مردم خواهى ، انسان دوستى

هيئت تحريريه موسسه در راه حق


بسم الله الرحمن الرحيم
اميرمومنان عليه السلام به فرزندش محمد حنفيه ميگويد: فرزندم به تمام انسانها نيكى كن ، همانگونه كه انتظار دارى نسبت به تونيكى كنند. آنچه را براى خود مى پسندى براى ديگران نيز بپسند، و آنچه را از ديگران زشت و ناپسند مى شمارى ، براى خود نيز زشت و قبيح بشمار. تمدن جهان كنونى ، چون مجسمه اى دوروى است ، كه در يك روى آن بتى دلربا، زيبا و فريبنده و بر ديگر روى آن ، هيولايى وحشتناك ، جلوه گرى مى كند. در صد سال اخير پيشرفت صنعت و دانش ، چون جادو، كارهايى به ظاهر نشدنى را انجام داد و انديشه انسانها را به شگفتى برانگيخت ؛ و هم آسايش جسمانى فراوانى براى بشريت به ارمغان آورد. اما فضيلت هاى انسانى را به دست فراموشى سپرد، بلكه لابلاى چرخهاى خود، خورد و نابود كرد.پس ، در دنياى كنونى ، اگر ديگر از رنجها و خستگى هاى دوران دور، خبرى نيست ، متقابلا از فضيلت ، شرافت ، و عواطف اصيل از قبيل مهر و محبت ، فداكارى و وفادارى ، راستى و درستى ، از خود گذشتگى نيز خبرى نيست . از اين رو تمدن امروزى نه تنها نتوانست بشر را از اقيانوسهاى پهناور زندگى به ساحل خوشبختى و سعادت برساند، بلكه طوفانى هم براى وى پديد آورد: دنياى امروز، راحتى جسمى را با خوشبختى واقعى اشتباه كرده است و نيمى از خواسته هاى اصيل بشرى را ناديده گرفته است ، و حال آنكه نيكبختى آنگاه به دست مى آيد كه به تمام خواسته هاى بشر، به طور صحيح پاسخ داده شده باشد. از قربانيان تمدن امروزى ، عاطفه مردمخواهى ، و مهر ورزيدن به ديگران است كه شور زندگى انسانها، از آن سرچشمه مى گيرد، اما دريغا كه در دنياى كنونى (مهر) ارزش راستين خود را از دست داده است . زندگى ماشينى امروز - كه آخرين وسيله لذت جويى و كاميابى را به انسان عرضه مى دارد - اين فرصت را از انسان ميگيرد كه به فكر ديگران باشد، چه برسد به آنكه ، روابط عاطفى برقرار سازد، و به آن مهر ورزد. يكى از روانشناسان و جامعه شناسان معروف مى گويد: انسان امروز با خود و همنوعانش ، و با طبيعت بيگانه شده است . او به كالا تبديل شده است و نيروى خود را نوعى سرمايه گذارى ميداند كه بايد تحت شرايط بازار عرضه ، و حداكثر سود را برايش تحصيل كند. روابط انسانها همانند روابط آدمهاى مصنوعى ، از خود بيگانه است .اگر مى بينيم جوامع كنونى با بى سامانيهاى فراوانى دست و پنجه نرم مى كند و نمى تواند راهى به سوى سعادت بيابد و يك علتش ‍ آنست كه انسان امروزى با ديگران بيگانه شده است و تنها به خويش و براى خويشتن فكر مى كند. از اينروست كه بايد عاطفه (محبت ) در انسان پرورش ‍ پيدا كرده ، نيرومند گردد، و اگر اين غريزه در آدمى سرخورده گردد، و اين احتياج اصيل انسانى برآورده نشود، شوربختى فراوانى براى بشر به بارخواهد آورد كه هرگز جبران پذير نخواهد بود.نخستين اثر كه انسان را از خود و ديگران بيگانه ساخته و او را انسانى تنها مى سازد و در سايه شوم از خود بيگانگى است كه تمام بى سامانيهاى روانى ، اجتماعى ، لاقيدى ، ناتوانى ، انزواطلبى و از دست دادن ارزشها و اعتقادها پديد مى آيد.(1) از اين رو اگر جامعه اى بخواهد نيكبختى را بيابد، راه آن پرورش نيروى محبت و دگر دوستى در انسانها است ، اگر اين نيرو در آدمى تقويت شد، نه تنها به ديگران مهر خواهد ورزيد. بلكه خواسته هاى غريزى وى هم ارضاء شده است ، خود نيز از محبت ديگران بهرمند خواهد شد.

اسلام و مهر ورزيدن
اسلام كه يك آيين جاودانى است و بر اساس فطرت و ارضاء تمام خواسته هاى انسانى پايه گذارى شده است ؛ به مسئله محبت و هم دوستى توجه فراوانى دارد و دگردوستى در اين آيين ، مقدس شمرده مى شود.اسلام همه انسانها را از يك ريشه مى داند و امتيازهاى غلط نژادى و قبيله اى را به رسميت نمى شناسد و از آنجا كه تمام آدميان آفريده خدا و از يك پدر و مادر هستند، همگان شايسته احترام و دوستى و محبت و راهنمايى هستند. از اينرو، پيامبر بزرگ ما، منشور آزادى اسلام را ويژه گروه خاصى ندانسته است ، بلكه آنرا براى همه انسانها آورده است . پيامبر اسلام كه درود خدا بر او و دودمانش باد فرمود: تحبب الى الناس يحبوك . انسانها را دوست بدار، همگان ترا دوست خواهند داشت . (2) مى بينم كه اسلام نه تنها به انسانها احترام مى گذارد، بلكه بشر دوستى را به جايى رسانده است كه به پيروان خود دستور ميدهد، همچنانكه به نيكبختى و پيروزى خود علاقه مند هستيد، براى ديگر انسانها هم همانگونه باشيد. يك مسلمان واقعى همواره خدمتگزار جامعه مى باشد آنقدر كه توان او اجازه مى دهد به انسانها كمك فكرى ميكند. همين احساس ها و محبتهاى اصيل است كه بار ارشاد و راهنمايى و نيز امر به معروف و نهى از منكر را به عنوان وظيفه اى سنگين بر دوش مسلمانان مى گذارد؛ و اينجا است كه مسلمان نمى تواند در برابر رفتار ديگران بى تفاوت باشد. از پيامبر عزيز اسلام پرسيدند: چه كسى در پيشگاه خداوند از همگان محبوب تر است ؟ فرمود: آنكه سودش به مردم بيشتر برسد. (3) و مى پرسم : كدام سود از كوشيدن در راه زنده ساختن ارزشهاى انسانى و اخلاقى جامعه بشريت بالاتر است ؟ نيز آن گرامى فرمود: ...آنكه نداى كسى را مى شنود كه مى گويد: مسلمانان ! به من كمك كنيد و به فرياد او پاسخ نمى دهد.مسلمان واقعى نيست .نمى توان تمام برنامه هاى عالى و انسانى اسلام را در زمينه بشر دوستى در اينجا بيان داشت ولى از همين چند نمونه كوتاه ، مى توان آموزش ‍ اسلام را در اين باره بشناسيم ، و آيين اسلام راآيين محبت اعلام نماييم .

دوستى با كافران ؟!
اينك اين پرسش پيش مى آيد، كه ؛ اگر اسلام آيين محبت و بشر دوستى است چرا از دوستى با غير مسلمان جلوگيرى مى كند؟ چرا مسلمانان نمى توانند با گروههاى ضد اسلامى و كفار طرح دوستى بريزند؟ در اين زمينه قرآن بيانهاى زيادى دارد و چنين مى گويد: گروندگان ! يهود و نصارى را به دوستى نگيريد... (4) گروندگان ! نبايد جز خودشان كافران را به دوستى بگيرند... (5) اى كسانيكه ايمان آورده ايد!دشمن من و دشمن خود را به دوستى نپذيريد و با ايشان طرح دوستى نيفكنيد...(6) اى مومنين ! كسانى را كه دين و عقيده شما را مسخره و بازيچه گرفته اند... به دوستى مگيريد (7) محمد پيامبر خداست ، و كسانيكه با اويند بر كافران سخت و بر يكديگر مهربانند... (8) اينجا است كه بايد بدانيم اسلام ، و قرآن از دوستى و محبت با گروههاى ضد اسلامى و كفار چگونه و تا چه حد جلوگيرى نموده است ؟ آيا اسلام مى گويد به كفار نيكى نكنيد؟! و يا آنان را راهنمايى نكنيد؟! و يا در سعادت و حيات معنوى آنان نكوشيد؟ نه ، هرگز اين منطق اسلام - اسلاميكه پيامبرش رحمت جهانى و آيينش ‍ همگانى است - نخواهد بود. بلكه بايد گفت : همه اين آيه ها، و روايات ديگريكه در اين زمينه هست ، هشدارى است به مسلمانان تا با كفار آنچنان نزديك نشوند كه مانند يك روح در دو جسم باشند! زيرا در اين گونه دوستى ها كه جدايى ها از ميان رفته ، اخلاق ، اراده ، عمل و همه و همه يك رنگ و يك شكل مى شود، و يكسو قرار مى گيرد و بديهى است اين گونه دوستى و محبت با دشمنان اسلام غير از آنكه تاثيرى ژرف در روحيه مسلمانان مى گذارد، و عقيده يكتا پرستى و اسلامى آنرا متزلزل مى سازد، سير جامعه اسلامى را نيز از حركت به سوى تكامل باز مى دارد و هم ، دشمن همواره در كمين است تا از فرصتهاى مناسب بهره گيرد و ضربه خود را بر طرف مقابل خويش وارد سازد. و چه فرصتى مناسب تر از رابطه عاطفى كه از دوستى ها پديد مى آيد؟ از اين رو اسلام به مسلمانان هشدار داده است كه : همواره بينا و بيدار باشند! و با دشمن با احتياط رفتار كنيد! و مواظب باشيد دوستى هاى صميمانه كه موجب پيروى از آنان و تزلزل جامعه اسلامى است برقرار نسازيد. اسلام نگفته است مسلمانان روابط خويش را با گروه هاى غير مسلمان قطع كنند وبا آنان مهربان و خوش رفتار نباشند. ولى اين گونه روابط، بايد با ژرفنگرى تواءم باشد و احتياط را از دست ندهد، تا دشمن نتواند از اين موقعيت ها به نفع خويش - كه همان نقشه هاى ضد بشرى و استعمارى است - بهره بردارى كند. اگر اسلام مى گويد با دشمنان ، پيمان دوستى نبنديد، بدين معنا نيست كه به گروه هاى ضد اسلامى نيكى نورزيد چرا كه دانستيم انسان به حساب انسان بودن ، شايسته نيكى و دوستى است . و اسلام هم خود پيشرو مكتب هاى بشردوستى واقعى است . بلكه آن گونه دوستى كه در سايه آن پيروى از كفار در زمينه راه و عقيده پديدار شود، و يا باعث سوءاستفاده آنان شود، در مكتب اصيل اسلامى جلوگيرى شده است و مسلمان همواره بايد در اين زمينه سختگير باشد و بداند در آنجا كه عضو جامعه اسلامى است بايد رابطه اش با بيگانگان به گونه اى نباشد كه به يگانگى و استقلال پيكر اسلام آسيب برسد. قرآن بدين روشنى بيان مى كند: خدا شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن با كسانى كه با شما سر جنگ و ستيز ندارند، و شما را از سرزمينتان نرانده اند، منع نكرده است چه كه خدا دادگستر را دوست دارد. خدا فقط از دوستى با كسانى كه در كار دين با شما به ستيز برخواسته اند، و در بيرون راندن شما از ديارتان با هم كمك كرده اند، جلوگيرى كرده است ... (9) در سخنى كوتاه : اسلام به پيروان خود مى آموزد: همه انسانها تا زمانى كه بر ضد آيين اسلامى اسلام به پا نخاسته اند، انسان ، و شايسته نيكى و دوستى هستند؛ ولى آنكه بر ضد عدالت اسلامى قيام مى كند، شايسته دوستى نيست . (10) از همين رهگذر است كه اسلام مى گويد: اگر كسى كه رنگ اسلامى دارد ولى بيدادگر و جنايت پيشه است ، نمى توان به وى علاقه مند بود و به با او دوستى كرد، اسلام دوستان بيدادگران را بيدادگر و ظالم مى داند. (11)

پيامبر رحمت
پيامر بزرگ اسلام (ص ) و ديگر پيشوايان راستين اسلامى ، همواره جهانيان را به چنين برنامه هاى انسانى مى خواندند و خود هميشه در زندگى روشى اين چنين داشته اند. با نگاهى به تاريخ پر ارج زندگانى پيامبر گرامى اسلام (ص ) خواهيم يافت كه چرا حضرت پيامبر رحمت نام گرفت . جوانى غير مسلمان ، با آنكه پيرو پيامبر بزرگ اسلام نيست شبانه روز ساعتهاى زيادى را در خدمت رسول گرامى ، مى گذراند. آنقدر رفت و آمد مى كند، كه از شدت يگانگى ، و هم بى اعتقادى و بزرگوارى پيامبر را فراموش مى كند و احترامات لازم را نيز به جا نمى آورد. با تمام اينها پيامبر اسلام (ص )سخت به وى اظهار علاقه مى كند و به او مهر مى ورزد، تا آنجا كه آن جوان در كارهاى روزانه خويش از پيامبر كمك مى گيرد؛ دنبال ماجرا را از زبان تاريخ بشنويد:... چند روز بود كه اين جوان خدمت پيامبر اسلام (ص )نيامده بود. پيامبر اسلام (ص ) از ياران خود پرسيد: چند روزى است جوان غير مسلمان را نمى بينم ؟ گفتند: يا رسول الله !مريض است ، و شايد آخرين لحظه عمر را مى گذراند پيامبر اسلام از جاى برخواست و به ياران فرمود: برخيزيد تا به ديدار جوان برويم .هنگامى كه به بالين جوان رسيدند كه در بستر خوابيده بود و در انتظار مرگ به سر ميبرد. پيامبر با آهنگى پر از مهر و ملاطفت نام او را صدا زد. جوان چشمهاى خود را باز كرد، پيامبر را در خانه خويش ديد، از شوق ديدار حضرت خنده اى بر لبانش نقش بست . شايد در دل مى گفت : شگفتا!من كه بر پيامبر ارجى ننهادم چگونه وى به ديدار من آمده است ؟. پيامبر از چهره شادمان جوان دريافت كه وى در اين لحظه هاى حساس آماده پذيرش اسلام است . از اين رو فرمود: اى جوان اسلام را بپذير
در گوشه اى از اطاق پدر آن جوان نشسته بود، جوان به پدر نگاهى كرد و چيزى نگفت . دگربار آن گرامى فرمود: اسلام بياور و شهادتين را بر زبان جارى كن . باز جوان به پدرش نگاهى انداخت و چيزى نگفت ، چنين مى نمود كه از پدرش شرم دارد، كه در آخرين لحظه زندگى از كيش وى بيرون رود. سومين بار همان جمله را پيامبر تكرار كرد، اين بار پدرش گفت : فرزندم ، اگر بخواهى آزادى آيين اسلام را بپذيرى . در اين همگام ، جوان با شتاب هر چه بيشتر كلمه لا اله الله -محمد رسول الله را با صداى ضعيف و ناتوان ، ولى با دلى سرشار از شوق بر زبان جارى ساخت و به رسالت آن گرامى شهادت دادت و چشم از جهان فروبست ، و روحش به سوى مينوى جاويدان پرواز كرد. پيامبر عزيز دستور دادت جوان را غسل و كفن كنند، و سپس خود بر آن نماز گذارد، و از خانه بيرون آمد؛ خداى را سپاس كرد كه توانست بدين گونه انسانى را، از گمراهى برهاند.(12)ولى آنجا كه پاى عقيده و ايمان و ستيزه مخالفان به ميان مى آيد، نه تنها دوستى و محبت در ميان نبود، بلكه در هنگام ضرورت به جاى نوازش و نيكى ، شمشير گردن ها را نوازش مى داد....
و اين است لازمه يك مكتب اصيل و جهانى كه بايد هميشه هدف و عقيده را بر همه چيز حتى بر جان گرامى و مقدم شمرد.
 


پي‏نوشت‏ها:
1-مجله نگين شماره 68 مقاله ((انسان تنها))
2-وسايل جلد 8 ص 433
3-كافى جلد 2 ص 164
4-سوره ال عمران آيه 28
5-سوره مائده آيه 51
6-سوره ممتحنه آيه 1
7-سوره مائده آيه 57
8-وره فتح آيه 29
9-سوره ممتحنه آيه 8-9 10- خلافت و ولايت ص 339 تا ص 349
11-بحار ج 75 ص 369 به بعد
12-جامع الاحاديث ج 1 ص 241


منبع: سايت غدير