصونيت‌ در برابروسوسه‌ها و عوامل‌ سقوط‌ پديد آوريد» .

4ـ پرواي‌ پايداري‌، نه‌ گريز
پرواي‌ اوج‌ بخش‌ و رشد دهنده‌ كه‌ راز پيروزي‌ و سرفرازي‌ جامعه‌هاست‌، پرواي‌ پايداري‌ و ستم‌ ستيزي‌ است‌ نه‌ پرواي‌ فرار و گريز از برابر ستم‌ كاري‌ها و حق‌ كشي‌ها و... .

چنان‌ كه‌ حضرت‌ اميرمؤمنان‌ ـ علي‌ عليه‌ السلام‌ ـ در بيان‌ روشنگر و زيبايي‌ مي‌فرمايند :

«اِنّ الجِهادَ بابٌ مِن‌ أبواب‌ الجنّة‌... و هُو لباسُ التقّوي‌'... »

«جهاد و تلاش‌ در راه‌ حق‌، دري‌ است‌ از درهاي‌ بهشت‌ كه‌ خدا آن‌ را به‌ روي‌ دوستان‌ ويژه‌اش‌ گشوده‌ است‌ و جامه‌ پروا و پرواپيشگي‌ است‌ كه‌ برتن‌ آنان‌ پوشيده‌ است‌...» .


منبع: balaghah.net