نقش صله رحم در بهداشت روانى‏

محمدرضا احمدى


مقدمه
در يك طبقه بندى كلى مجموعه معارف اسلام را به سه بخش عمده تقسيم كرده اند. اين سه بخش كلى كه ديدگاه مشهور كارشناسان علوم اسلامى است عبارتند از: 1. اصول عقايد 2. احكام 3. اخلاق.

بخش اول (اصول عقايد) را يك سلسله بينش ها و نگرش هاى كلى نسبت به جهان و انسان و كل هستى تشكيل مى دهد. بخش دوم (احكام) دستورالعمل هايى است كه به فعاليت هاى خارجى و عينى انسان اعم از امور دنيوى و اخروى، فردى و اجتماعى مربوط مى شود و بخش سوم (اخلاق) شامل ويژگى ها و خصلت هايى است كه هر فردى در راه دستيابى به كمال، بايد خويشتن را به آن خصلت ها بيارايد و از اضداد آن دورى گزيند; چه اين كه اين هدف با خودسازى و مراقبت از نفس تحقق مى يابد. با توجه به اين تقسيم بندى و با توجه به اين كه اسلام دينى است جاودانه و جهانشمول، مجموعه برنامه هاى آن مى تواند تأمين كننده سلامت و سعادت هر انسانى در طول تاريخ و در هر مكان و در تمام فرهنگ ها باشد. به عبارت ديگر، اسلام مكتبى است جامع و واقع گرا و منطبق بر شرايط وجودى انسان; يعنى به همه جوانب نيازهاى انسانى اعم از شناختى، عاطفى، جسمانى و فردى و اجتماعى، دنيوى و اخروى و... توجه لازم و كافى شده است.

اين حقيقت را مى توان در آيه 30 سوره روم جستوجو كرد و به آن دست يافت; آنجا كه مى فرمايد: «تمام توجه خويش را كاملاً به دين معطوف ساز، در حالى كه حق گرا هستى (اين آفرينش خداوند است) كه در آفرينش خدا دگرگونى و تبديلى نيست. اين دين قيّم خداست ولى بيش تر مردم آگاه نيستند.» بنابراين، توجه كامل و حق گرايانه به دين، چيزى است كه خداوند و خالق هستى، انسان را بر آن سرشته است; دين، فطرى و مطابق سرشت و نوع خلقت انسان است. احكام و قوانين و دستورالعمل هاى دين موافق و هماهنگ با سرشت آدمى است. پس اگر دستور دينى مى گويد: «خوراكى پاكيزه بخوريد و از غذاهاى آلوده بپرهيزيد»1 به يك خواست فطرى انسان توجه نموده است و اگر مى گويد در برابر آفريدگار خويش متواضع باشيد و او را بپرستيد، نياز سرشتى ديگرى را مدنظر داشته و اگر لزوم احسان به هم نوعان، نيكى به پدر و مادر و ارتباط با خويشاوندان و صله رحم را عنوان مى كند، مقتضاى ديگرى است كه در نهان و سرشت و نوع خلقت انسان به وديعه گذاشته شده است. به طور كلى، تمام احكام و دستورات دينى به گونه اى طراحى و برنامه ريزى شده است كه مطابق و موافق خواست فطرى و مقتضاى سرشت انسان است; چيزى است كه ما آگاهانه يا ناآگاهانه آن را خواستاريم، اگرچه به آن توجه و التفات نداشته باشيم.

بنابراين، احكام اسلام فطرى و تأمين كننده تمام نيازهاى وجودى انسان در ابعاد مختلف او است; يعنى در واقع، هم جنبه هاى شناختى، عاطفى، اجتماعى، روانى، حركتى و جسمانى انسان را ـ كه مورد دقت و موشكافى دانشمندان علوم رفتارى نيز بوده است ـ پوشش مى دهد و هم جنبه معنوى انسان را ـ كه از معرض نگاه و توجه اين دانشمندان به دور است ـ فرا مى گيرد. ما بر اين باوريم آنچه كه در سلامت، كمال و سعادت و بهداشت جسمى و روانى انسان مى تواند نقش داشته باشد، در دين و آموزه هاى دينى اسلام به عنوان يك مكتب جامع و كامل، يافت مى شود. شايد چنين ديدگاهى باعث شده است بشر پس از طى يك دوره عقل گرايى و تجربه گرايى و دورى از معارف دينى و آموزه هاى اديان الهى به نقش دين در بهداشت جسمى و روانى انسان پى برده و به جستوجوها و تحقيقات گسترده اى در اين زمينه اقدام نمايد. مثلاً، والريت (Valeriet, A.E) و ديگران (1995) با ارائه ديدگاه روانى ـ اجتماعى خويش، رابطه بين مذهب و سلامت را چنين ترسيم مى كنند: «سلامتى دربردارنده مؤلفه هاى عمر طولانى، شاد بودن، بهبود بيمارى هاى حاد و بازگشت به سطح سلامت قبلى است. مذهب مى تواند به عنوان يك نظام اجتماعى و پيچيده تأثير زيادى بررفتار و بازخوردهاى مهم از جمله در برنامه ريزى خانواده، سياست و چگونگى تفسير زندگى روزانه داشته باشد.»2

دانشمندان علوم انسانى از جمله روان شناسان و به خصوص روان شناسان سلامت، نقش دين و مذهب را در زمينه هاى مختلف مورد بررسى قرار داده اند. آكلين (Acklin, M. W) و همكاران (1982) به بررسى رابطه مذهب و قدرت مقابله با سرطان پرداخته اند. بيكر (Baker, M.W)و ديگران (1982) رابطه مثبت سلامت جسمانى و روانى فرد با مذهب در سالخوردگان را مطالعه كرده اند. تأثير مثبت مذهب بر سازگارى و بهداشت روانى انسان را در تحقيقات برگين (Bergin, A. E)و ديگران (1988) و ويليامز (Willims, D. L) و ديگران (1991) مى توان يافت. نقش دين در مقابله با استرس يا تنيدگى مورد توجه و بررسى پارگامنت (Pargament)بوده است. به طور كلى اثرات مذهب در زندگى انسان موجب شده، عده اى از متخصصان روان شناس مذهبى به اين نتيجه برسند كه حتى براى دستيابى به تشخيص و ارزيابى بهتر و درمان كامل تر بيماران بهتر است كه يك طبقه تشخيصى جديد به فهرست راهنماى تشخيصى و آمارى اختلالات روانى (DSM - IV) اضافه گردد. در اين طبقه جديد مسائل و مشكلات مذهبى از قبيل تنيدگى ناشى از فقدان ايمان، تغيير فرقه مذهبى يا تغيير دين، افراط در باورها و اعمال مذهبى و همچنين مجموعه مسائل معنوى... قابل طرح است. (لاكف (Lukoff, D. Lu)و همكاران 1995) در بخش پژوهش هاى داخلى نيز مطالعات و تحقيقات فراوانى در اين زمينه صورت گرفته كه مى توان به بعضى از آن ها اشاره كرد. مثلاً، باقر غبارى (1376) توكل به خدا را به عنوان راهبرد حل مشكلات زندگى معرفى مى كند و يا قربانعلى اسلامى (1376) رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بيمارى هاى افسردگى را مورد بررسى قرار داده است. بهروز دولتشاهى (1379) به بررسى نقش زيارت در سلامت روانى فرد پرداخته است و همچنين امراللّه ابراهيمى (1376) رابطه صله رحم با اختلالات افسردگى را مورد مطالعه قرار داده است. بنابراين، پيوند و ارتباط ميان بهداشت و سلامت جسمانى و روانى انسان با اعتقادات، باورها و رفتارهاى دينى و مذهبى غير قابل انكار است و از ديرباز مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران علوم روان شناسى، روان پزشكى و مذهب بوده است كه بخشى از اين تحقيقات در اولين همايش نقش دين در بهداشت روانى (1376) گردآورى شد.

نقش و جايگاه صله رحم در سلامت روانى
يكى از دستورالعمل هاى دين در بخش دوم معارف اسلامى (احكام) كه در آغاز كلام به آن اشاره رفت و به فعاليت هاى عينى و خارجى انسان اختصاص دارد، ارتباط با خويشاوندان و اقوام است كه از آن تحت عنوان «صله رحم» ياد مى شود.

در انديشه دينى ما، حفظ، توسعه و تعميق روابط فاميلى و ارتباط صميمانه و حمايتى خويشاوندان از آنچنان اهميتى برخوردار است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)آن را جزء دين دانسته3 و در جاى ديگر، هدف از رسالت خويش را پس از بندگى خداوند و شكستن بت ها و طواغيت، صله رحم معرفى مى كنند.4 قرآن نيز حفظ پيوندهاى فاميلى را يكى از وظايف و برنامه هاى صاحبان خرد (اولوا الالباب) تلقى كرده5 و در آياتى چند6 تاركان اين امر مهم را مستحق لعنت و نفرين الهى مى داند. از منظر تفكر دينى نقش صله رحم به گونه اى است كه انجام آن سبب سامان دهى و ايجاد سلامت و عافيت و در طريق صحيح قرار گرفتن تمام امور مى شود; آنجا كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «تبارّوا و تواصلوا... و تعطون العافية فى جميع اموركم.»7 همچنين در روايتى ديگر ارتباط خويشاوندى را سبب آرامش و تسكين خاطر افراد معرفى كرده و چنين مى فرمايد: «ايما رجل غضب على ذى رحمه فليقم اليه، وليدنُ منه و ليمسه فان الرحم اذا مسَّت الرحم سكنت.»;8 هرگاه كسى از رحم خود عصبانى شد، و بر او غضب كند پس بايد به سوى او روانه شود و با او تماس برقرار كند. به درستى كه دو رحم در تماس با يكديگر به آرامش و سكون مى رسند.
بنابراين، درباره اهميت صله رحم و نقش و پيامدهاى آن در سلامت و آرامش روحى و بهداشت روانى انسان از منظر آموزه هاى دينى همين بس كه امام صادق(عليه السلام)ايجاد ارتباط فاميلى و پاى بندى به آن را تأمين كننده سلامت و عافيت تمام امور انسان معرفى كرده است. اكنون با توجه به جايگاه بلند صله رحم در منابع دينى و پيامدها و آثار و نقش هاى فراوانى كه در سلامت و بهداشت روانى انسان مى تواند داشته باشد، شايسته است با نگاه و تحليلى روان شناختى به اين موضوع با اهميت پرداخته شود تا از اين منظر و با ديدگاهى جديد كاركردهاى صله رحم مورد بحث و بررسى و تجزيه و تحليل قرار گيرد. ولى پيش از هر چيز و در ابتدا، بايد دو كليد واژه اين بحث را تبيين كرد.

رحم و صله رحم
راغب اصفهانى درباره صله رحم چنين مى گويد: «رحم در اصل همان رحم زن است و استعاره براى نزديكان و خويشاوندان به كار مى رود به اين جهت كه آن ها از يك رحم شكل گرفته اند.»9 شهيد ثانى نيز مى گويد: «مراد از رحم نزديكانى هستند كه از طريق نسب به فرد پيوند دارند.»10 مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: «رحم عبارت از آن جهت وحدتى است كه به خاطر تولد از يك پدر و مادر و يا يكى از آن دو در بين اشخاص برقرار مى شود و در حقيقت باعث اتصال و وحدتى است كه در ماده و وجودشان نهفته است.»11 مرحوم علامه مجلسى نيز چنين فرموده اند: «رحم هر خويشاوندى را گويند كه عرفاً مردم او را از ارحام و اقوام خود بدانند.»12 در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نيز وقتى از حضرتشان درباره تفسير آيه شريفه "الذين يصلون ما امرالله به" سؤال شد فرمودند: "قرابتك"; يعنى منظور خويشاوندان تو است.13

از مجموع آنچه ذكر شد معلوم مى شود مراد از رحم كه صله او مورد تأكيد و توصيه دين ست، اقوام و خويشاوندان مى باشد كه در عرف مردم به عنوان نزديكان و خويشاوندان تلقى مى شوند.

اما درباره صله رحم و معنا و مفهوم اين واژه، ابن اثير چنين مى گويد: «مراد از صله رحم احسان نمودن به نزديكان از خويشاوندان نسبى و سببى و مهربانى و عطوفت نشان دادن به آن ها و رعايت كردن احوال آنان است.»14

مرحوم نراقى مى فرمايد: «صله رحم عبارت است از شريك ساختن رحم و خويشاوندان در مال و مقام و ديگر خيرات دنيا كه آدمى به آن ها دست مى يابد.»15 وى براى تبيين معناى صله رحم به قرينه مقابله، ابتدا قطع رحم را معنا و مصاديق آن را ذكر مى كند و سپس مى گويد: «آنچه مقابل اين امور باشد، صله رحم تلقى مى شود.» بنابراين «مراد از قطع رحم اين است كه وى را با گفتار يا كردارى اذيت و آزاردهى يا به چيزى نيازمند است و تو بيش از نياز خود از آن بهره مند هستى ولى از بخشش خوددارى كنى و يا قادر به دفع ظلم از او باشى و دفع ظلم از وى نكنى يا از روى تأكيد او را رها كرده باشى و اگر مريض شد به عيادتش نروى و موقعى كه از مسافرت برگشت به زيارتش حاضر نشوى. همه اين امور و امثال آن از مصاديق قطع رحم است. و آنچه مقابل اين امور است از مصاديق صله رحم شمرده مى شود. جلوگيرى از اذيت و آزار او، مساوات نمودن به مال با او به ملاقات وى رفتن و با دست و زبان كمك كردن و غيره.»16

با اين بيان، روشن مى شود صله رحم يعنى ارتباط و پيوند با اقوام و خويشاوندان كه مى تواند در قالب شكل هاى گوناگون نمود خارجى پيدا كند. گاهى اوقات در حد يك سلام كردن و احوال پرسى است، چنانچه امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: «صلوا ارحامكم ولو بالتسليم»17 و گاهى به صورت ملاقات هاى حضورى، كمك مادى و معنوى در موقعيت هاى مقتضى و بالاخره تماس هاى مستقيم و غيرمستقيم با اقوام به گونه اى كه احساس شود پيوند خويشاوندى همواره بين آن ها برقرار است.

صله رحم و نيازهاى روانى
هر موجود زنده اى از جمله انسان براى رسيدن به حالت تعادل تلاش مى كند نيازهاى اساسى خود را در ابعاد مختلف شناختى، عاطفى و جسمانى تأمين كند; چرا كه عدم تأمين اين احتياجات چه در زمينه بدنى و جسمانى و چه در زمينه روحى و روانى، سبب ايجاد اختلال در ارگانيسم خواهد شد. مطالعاتى نيز كه بواسطه زيست شناسان و روان شناسان به عمل آمده نشانگر اين حقيقت است كه پاره اى از احتياجات جسمانى و روانى براى تمام افراد بشر ضرورى و حياتى است. تأمين يا عدم تأمين اين نيازها در بهداشت بدنى و روانى انسان تأثير بسزايى دارد. البته نحوه بروز و ظهور اين نيازها در طول دوره تحول از نوزادى تا پيرى و چگونگى فعاليت افراد در هر دوره اى از رشد براى تأمين اين نيازها متفاوت است، ولى مى توان گفت تمام افراد در همه دوره هاى زندگى اين احتياجات را براى خود ضرورى تلقى مى كنند و براى تأمين آن ها، حداكثر تلاش و كوشش را به خرج مى دهند. به نظر روان شناسان نيازهاى روانى به اندازه نيازهاى بدنى براى انسان حياتى است و بر اين اساس، نيازهاى روانى را جزء نيازهاى اساسى قلمداد مى كنند. و همان طور كه در الگوى سلسله نيازهاى آبراهام مازلو، روان شناس انسان گرا، آمده است، اين گونه نيازها در رديف نيازهاى عالى مى باشد. بعضى از نيازهاى روانى كه صله رحم مى تواند نقش تعيين كننده اى در تأمين و ارضاى آن ها ايفا كند عبارتند از: 1. نياز به محبت 2. نياز به وابستگى و تعلق به گروه 3. نياز به بيان و ابراز خود.

صله رحمونياز به محبت
يكى از نيازهاى روانى نياز به محبت است كه انسان در هر دوره از زندگى و تحول و رشد به آن نيازمند است و بايد از آغازين لحظات ورود به اين جهان تا آخرين زمان وداع از اين دنيا، متناسب با دوره رشد وى، اين نياز عالى و اساسى تأمين و ارضا شود. اين نياز در ابتدا و در بدو تولد با رابطه عاطفى و محبت آميز مادر با نوزاد و به آغوش كشيدن او به تماس بدنى و نظاير آن تأمين مى شود. ارتباط صحيح و برخاسته از عشق و علاقه پدر نيز در اين زمينه حايز اهميت است و اگر به هر دليلى اين نياز عاطفى، به خصوص در اين دوره، ارضا نشود ضررهاى جبران ناپذيرى به كودك وارد مى شود و سلامت جسمى و روانى او را به مخاطره مى اندازد. با بزرگ تر شدن كودك در دوره نوجوانى و جوانى نيز نياز به محبت از طريق ديگر اعضاى خانواده، هم كلاسى ها و ديگر افراد جامعه و افرادى كه با آن ها ارتباط دارد، تأمين مى شود. آبراهام مزلو يكى از نشانگان اصلى افراد ناايمن را چنين بيان مى كند:

«احساس طردشدن، مورد عشق و علاقه ديگران نبودن و اين كه ديگران به سردى و بدون محبت با او رفتار مى كنند و اطمينان به اين موضوع كه مورد تنفر و خصومت ديگران واقع شده است.»

بنابراين، نياز به محبت به وسيله پدر و مادر و سپس به وسيله برادر و خواهر، خويشان و بستگان، همسالان، همسر و فرزندان و تمام افرادى كه با فرد در ارتباط هستند، مى تواند تأمين شود. در واقع، روابط فاميلى و معاشرت با خويشاوندان بستر مناسبى براى برقرارى تعاملات عاطفى و اظهار علاقه و محبت به يكديگر است و مى تواند نقش بسزايى در تأمين اين نيازها ايفا كند.

خداوند حكمت و رمز و راز صله رحم را در ايجاد تعاطف و مهرورزيدن خويشان به همديگر، تبيين و تشريح فرموده است; آنجا كه مى فرمايد: «... فانّى انا الله الرحمن الرحيم و الرحم انا خلقتها فضلاً من رحمتى لتعاطف بها العباد و لها عندى سلطانٌ فى معاد الاخرة....»18; من خداى بخشنده و مهربانم و رحم را، كه يك فضل و فضيلتى است، من خودم به اقتضاى رحمت خويش آفريدم تا انسان ها بدين وسيله به يكديگر مهر و عطوفت ورزند و در قيامت نيز در نزد من حجت قاطعى داشته باشند. بنابراين، همان طور كه «رحم» يك امر اعتبارى و خيالى نيست، بلكه حقيقتى است عينى و تكوينى و موجود در خارج و در بين ارحام همچون جهت وحدتى بين اشخاص يك فاميل گسترده شده و در حقيقت باعث اتصال و وحدتى است كه در ماده وجودشان نهفته است، «صله رحم» و معاشرت و ارتباط خويشاوندان هم پاسخى است به چنين امر وجودى و عينى و تأمين كننده همان نيازى كه خداوند در وجود انسان تعبيه كرده است. اگر خداوند «رحم» را خودش خلق كرده است، چگونگى تأمين و ارضاى آن را نيز خودش تشريع و تقنين نموده است. در پرتو روابط خويشاوندى و صله رحم و در فضاى مملوّ از همدلى و هم احساسى، ابراز و اظهار محبت و علاقه ها نسبت به يكديگر تجلى پيدا نموده و طرفين ملاقات كننده و ملاقات شونده بر اساس مسؤوليت دينى خويش به تأمين نياز عاطفى و محبت ورزيدن به همديگر مى پردازند. چون همان گونه كه ابن اثير نيز به آن اشاره كرده است، ماهيت صله رحم احسان نمودن است كه شخص به يكى از نزديكان از خويشاوندان ابراز مى دارد و از اين طريق مهربانى و عطوفت خويش را به آن ها نشان مى دهد كه معمولاً عكس العمل مشابه را از طرف مقابل مشاهده مى كنيم. بنابراين، با صله رحم هم نياز به محبت ديگرى را ارضاى كرده ايم و هم با عكس العمل طرف مقابل، زمينه تأمين و ارضاى نياز به محبت خود را فراهم نموده ايم. و در نهايت، گامى در جهت تأمين يكى از نيازهاى روانى و در نتيجه سلامت و بهداشت روانى خويش و ديگران برداشته ايم. و چه بسا بر همين اساس است كه از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است كه هرگاه كسى را دوست داشتى او را به آن آگاه ساز; زيرا كه دوستى ميان شما را پا برجاتر مى كند; قال الصادق(عليه السلام): «اذا احببت رجلاً فاخبره بذلك فانه اثبت للمودة بينكما.»19

صله رحم و نياز به بيان و ابراز خود
يكى ديگر از احتياجات روانى انسان كه مورد توجه روان شناسان قرار گرفته نياز به ابراز خود است كه منظور از آن ارائه افكار و عقايد خود به ديگران مى باشد. هر فردى در هر وضع و موقعيتى و در هر مرحله از تحول و رشد ميل دارد از فرصت هاى مختلف استفاده كرده و خود را نشان دهد. هر كس به تناسب فهم و تجربيات خود امور و وقايع را به طرز خاصى درك مى كند و ميل دارد درك و نظر خود را درباره آن ها ابراز دارد. موضوعاتى نظير تربيت فرزندان، چگونگى اداره زندگى و معاش و رمز و راز موفقيت و پيشرفت و مهارت هاى مختلف در رفع مشكلات شخصى و نظاير آن مورد توجه و علاقه افراد است و براى هر يك راه يا وسيله تازه و جديدى كشف كرده اند كه مى خواهند آن را به ديگران ارائه نمايند. يكى از اين فرصت ها براى ارائه آنچه كه يافته اند، جمع هاى خانوادگى است كه در پرتو ديد و بازديدها و معاشرت هاى فاميلى و ارتباط خويشاوندان شكل مى گيرد. در چنين گردهمايى ها افراد فرصت ابراز خود پيدا نموده و بدينوسيله به نياز روانى خويش پاسخ مثبت داده، آن را ارضا مى نمايند. صرف نظر از انتقال تجربيات و تعامل هاى اجتماعى، همين بيان و ابراز خود نقش زيادى در ايجاد آرامش روانى فرد خواهد داشت.

علاوه بر اين، ابراز خود وسيله مؤثرى براى تسكين آلام درونى افراد است. وقتى فرد درباره مشكلات خود با ديگران صحبت كند و از همدلى و همدردى و راهنمايى آن ها برخوردار شود، ناراحتى و درد و رنج او كم تر مى شود. همان طور كه معروف است درد خود را با ديگران در ميان گذاردن و نگرانى هاى درونى را براى آن ها نقل كردن، فشار درد را كم مى كند و اضطراب و تشويش فرد را تسكين مى دهد. در ديد و بازديدهاى فاميلى ضمن برقرار شدن رابطه بين افراد، امكان برون ريزى هاى عاطفى فراهم مى شود. از طريق تخليه هيجانى، افكار منفى و غير واقعى افراد تعديل خواهد شد. بنابراين، صله رحم آسان ترين، سريع ترين و طبيعى ترين شيوه براى تأمين نياز به ابراز خود و دسترسى به آثار و پيامدهاى مثبت آن است. با ايجاد فرصت براى ابراز خود، امكان پيدايش افكار و عقايد جديد و روش هاى جديد و ابتكار افراد هموار مى شود كه با اندك توجهى به تماس هاى خصوصى ميان دو يا چند نفر يا ارتباطات اجتماعى ميان افراد، به اين واقعيت خارجى مى توان دست يافت.

صله رحم و نياز به وابستگى و تعلق به گروه
اين نياز نيز از جمله نيازهايى است كه در هر مرحله از رشد در انسان وجود دارد و به گونه اى در پى تأمين آن است. بستگى و ارتباط با گروه تنها براى تأمين احتياجات مادى نيست، بلكه فرد خود را به وسيله گروه مى شناسد و از طريق گروه به خصوصيات اخلاقى و استعدادها و توانمندى هاى خويش پى مى برد. علاوه بر اين، گروه سبب تحكيم شخصيت فرد مى گردد. پذيرفته شدن از طرف گروه، موقعيت اجتماعى فرد را در نظر خود او و ديگران مشخص و محرز مى سازد. فرد طرز برخورد با ديگران، رعايت مصالح ديگران، تحمل افكار و عقايد مختلف و اعتماد به نفس را در گروه مى آموزد و در نهايت موقعيت اجتماعى خويشتن را استوار مى سازد. رحم، اقوام و خويشاوندان يك فرد مى تواند در حكم يك گروه منسجم اجتماعى باشد كه هر فردى در سايه متعلق دانستن خويش به آن، به تأمين اين نياز روانى بپردازد. حفظ پيوندهاى خانوادگى و فاميلى و معاشرت با آن ها مى تواند جلو احساس طردشدن و عدم تعلق به گروه خاصى را بگيرد. شخص با تماس مداوم با اقوام و نزديكان خويش مطمئن مى شود مورد تنفر و خصومت ديگران نيست، بلكه به گروهى خاص تعلق دارد و در نتيجه احساس تنهايى نخواهد داشت. در پرتو تأمين اين نياز از طريق ارتباط هاى خانوادگى و شناخت هويت جمعى و گروهى و تكيه بر توانمندى هاى خويش و گروه فاميلى است كه انسان كم تر دچار بيمارى از خود بيگانگى خواهد شد. مزلو نيز يكى از نشانگان اصلى افراد ناايمن را احساس تنهايى معرفى كرده است كه ما بر اين باوريم صله رحم نقش مهمى در از بين بردن چنين احساسى ايفا مى كند.

صله رحم و رعايت هنجارها
پژوهشگران در زمينه روان شناسى اجتماعى بر اين باورند كه فرد وقتى در گروه قرار مى گيرد و احساس تعلق و وابستگى به گروه در او به وجود مى آيد، از جهاتى چند دگرگون مى شود و تحت تأثير گروه به رفتارهاى مورد قبول اقدام مى كند. اين محققان اثر گروه را بر فرد در ابعاد گوناگون مورد بررسى قرار داده اند20 كه در اينجا مى توان به تأثيرگذارى تلقينى، تقليد، تسهيل اجتماعى و همنوايى گروهى اشاره كرد:

تلقين، تأثيرى است عاطفى و بىواسطه كه شخص بر شخص ديگر مى گذارد و چون انسان موجودى است اجتماعى، نمى تواند بدون مساعدت و موافقت اطرافيان خود آسوده زندگى كند. بنابراين، نسبت به ديگران حساس است و مى كوشد تا توجه و موافقت آنان را به خود جلب كند، اينجاست كه وقتى، جمعى به تحريك عامل يا عوامل مشتركى گرد مى آيند متقابلاً در يكديگر تأثير مى گذارند. حال اگر انگيزه و عامل دينى و انسانى صله رحم و ديدار اقوام موجب گردهم آمدن يك جمعى شود، تلقين، روش مناسبى براى رعايت هنجارهاى اجتماعى و مورد قبول جمع مى باشد.

تقليد نيز رفتارى است عمدى كه مطابق الگوى معينى تكرار مى شود. تقليد نسبت به آنچه اثربخشى آن در گذشته تأييد شده و موفقيت ديگران را به همراه داشته و همچنين آنجا كه مقلّد داراى منزلت اجتماعى است و مى خواهيم با او همانندسازى كنيم، كاربرد دارد. اين روش نيز در تأثيرگذارى و رعايت هنجارهاى اخلاقى و ارزش هاى انسانى در صله رحم و ديد و بازديدهاى فاميلى نقش فعالى مى تواند ايفا كند.

تسهيل اجتماعى (Social Facilition) نيز روش ديگرى در زمينه تأثير گروه بر فرد است كه توسط آلپورت (1920) ارائه گرديده است. بر اساس اين شيوه، بازدهى افراد در يك موقعيت گروهى بهتر از زمانى است كه به تنهايى كار مى كنند. اولين تلاش عملى براى نشان دادن نفوذ اجتماعى و يا تأثير حضور ديگران بر بازده فرد در سال 1898 م. به وسيله روان شناسى به نام تريپلت انجام شد. پس از او نيز پژوهشگران با انجام آزمايش هاى گوناگون به اين نتيجه دست يافتند كه حضور گروهى، خواه هم كوش و عامل باشد و يا تماشاچى بى طرف و ناظر، موجب تسهيل اجتماعى مى شود. از اين عامل نيز مى توان در ارتباطات گروهى و روابط خويشاوندى در جهت پاى بندى افراد به هنجارهاى مثبت و ارزش هاى اخلاقى و گسترش آن به بهترين شكل بهره جست.

هم نوايى گروهى (Conformity Grope): لازمه تعلق گروهى، هم نوا شدن با هنجارهاى آن است. بنابراين، هر عضو گروه، رفتار خود را با معيارهاى گروهى هماهنگ مى كند و دانسته يا ندانسته راه و رسم زندگى گروهى را مى پذيرد و به كار مى بندد. با گسترش فرهنگ صله رحم و معاشرت هاى فاميلى و احساس تعلق به گروه و فاميل خاص، هم نوايى گروهى تأثير خود را خواهد داشت و افراد در رعايت هنجارهاى پذيرفته شده خانواده و فاميل تلاش خواهند كرد. از آنجا كه فرد غالباً جز آداب و رسوم گروهى كه وابسته به آن است ارزش هاى ديگرى را به رسميت نمى شناسد و از سوى ديگر، اگر كسى از مصالح جمع پيروى نكند از شبكه حقوق و وظايف متقابل گروهى طرد مى شود، خود به خود جلو بسيارى از نابهنجارى و بزهكارى ها گرفته خواهد شد; زيرا تخلف از خط مشى گروهى با تنبيه همراه است كه البته اين تنبيه با اشكال مختلفى نظير سرزنش، توبيخ شفاهى و... روى فرد اعمال مى شود. بنابراين، صله رحم و ارتباطات فاميلى هم در ارائه ارزش هاى مثبت و گسترش هنجارها و پاى بندى افراد به آن نقش مؤثرى دارد و هم نقش بازدارندگى نسبت به ناهنجارى ها و بزهكارى هاى اجتماعى ايفا مى كند و همچون يك كنترل كننده اجتماعى نامرئى، تمام افراد فاميل و خويشاوندان را زيرچتر حمايتى خود قرار مى دهد. بديهى است كه اين فرايند در طول عمر از ابتداى كودكى تا دوران كهن سالى مى تواند به طور فعال تأثيرگذار باشد و به طور كلى انتقال فرهنگ و هنجارهاى اجتماعى از يك نسل به نسل ديگر و دورى از نابهنجارى ها بين اقوام را تسهيل شود. امام صادق(عليه السلام)نيز يكى از آثار صله رحم را محفوظ و مصون ماندن افراد از خطاها و لغزش ها معرفى فرموده است:

قال الصادق(عليه السلام): «ان صلة الرحم و البرّ ليهونان الحساب و يعصمان من الذنوب»21; صله رحم و نيكى كردن، حسابرسى را آسان مى كنند و انسان را از گناه و لغزش مصون مى سازد.

بنابراين، يكى از راه هاى حفظ جامعه و افراد از لغزش ها و انحرافات، گسترش صله رحم و معاشرت هاى خانوادگى است.

صله رحم و فرايند جامعه پذيرى
يكى از مفاهيم مهمى كه مورد تأكيد روان شناسان رشد اجتماعى مى باشد، فرايند جامعه پذيرى (Socialization) فرد است. الگوى كامل و صحيح رشد و تحول در انسان كه يك حركت بسيار پيچيده است از تعامل چندين فرايند به وجود مى آيد. اين فرايندها عبارتند از: 1. فرايند زيستى، يعنى تغييرات طبيعى و بدنى; 2. فرايندهاى شناختى، يعنى تغييرات در تفكر ادراك و زبان; 3. فرايندهاى اجتماعى كه تغييرات در روابط اجتماعى فرد با ديگران، عواطف و شخصيت فرد را در بر مى گيرد. به عبارت ديگر، منظور از رشد اجتماعى نضج فرد در روابط اجتماعى است به گونه اى كه بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. هنگامى فرد را «اجتماعى» مى خوانند كه نه تنها با ديگران باشد، بلكه با آنان همكارى كند. به بيان ديگر، جامعه پذيرى به آن شكل يادگيرى گفته مى شود كه فرد به سازگارى با جامعه و محيط فرهنگى خويش دست يابد. در ابتدا پدر و مادر و محيط كوچك خانواده، سپس گروه همسالان و ديگر افراد جامعه در رشد اجتماعى فرد تأثير گذارند و از آنجا كه روان شناسان اساس اجتماعى شدن فرد را همانندسازى مى دانند، هرچه روابط خانوادگى و گروه هاى اجتماعى و از جمله معاشرت ها و پيوندهاى فاميلى بيش تر شود، اين فرايند بهتر شكل خواهد گرفت. هارلوك يكى از عوامل مؤثر در پايدارى اوليه رشد را روابط اجتماعى مى داند و مى گويد: روابط اجتماعى مساعد با ديگران، مخصوصاً با اعضاى خانواده، كودك را تشويق مى كند كه علاقه به ارتباط با ديگران و اجتناب از خود محورى را در خود رشد دهد و اين نيز به سازگارى شخصى و اجتماعى مطلوب خواهد انجاميد.22 خويشاوندان و اقوام در پرتو ارتباطات خود با يكديگر به خوبى و شايستگى مى توانند با ايجاد فضاى صميمى و گرم بين خود و احترام متقابل به يكديگر و از طريق همانندسازى، الگو و سرمشق مناسبى براى كودكان، نوجوانان، و جوانان خانواده گسترده خويش باشند; چرا كه بخش مهمى از آنچه شخص ياد مى گيرد از طريق تقليد و الگوگيرى از ديگران است; همان طور كه بندورا، نطريه پرداز يادگيرى اجتماعى، بر اين موضوع تأكيد مىورزد. در واقع، افراد در روابط خود با يكديگر با مشاهده اعمال و رفتار گروه اجتماعى فاميلى و تجزيه و تحليل آن، نگرش ها و ارزش هاى خويش را سامان مى دهند و به يادگيرى رفتارها و الگوهاى رفتارى مى پردازند و چگونگى كنش اجتماعى، آداب و رسوم برخورد با ديگران، خوش رفتارى و خلق و خوى پسنديده را فرا مى گيرند. از منظر دينى نيز ما بر اين باوريم كه صله رحم و روابط خانوادگى و فاميلى سبب نيكوشدن خلق و خوى انسان مى شود. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «صلة الارحام تحسن الخلق»23; معاشرت با ارحام موجب مى شود خلق و خوى فرد نيكو شود.

نكته ديگرى كه مورد توجه عميق روان شناسان قرار گرفته، هماهنگى و همبستگى رشد اجتماعى با رشد ديگر ابعاد انسان است. به عبارت ديگر، رشد انسان به تغييراتى اطلاق مى شود كه در تمام جنبه هاى شناختى، روانى، حركتى، عاطفى و اجتماعى صورت گيرد. اين ابعاد كاملاً با همديگر پيوستگى و همبستگى دارند و بين آن ها تعامل مداوم وجود دارد.24 بعضى از اختلالات روانى نيز از عدم هماهنگى رشد بين جنبه هاى مختلف وجودى انسان ناشى مى شود. اختلال رشد اجتماعى انسان و كيفيت آن نيز موجب انحرافات شخصيتى و اخلاقى خواهد شد. متأسفانه با صنعتى شدن زندگى و كاهش روابط اجتماعى و خانوادگى و فاميلى در محيط هاى گرم و صميمانه خويشاوندان، زمينه بهره جويى از اين عنصر و عامل مهم در رشد اجتماعى انسان نيز كاهش يافته است. در اين زمينه، هم پژوهشگران جوامع صنعتى و هم پژوهشگران داخلى تحقيقاتى را انجام داده اند. به عنوان نمونه، از مطالعات براون (Brown,J.F) چنين برمى آيد كه ارتباط هاى خانوادگى با پيشرفت هاى جديد ضعيف مى شود; چنان كه ارتباط خانوادگى در ميان روستاييان قوى تر از ارتباط خانوادگى شهرنشينان است.25 يكى از روانشناسان داخلى نيز درباره اين واقعيت چنين مى نويسد:

«در خانواده هاى سنتى ايرانى كه خانواده گسترده مى باشد (كه هنوز هم در روستاها و شهرهاى كوچك كشورمان وجود دارد) محدوده ارتباطى طفل وسيع تر و تنوع همانندسازى او بيش تر است. بنابراين، اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار نمايد غالباً با پدربزرگ و مادربزرگ و حتى دايى و عمو و عمه و خاله مرتبط مى شود و بسيارى از نيازهاى خود را برآورده مى نمايد. در شهرهاى بزرگ مانند تهران به علل شرايط زندگى شهرى، خانواده گسترده كمياب تر است و كودكان نيز از روابط عاطفى متنوع محرومند.»26


صله رحم و حمايت اجتماعى
انسان موجودى اجتماعى است و براى نيل به اهداف خويش و كاهش موانع و مشكلات زندگى نمى تواند بدون هميارى و همكارى ديگران و بهره گرفتن از كمك هاى مادى و معنوى آن ها زندگى خود را نظم و نسق بخشد. حمايت هاى اجتماعى (Social Support) يكى از عواملى است كه نقش مهمى در اين موضوع ايفا مى كند. حمايت اجتماعى، حمايت يا كمكى است كه از طرف ساير انسان ها به فرد ارائه مى شود و در يك تقسيم بندى كلى به سه بخش تقسيم مى گردد:

1. حمايت ملموس (Tongible Support) كه مستقيماً به صورت كمك هاى مادى به كمك افراد مى شتابند.

2. حمايت عاطفى (emotional Support) كه به فرد اطمينان مى دهند وى شخص مورد علاقه، با ارزش و محترم است.

3. حمايت و يارى رسانى با دادن حمايت اطلاعاتى و پيشنهاد اقدامات متنوع كه فرد را در حل مشكلات و چگونگى رويارويى با درد و رنج‌هاى زندگى يارى مى دهند.27

حاميان با انواع حمايت هاى اجتماعى خويش هم مى توانند موجبات رشد و تحول و كمال ديگر افراد را فراهم نمايند و هم در كمك به فرد براى برخورد با شرايط گوناگون و رويدادهاى تنيدگى زاى زندگى نقش آفرينى كنند. اقوام و خويشاوندان فرد مى توانند بهترين حاميان اجتماعى باشند. اگر صله رحم و ديد و بازديدهاى فاميلى به طور صحيح و كامل انجام گيرد، با هر سه نوع حمايت اجتماعى مزبور مى توان تمام اقوام و افراد خانواده بزرگ و گسترده خويش را زير پوشش حمايتى قرار داد. اگر هيچ يك از حمايت ملموس و حمايت اطلاعاتى صورت نگيرد، دست كم حمايت عاطفى انجام مى گيرد; چون صرف معاشرت و ديد و بازديدها حامل چنين پيامى خواهد بود; پيام احساس ارزشمندى، احترام و علاقه مندى به يكديگر. علاوه بر اين، حمايت اجتماعى راهى است براى تسكين دردها و بيمارى ها به خصوص بيمارى هاى شديد و مزمن كه گاهى براى مدت زمان طولانى گريبان گير فرد است. در پرتو صله رحم و با افزايش عزت نفس، ضمن ملاقات با شخص آسيب ديده و همدلى و هم احساسى با وى، مشكلات و درد و رنج هاى او كاهش يافته و روح اميد در وى زنده و پايدار مى شود.

پژوهشگران علوم تجربى با تحقيقات ميدانى نيز دريافته اند بيمارانى كه مورد حمايت ملموس و عاطفى دوستان و خانواده گسترده خود قرار مى گيرند، بهتر سازگارى حاصل مى كنند تا بيمارانى كه اين گونه نيستند. (ورتمن 1984; دانكل، شتر، ورتمن 1992; ورتمن، دانكل، شتر 1979)28همچنين درتحقيقات ديگرى پى برده اند كه برخوردارى ازحمايت اجتماعى با كاهش ميزان ابتلا به حمله قلبى، كاهش ميزان بروز سل، مشكلات كم تر در دوران باردارى و كاهش نگرانى هاى روانى مرتبط است.(ويليامز ور دونالر، 1981; بيلينگز، موس 1981)29

از منظر دينى يكى از آثار و پيامدهاى متعدد صله رحم، برخوردارى از حمايت خويشان است كه مى توان از باب نمونه به اين سخن گهربار اميرالمؤمنين(عليه السلام) اشاره نمود كه مى فرمايد: «اكرم ذوى رحمك و وقّر حليمهم وَاحْلُمْ عن سفيههم وتيسّر لمعسرهم فانهم نعم العدّة فى الشدة والرخاء»30; به خويشاوندان خود اكرام كن، برد باران ايشان را تعظيم كن، در مقابل بى خردان آن ها بردبارى نشان ده و بر گرفتاران آن ها آسان گير; چون آن ها بهترين حاميان تو به هنگام سختى ها و مشكلات و خوشى ها و آسودگى ها خواهند بود. چتر حمايتى خويشاوندان مى تواند چنان گسترده و فراگير باشد كه تمام افراد يك خانواده گسترده و فاميل تحت پوشش آن به يك آرامش روانى برسند و از اين طريق به سلامت روانى نايل شوند، همان طور كه شواهد نشان دهنده اين واقعيت است كه افراد بهره مند از حمايت اجتماعى، سالم تر از افرادى هستند كه از حمايت اجتماعى محرومند. حتى پژوهشگران در تحقيقات ميدانى خويش دريافته اند هر چه تماس هاى اجتماعى و پيوندهاى گروهى افراد بيش تر باشد عمر آن ها طولانى تر خواهد بود.31 (بركمن و سايم، 1979; رابينز و متزنر 1982) اين حمايت اجتماعى از طرف دوستان، فاميل، همسايگان، همكاران و آشنايان و به صورت هاى ملموس، حمايت اطلاعاتى و حمايت عاطفى اعمال مى گردد. حمايت اجتماعى فرد را از نگرش مثبت ترى بر زندگى و نيز احساس عزت نفس بالاترى برخوردار مى كند و با توزيع يا به حداقل رساندن آسيب هاى ابتدايى، رويدادهاى بالقوه فشارزا را بى خطرتر مى كند.32

و شايد اين گونه بتوان به يكى ديگر از راز و رمزهاى سخنان ائمه اطهار(عليهم السلام) و يكى از معانى و حكمت هاى دستورالعمل هاى دينى پى برد، آنجا كه امام صادق(عليه السلام) در تبيين و تأثير آثار صله رحم، آن را مؤثرترين عامل در زيادت عمر معرفى مى نمايند: قال الصادق(عليه السلام): ما نعلم شيئاً يزيد فى العمر الاصلة الرحم حتى انّ الرجل يكون اجله ثلاث سنين فيكون وصولاً للرحم فيزيد اللّه فى عمره ثلاثين سنة فيجعلها ثلاثاً و ثلاثين سنة و يكون اجله ثلاثاً و ثلاثين سنة فيكون قاطعاً للرحم فينقضه الله ثلاثين سنة و يجعل اجله الى ثلاث سنين.33

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: من چيزى مؤثرتر از صله رحم براى زيادت عمر نمى شناسم، گاه كسى كه تنها سه سال به پايان عمرش باقى است، صله رحم مى كند و خداوند به بركت آن، سى سال به عمر او مى افزايد و عمر او را تا سى و سه سال دراز مى گرداند و گاه كسى سى و سه سال به پايان عمر او باقى است، اما قطع رحم مى كند و خداوند سى سال از عمر او تقليل داده و سه سال بعد از آن اجل او فرا مى رسد.

گرچه ما با اين بيان نمى خواهيم علل و عوامل ماوراى طبيعى و تأثير آن ها را منكر و يا به امور مادى كاهش دهيم و تأثير صله رحم در زيادت عمر را با تأثير و تأثرات مادى تبيين نماييم، ولى صرف نظر از تأثير و نقش اعجازگونه صله رحم در طول عمر كه هم به آن باور داريم و هم در جاى ديگرى بايد از آن گفتوگو شود، در عين حال مى توان مكانيسم تأثير آن را در محدوده خاص تأثير و تأثرات مادى مورد بررسى قرار داد و آن گونه كه در بالا به آن اشاره شد، صرفاً بعضى از نقش هاى آن را با ابزارهاى علمى و تجربى و تحقيقات و پژوهش هاى ميدانى و يا حتى با مشاهده آشكار پى گيرى كرد. بديهى است تأثيرگذارى صله رحم در زيادت عمر در گرو رعايت و پاى بندى تمام افراد يك شبكه خويشاوندى نسبت به يكديگر مى باشد.


صله رحم و كاهش تنيدگى
تنيدگى يا استرس (Stress) مفهومى است كه از علم فيزيك به حوزه هاى زيست شناسى، پزشكى و روان پزشكى، روان شناسى وارد شده و در مورد ارگانيسم انسان به كار مى رود. در علم فيزيك اين واژه به مقدار نيرويى اشاره دارد كه بر يك شىء فيزيكى وارد مى شود و براى اشاره به فشار مادى ـ تحميل بارى بر ارگانيسم كه از قدرت آن خارج است ـ به كار مى رود و در روان شناسى و روان پزشكى براى اشاره به فشار روانى ـ مانند هنگامى كه فرد بر محروميت از روابط معنادار با ديگران به نگرانى عاطفى دچار مى شود ـ از اين مفهوم استفاده مى شود. عوامل تنيدگى زا در زندگى فردى و اجتماعى انسان فراوان است و روان شناسان براى كاهش و به حداقل رساندن اين عوامل راهكارهاى گوناگونى ارائه مى كنند. از جمله راه هاى كنارآمدن با تنيدگى هاى متعدد روزمره در زندگى انسان، حمايت اجتماعى است كه در بخش قبلى انواع آن مورد بحث قرار گرفت. با ايجاد فضاى حمايتى، هم مى توان در سطح پيشگيرى اوليه، با از ميان بردن شرايط آسيب زا يا تنيدگى زا، و هم در سطح پيشگيرى ثانويه، با كاهش دوره درمان، تأثيرگذار بود.

اسلام براى مقابله با تنيدگى و افزايش سطح سازش يافتگى فرد، علاوه بر بهره جستن از روش هاى شناختى مانند ايمان به خدا، توكل به خدا و اعتقاد به مقدرات الهى و نيز روش هاى معنوى مانند دعا، توسل به ائمه(عليهم السلام)، كه با ايجاد و اصلاح انديشه ها و افكار و يا ايجاد نوعى رابطه عاطفى و معنوى با خدا و اولياى الهى فرد را براى مقابله با مشكلات و تنيدگى ها آماده و ترغيب و تشويق مى كند، از روش هاى رفتارى، اجتماعى و ارتباطى مانند تشويق به داشتن ارتباط با خانواده، فاميل و خويشاوندان نيز براى كاهش تنيدگى فرد بهره مى گيرد; زيرا كسى كه از حمايت خانوادگى و اجتماعى برخوردار نباشد، خود را از نظر روانى بدون پشتوانه مى بيند، ولى اگر در مواجهه با حوادث و مشكلات مختلف از تكيه گاه محكم خانوادگى برخوردار باشد، خود را قدرتمند مى بيند و دچار تنيدگى و اضطراب نمى شود و احساس تنهايى نمى كند و كم تر دچار آسيب هاى مختلف ناشى از تنيدگى مى گردد. انسان در زندگى و براى مقابله با مشكلات و حوادث و عوامل تنيدگى زا، به دو دسته عامل نياز دارد. يكى اسباب طبيعى و مادى و ديگرى شرايط زمانى مناسب. احساس نداشتن پشتوانه و احساس تنهايى چه بسا باعث به هم خوردن تعادل روانى شده و فرد را در حركت به سوى هدف خويش باز دارد و عجز و ناتوانى بر او غلبه كند. بنابراين، صله رحم و پيوندهاى خانوادگى مى تواند با احساس تنهايى كه يكى از نشانگان افراد ناايمن است، به مقابله برخيزد و به افراد خانواده گسترده خويش احساس ايمنى لازم را عطا نمايد تا در موقع بروز مشكلات و ايجاد تنيدگى بتوانند با آن به خوبى كنار آمده و به آرامش روحى و سلامت روانى دست يابند.
 


پى نوشت ها:
1ـ و يحلّ لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث (اعراف، 157)
2ـ ام. رابين ديماتئو، روانشناسى سلامت، ترجمه سيدمهدى موسوى اصل و همكاران، ص 590
3ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: به حاضر و غايب امتم و آنانى كه از اصلاب مردان و ارحام زنان تا روز قيامت به دنيا مى آيند، سفارش مى كنم صله رحم كنند، اگرچه به فاصله يك سال راه باشد; زيرا صله رحم جزء دين است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 72، باب 3، روايت 73)
4ـ كسى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پرسيد: هدف از رسالت تو چيست؟ حضرت فرمود: هدف از رسالت من بندگى خداى يكتا، شكستن بت ها و پيوند ميان ارحام است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 38، باب 65، حديث 49)
5ـ آيه 21 سوره رعد... انما يتذكر اولوا الالباب الذين يوفون بعهد الله و لا ينقضون الميثاق و الذين يصلون ماامرالله به ان يوصل...
6ـ در سه آيه
7 و8ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، باب 17، حديث 10 / ج 73، باب 132، حديث 9
9ـ مفردات راغب، ص 91
10ـ فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج3، ص434 به نقل ازشهيدثانى
11ـ علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج 2، ذيل آيه 1 سوره نساء
12ـ علامه مجلسى، پيشين، ج 71، ص 109
13ـ تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 394
14ـ علامه مجلسى،پيشين، ج71، ص 109 به نقل از نهاية ابن اثير
15 و 16ـ نراقى، جامع السعادات، ج 2، ص 256
17ـ كلينى، اصول كافى، ج 2، مترجم باب صله رحم، ص 158
18ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 77، باب 2، حديث 7
19ـ كلينى، پيشين، ج 4، ص 459
20ـ على اكبر، مهر آرا، زمينه روان شناسى اجتماعى، ص 336
21ـ مجلسى، پيشين، ج 78، باب 23، حديث 159
22ـ على اكبر شعارى نژاد، روان شناسى رشد، ص ص 519
23ـ اصول كافى، ج 2 مترجم، باب صله رحم، روايت 6
24 و25ـ على اكبر، شعارى نژاد، پيشين، ص 525 / ص 520
26ـ سعيد، شاملو، بهداشت روانى، ص 144
27-28-29ـ ام. رابين ديماتئو، پپيشين، ص 590
30ـ غررالحكم، ج 2، حديث 2458
31 و32ـ ام. رابين ديماتئو، پيشين، ص 591
33ـ كلينى، پيشين، ج 3، باب صله الرحم، حديث 17
 


منبع: ماهنامه معرفت، شماره 46