مناجات شعبانيه و سند آن‏‏

حسين شفيعى


دعا و نيايش سخن باطن است و موجب جلاى دل،كه به انگيزه ارتباط بنده با خدا، قطره با دريا، ظلمت‏با نور، نهايت ضعف بانهايت قوت، منتهاى نقص با كمال نامتناهى انجام مى‏گيرد.

ادعيه ما آميزه‏اى از لطايف و معارف و اسرار است كه انوار معنويت و روحانيت ازلابلاى آن، روح خواننده مشتاق را نوازش مى‏دهد و دل را از غل و غش صيقل مى‏بخشد.

لطايف و اسرارى كه از ادعيه استفاده مى‏شود در روايات نيست; زيرا در روايات‏حضرات معصومين(ع) با مردم محاورت داشتند و به قدر عقولشان با آن‏ها تكلم مى‏كردندنه به كنه عقل خود; «ماكلم رسول الله (ص ) العباد بكنه عقله قط‏» اما باخداوند متعال به كنه عقل خودشان مناجات و دعا داشتند.

هر يك از ادعيه ماثوره، مقاله علميه پيغمبر يا امامى است. (1) از جمله‏ادعيه‏اى كه مشحون از معارف بلند و حقايق و اسرار كشف نشده و حاوى ظرايف عرفانى‏است «مناجات شعبانيه‏» است.

امام العارفين و قدوه السالكين حضرت امام خمينى (سقى‏الله ثراه بوابل رحمته)در وصيتنامه سياسى الهى خود، داشتن چنين مناجاتى را از افتخارات شيعه برشمرده‏است (2) و در مواردى از سخنرانى‏ها و پيام‏هاى خود از آن به عظمت‏ياد كرده است. (3)

در حالات اين عارف دلسوخته نيز نقل مى‏كنند كه روح بلند وى با مناجات شعبانيه‏ماءنوس بوده است (4) و تاسيا به سلف صالحش بر خواندن آن مداومت داشته، اززيارت‏ها به زيارت جامعه كبيره، از ادعيه به دعاى عرفه امام حسين (ع) و ازمناجات‏ها به مناجات شعبانيه بسيار علاقه‏مند بوده است.

اين مناجات، كه برحسب روايات، همه ائمه: آن را مى‏خواندند، در بعضى از جوامع‏روايى ما و كتب ادعيه نقل شده است. مرحوم سيد بن طاووس در اقبال، (5) مولى محمدباقر مجلسى در بحار الانوار، (6) سماهيجى در الصحيفه العلويه (7) و شيخ عباس قمى‏5 در مفاتيح الجنان به طور ارسال اين مناجات را از حضرت امير (ع) نقل مى‏كنند.البته كفعمى در البلد الامين و مصباح و شيخ بهايى در مفتاح الفلاح و سيد بن طاووس‏در مهج الدعوات از آن اسمى نمى‏برند.

بزرگان رحمهم الله يا به خاطر داشتن شامه‏اى قوى نسبت‏به شناخت گفته‏هاى حضرات‏معصومين(ع) كه فرموده‏اند:

«كلامنا نور» و يا براساس تسامح در ادله سنن به بررسى رجالى سلسله سند ادعيه‏و از جمله مناجات شعبانيه نپرداخته‏اند، اما اثبات علمى استناد اين مضامين به‏خاندان وحى و دور ساختن آن از احتمال دس و تحريف، چنان كه در بعضى ادعيه اتفاق‏افتاده، (8) راه را براى استشهاد به بخش‏هاى مختلف آن هموارتر مى‏سازد.

همان گونه كه اشاره شد، راويان، اين مناجات را به طور ارسال و با حذف سلسله‏سند آورده‏اند; راوى اين مناجات شخصى به نام قاضى على بن محمد بن يوسف بن مهجورفارسى و مكنى به «ابن خالويه‏» است.

گرچه غالبا شخصى را به نام «حسين بن خالويه‏» به عنوان راوى آن معرفى‏كرده‏اند ولى اين گفته، به دلايلى كه خواهد آمد، صحيح نيست. اين اشتباه نخستين‏بار از ناحيه «ابن النجار» (9) صورت گرفته و مرحوم سيد بن طاووس (م 664) دركتاب شريف اقبال از وى نقل كرده و سايرين نيز از ايشان نقل كرده‏اند.

درست روشن نيست كه چرا سيد بن طاووس، با اين‏كه هنگام نوشتن كتاب اقبال در سال‏650، بيش از شصت كتاب دعا در اختيارش بوده (10) به اين نكته توجه نداشته است.

شايد دليل اين اشتباه از ناحيه ابن‏النجار تشابه كنيه‏اى و معاصر بودن جناب‏حسين بن احمد بن خالويه با على بن محمد بن خالويه باشد; زيرا حسين بن خالويه‏متوفاى 370 است (11) و على بن محمد بن خالويه نيز در همان زمان مى‏زيسته گرچه‏تاريخ وفات وى به خوبى روشن نيست. (12)
چرا راوى، حسين بن خالويه نيست؟

به دلايل ياد شده در زير، راوى اين مناجات، حسين بن خالويه نيست:

1- گرچه ارباب تراجم و رجال، حسين بن خالويه را نيز توثيق كرده‏اند (13) ولى‏وى پيش از اين كه در كتب رجالى به عنوان محدث شناخته شود، به عنوان اديب مطرح‏بوده و در كتب تراجم شرح حال وى را همراه با مناظرات و تاليفات ادبى اوآورده‏اند. (14) 2 اكثر راويان اين مناجات، آن را از كتاب عمل شعبان اخذكرده‏اند كه اين كتاب طبق نقل همه از على بن محمد بن خالويه است نه حسين بن‏خالويه. به عنوان نمونه مرحوم تهرانى در الذريعه مى‏نويسد:

عمل شعبان لابن خالويه ابن الحسن بن على بن محمد الفارسى، شيخ مشايخ النجاشى‏صاحب عمل رجب ايضا.

3- ميرزا عبدالله افندى اصفهانى از اعلام قرن دوازدهم در كتاب رياض العلماءذيل ترجمه شيخ ابوالحسن على بن محمد بن يوسف مى‏نويسد:

اين ابن خالويه غير از شيخ ابوعبدالله حسين بن احمد بن خالويه نحوى امامى است‏كه كتاب «ليس‏» و كتاب «آل‏» و غيره را نوشته است. (15)

4-مرحوم آقابزرگ تهرانى ذيل ترجمه على بن محمد بن يوسف مى‏نويسد:

ظاهرا مناجات شعبان كه در كتاب عمل رمضان ذكر شده از ايشان است نه از ابن‏خالويه نحوى مولف كتاب الال.نسبت اين مناجات به حسين بن خالويه نخست از ناحيه‏ابن النجار صورت گرفته و به دنبال آن سيد بن طاووس در اقبال مناجات را از حسين‏بن خالويه نقل مى‏كند; من به اين نكته در حاشيه نسخه اقبال خود اشاره كرده‏ام. (16)
هويت راوى

چنين برمى‏آيد كه على بن مهجور فارسى، معروف به ابن خالويه، ازمشايخ نجاشى و جزء «عده‏» وى بوده است و ترديد بعضى كه گفته‏اند: اگر از مشايخ‏نجاشى است چرا كتابهاى او را با واسطه روايت مى‏كند، روا نيست; زيرا منافات‏ندارد كه از مشايخ نجاشى باشد ولى نجاشى كتاب‏هايش را با واسطه روايت كند. (17

نجاشى در ترجمه على بن خالويه مى‏نويسد:

انه شيخ من اصحابنا ثقه سمع الحديث فاءكثر، ابتعت جميع كتبه، له كتاب عمل‏رجب و كتاب عمل شعبان و كتاب عمل رمضان. (18)

علامه حلى (على بن مطهر) (ره) درباره او مى‏نويسد:

على بن محمد بن يوسف بن مهجور ابوالحسن الفارسى المعروف بابن خالويه، بالخاءالمعجمه، من اصحابنا ثقه سمع الحديث و اكثر. (19)

علامه سيد محسن عاملى مى‏نويسد:

القاضى ابوالحسن على‏بن محمد بن يوسف ذكره بحرالعلوم فى رجاله من مشايخ‏النجاشى، صاحب الرجال. فقال: و منهم القاضى ابوالحسن على بن محمد بن يوسف، روى‏عنه فى ترجمه محمد بن ابراهيم بن الامام و قال اخبرنا بسر من راى و حكى عن‏شيخه الحسين بن عبدالله عنه مدحالمحمد بن مسعود العياشى. (20) تا اين جا روشن‏شد كه على بن محمد بن يوسف از راويان مورد وثوق بوده است.

طريق وى به امام جعفر صادق (ع)، كه احتمالاطريق نجاشى، شاگرد او نيز هست، بدين‏شرح است:

1 ابراهيم بن عبدالصمد بن موسى... ابواسحاق هاشمى.

خطيب بغدادى مى‏نويسد:

وى، از چند نفر از جمله پدرش عبدالصمد بن موسى روايت نقل مى‏كند، او ساكن سرمن راى بوده و در آن جا و نيز در بغداد تدريس داشته است. (21) 2 عبدالصمد بن‏موسى بن محمد هاشمى، پدر همان ابراهيم بوده و خلاصه‏اى از ترجمه‏اش در تاريخ بغدادآمده است. (22) 3 محمد بن ابراهيم بن الامام. نجاشى در باره وى مى‏گويد: «له‏نسخه عن جعفر بن محمد كبيره‏» و او را از اصحاب امام جعفر صادق (ع) مى‏شناسد. (23)

خطيب بغدادى در باره‏اش مى‏نويسد: «وقد روى العلم عن جعفر بن محمد بن على و....». (24) در باره اين سه بزرگوار نيز نه تنها قدحى نرسيده، بلكه قراينى برتوثيق او وجود دارد.

ظاهرا جناب على بن محمد بن يوسف، معروف به ابن خالويه، مناجات شعبانيه را باهمين سند از حضرت امام جعفر صادق (ع) و او نيز از حضرت اميرالمؤمنين على (ع)روايت مى‏كند. گذشته از اين كه اين مناجات به علت دارا بودن مضامين عارفانه،صدورش جز از ناحيه خاندان وحى و رسالت‏بسيار بعيد است و به اصطلاح مرجح مضمونى‏آن، مانع از انتساب به غير معصوم مى‏شود.
شروح «مناجات شعبانيه‏»

متاسفانه شرح جامع و كاملى كه در خور شان اين‏مناجات باشد و پرده از اسرار و حقايق نهفته آن بردارد و گره از فقرات معرفت‏بيزآن بگشايد و تصوير زيبايى از اين مناجات، كه از غرر آيات قرآن صاعد است، ارائه‏دهد، شناخته نشد; ضرورت نگارش چنين شرحى را حضرت امام خمينى (ره) در يكى ازسخنرانى‏هاى خود بيان فرموده است:

مفسرانى كه اهل اين معانى هستند ادعيه ائمه را تفسير كنند...

مناجات شعبانيه از مناجات‏هايى است كه كم‏نظير است... از ائمه هدى ادعيه‏اى واردشده كه مضامين آن‏ها را بايد تامل كرد و آن‏هايى كه اهل نظر هستند، اهل معرفت‏هستند آن‏ها را شرح كنند و آن‏ها را به مردم ارائه دهند; اگر چه هيچ كس نمى‏تواندآن چيزى كه به حسب واقع هست‏شرح كند. (25)

عارف وارسته مرحوم ميرزا جواد ملكى‏نيز ضمن معرفى كوتاهى از اين مناجات، اشاره‏اى به شرح بعضى از فقرات آن به دست‏يكى از اهل معرفت دارند:

و مناجاته الشعبانيه معروفه... و فيه علوم جمه فى كيفيه معامله العبيد مع‏الله جل جلاله و بيان وجوه الادب فى طريق معرفه حق السؤال، الدعاء و الاستغفار من‏الله جل جلاله و... على ما فسر بعض فقراته شخص جليل من اهل المعرفه. (26)

مناجات شعبانيه حاوى علوم فراوانى در چگونگى معامله بنده با خداى عزوجل، ادب‏دعا و استغفار است چنان كه بعضى از فقرات آن را شخصى جليل از اهل معرفت تفسيركرده است.

روشن نيست مقصود ايشان از مفسر بعضى از فقرات مناجات كيست، جز اين كه مرحوم‏آقابزرگ تهرانى در ذريعه شرح كوتاهى را بر فقره «الهى هب لى كمال الانقطاع‏اليك‏» از محمد كاظم حسينى رشتى (27) فهرست كرده كه دو نسخه از نسخ خطى آن، شامل‏چهارده برگ، يكى در كتابخانه مرحوم آيه‏الله نجفى در مجموعه‏6839 و يكى هم دركتابخانه آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) در مجموعه شماره 531 موجود است.

گفتنى است كه اخيرا دو تن از شاگردان امام خمينى (ره) شروحى براين مناجات‏نوشته‏اند كه در حد خود مفيد است (شكرالله مساعيهما).
 


پى‏نوشت‏ها
1. هزار و يك نكته،نكته‏هاى 91 و333 .
2. وصيتنامه سياسى الهى امام خمينى، ص 8 .
3. ر ك: صحيفه نور، ج 12 ، ص 235 ; ج‏17 ، ص 264 ; ج 18 ، ص 30 ; ج‏19 ، ص‏158 ; ج 20 ، ص 82 و189 .
4.بنيان مرصوص امام خمينى (ره)، ص 95.
5. اقبال، چاپ سنگى، باب نهم .
6. بحار الانوار: ج 91 ، ص‏96 .
7. الصحيفه العلويه و التحفه المرتضويه، ص 100 .
8. مرحوم آقا بزرگ تهرانى در باره دعاى عديله مى‏گويد: «هو من انشاء بعض‏العلماء»(ذريعه، ج 8، ص 192); و نيز ر ك: هزار و يك نكته، نكته 134 .
9.ابوعبدالله محمد بن محمود بن الحسن بن النجار البغدادى الشافعى، صاحب كتاب الذيل يا تذييل تاريخ بغداد (متوفاى‏643) از مشايخ سيد بن طاووس بوده و ابن طاووس مكرر از او به عنوان «شيخ المحدثين ببغداد» ياد مى‏كند از كتاب او كه ادامه تاريخ بغداد خطيب است تنها قسمتى باقى مانده‏است.ازبعضى قراين مى‏توان به دست آورد كه‏اين كتاب مشتمل بر سى جلد بوده است.ر. ك: كتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، صص 236235; مقدمه ذيل تاريخ بغداد، ج‏16 .
10. مقدمه كتاب كشف‏المحجه، به قلم مرحوم آقابزرگ تهرانى.
11. روضات الجنات، ج‏3 ، ص 150 ; نوابغ الرواه، ص 105 .
12. ريحانه الادب، ج‏7 ، ص‏493 .
13. رجال نجاشى ، ج 1 ، ص 188 ; بغيه الوعاه ، ج 1 ، ص‏529 ; اعلام زركلى ، ج 2 ، ص 248 ; روضات الجنات ، ج‏3 ، ص 154 .
14. معجم الادباء، ج‏3 ، ص 4 ; البدايه والنهايه، ج 11، ص‏297 ; طبقات‏الشافعيه، ج‏3 ، ص‏269 .
15. رياض العلماء ، ج 4 ، ص 260 .
16. نوابغ الرواه، ص 208 .
17. تهذيب المقال ، ج 1 ، ص‏36 .
18. رجال نجاشى ، ج 2 ، ص 100 .
19. خلاصه الاقوال فى معرفه الرجال، ص 101 .
20. اعيان الشيعه ، ج 8 ، ص 328 .
21. تاريخ بغداد ، ج‏6 ، صص‏137 138 .
22. تاريخ بغداد ، ج 11 ، ص 41 .
23. معجم رجال الحديث ، ج 14 ، ص 218 .
24. تاريخ بغداد ، ج 1 ، ص 384 .
25. صحيفه نور ، ج 20 ، ص‏83 .
26. المراقبات ، ص 130 .
27. سيد كاظم بن قاسم حسينى رشتى از علماى اواسط قرن سيزدهم و از اكابرتلامذه شيخ احمد احسايى است كه پس از وى به جاى او نشست و در تمامى امورات دينيه مرجع و پيشواى شيخيه گرديد... ريحانه الادب، ج 2 ، ص 308 .


منبع: ماهنامه پيام حوزه ، شماره 15