خشم

هيئت تحريريه موسسه در راه حق


بسم الله الرحمن الرحيم
از خشم - آزاد و رها - بپرهيز، كه نخست ديوانگى است و در فرجام پشيمانى .
از: حضرت على - درود خدا بر او- (1)

شاعران و ذوقمندان ، شبيه و مانند برخى از صفتها و حالتها و غرايز آدمى را، در طبيعت جستجو كرده اند. اندوهگينى را در انسان به خزان و غروب ، كرامت و بخشندگى را به ابر زايا و... مانند كرده است . خشم نيز از غرايز است كه آن را به توفان دمنده و برق جهنده و آتشفشان خروشنده تشبيه كرده است . اگر به دقت ديده باشيد، انسان به هنگام خشم خون به چهره مى دواند و چشمها را مى دواند و كف بر لب مى آورد. چهار اركان پيكرش مى لرزد. هر چه كمتر مى بيند و هر چه بيشتر فرياد مى كشد و همه اراده و فكر خويش را به خشم مى سپارد.

خشم چيست ؟
صرفنظر از تعبيرات شاعرانه ببينيم در واقع خشم چيست ؟
خشم ، حالت ايستادگى و تعرض موجود زنده است و به هنگام روبرو شدن با انگيزه يا عاملى كه منافع مصالحش را تهديد مى كند و اين چگونگى از حس صيانت ذات (2) كه يك حس و ميل فطرى است ؛ سرچشمه مى گيرد و خداوند آنرا براى حفظ جان و تامين مصالح زندگى ، در نهاد هر موجود زنده به وديعت نهاده است (3) و با بيانى روشن تر: خشم واكنش هر موجود زنده است در برابر رويدادهايى كه از خواسته هاى او جلوگيرى مى كند. كانن
فيزيولوژيست معروف مى گويد: خشم براى آمادگى مبارزه . بپاخاستن ، در موجود زنده ، نهاده اند.(4)

لزوم خشمگينى
خداوند حكيم ، خشم را چون غرايز ديگر، به سبب فايده هاى آن در انسان آفريده شده است و نبايد انديشيد كه از اين غريزه جز بدى نمى زايد و فقط زيانمند است ، چرا گاه انسان ناگريز از عكس العمل در برابر موانع است و دانستيم كه اين عكس العمل يا واكنش همان خشم است . بشر بيشتر به هنگام پاسدارى از دين و جان و نال و ناموس خود غريزه خشم را به كار مى گيرد و با آن مانع ها را از پيشروى برميدارد، جامعه نيز همين حالت فرد را، با خويش دارد و به هنگام رويارويى با عواملى كه ناموس جامعه و سعادت آن را تهديد مى كند و در صدد دفاع آن بر مى آيد. مگر آنكه جامعه زبون شده باشد و ترس بر آن چيره شده باشد. پس مى توان به اين نتيجه رسيد كه : سر بلندى و مقاومت و پايمردى و سرافرازى يك ملت ، تا حدود بسيار زيادى به نحوه بهره گيرى صحيح و درست ، از اين غريزه وابسته است . در رفتارهاى دينى ، گاه خشم فريضه است ، چنانچه در هنگام رويارو شدن با بزهكاران و دشمنان دين . حضرت اميرالمومنين عليه السلام در نامه اى كه به مردم مصر نگاشته است و در آن مالك اشتر را بديشان بازشناسانده اند، مى نويسند: ... مالك بر گناهكاران از آتش سوزان سختگيرتر و شديدتر است .(5)

كنترل و نگهداشت خشم
اگر خشم در اختيار آدمى باشد، سلاحى گرم ، اما مفيد و سودمند است ، تنها سينه دشمن را مى شكافد و به هنگام ، از آن استفاده مى توان برد اما اگر آدمى در اختيار خشم باشد، چنان چون تيغ دادن در كف زندگى مست موجب زيان خواهد بود. به گفتارى ديگر :خشم چون ديگر غرايز حالتى دوگانه دارد؛ اگر راهبرى شود و با اندازه و به هنگام و به طور متعادل به كار برده شود، زمينه و وسيله نيكبختى و اصلاح و كمال است و در غير آن موجب وبال . خشم به اسب سركش مى ماند، اگر بر آن لجام نهند و زين كنند و مهارش را در كف داشته باشند، سوارى مى دهد وگرنه باعث خوارى و موجب هلاكت است و مركبى است كه راكب را با سر بر زمين در مى افكند...
چرا كه خشم بى مهار، نوعى جنون است و به جاى آنكه در خدمت فضيلتها درآيد، خدمتگذار پستى ها و رذيلتها خواهد شد. بشر در حالت عادى دست به جنايت نمى آلايد. بلكه تنها در حالت بحرانى و بيخودى است كه خون چشم را مى گيرد و ديدگاه عقل را مى پوشاند و سينه را از خشمى توفانى مى پوشاند و جنايتى پيش مى آيد. در همين حالت اگر نيرويى مثل ايمان يا عقل ، خشم را مهار كند، هرگز حادثه اى پيش نخواهد آمد تا پشيمانى به بار آورد. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: بزرگترين دشمن آدمى خشم و شهوت است ، هر بنده اى اين دو را مهار كند و بر آنها چيره شود، والايى خواهد يافت و به هدفهاى خود رسيد.(6) و هم مى فرمايد :خويشتن دارى به هنگام خشم ، انسان را از سقوط در پرتگاه هلاكت ، باز مى دارد.شعله خانمانسوز جنگ ها كه دنيا را به آتش و خون كشيده ، همه از ريشه خشمى نابجا و كنترل نشده ، جوشيده اند. امام ششم عليه السلام مى فرمود: از پدرم شنيدم : مردى بيابانى نزد پيامبر آمد و گفت : من در بيابان زندگى مى كنم ، چيزى به من بياموزيد كه دربردارنده همه سخنهاى نيك باشد. پيامبر فرمود: خشمگين مشو!آن مرد تا سه بار پرسيد و پيامبر همان پاسخ را داد، سپس امام اضافه كرد كه از پدرم مى فرمود: چه چيزى از خشم نيرومندتر است ؟! چون مرد خشمگين شود، به ناحق آدم مى كشد و به ناروا نسبت مى دهد. (7) و باز امام مى فرمايد: خشم كليد همه بديهاست .

خشم و خرد
در نگهداشت خشم ، بايد، از خرد يارى گرفت ، عقل نيرومند با پيگيرى مى تواند بر خشم چيره شود و آنرا كنترل كند.پس در مبارزه با خشم باشد خرد را تقويت كنيم و آنرا نيرو بخشيم . حضرت على عليه السلام مى فرمايد: عقل چون شمشير بران است ، با آن به ستيز هواى نفس ‍ برو. (8) پيامبر (ص )مى فرمايد: از خرد راه جوييد تا راهنمايى گرديد و از فرمانش سرمتابيد كه پشيمان مى شويد.(9) آدمى مى تواند از دريچه عقل و انديشه ، فرجام و اثر خشم را مى بينيد و با تاءمل در عاقبت آن ، از به كار بردن خشم ، چشم پوشد، زيرا بررسى و وارسى فرجام كارها، انسان را از بسيار خطرها مى رهاند. وهم آن گرامى در سفارشى اكيد مى فرمايد: چون بر كارى عزم كردى ، فرجام آنرا ببين و بسنج ، اگر پايان آن خوشايند بود، بكن و گرنه واگذار!(10)

اراده را با ايمان نيرو دهيد.
اگر چه عقل ، چون خورشيد است در شبهاى تيره زندگى و چراغى روشن رد تيرگيهاى راه معيشت ، اما چندان نيرو ندارد كه توشه راه نيز تواند بود و در برابر غرايز و احساسات ياورى كامل تواند كرد، پس علاوه بر پرورش ‍ عقل و استفاده از آن در كنترل خشم نابجا، به نيرو ديگرى نيز نياز داريم و آن اراده است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خشم بيجا نور را از دل دانا مى برد؛ آنكه بر خشم خود چيره نباشد؛ مالك خرد خويش نيز نيست . (11) اما اگر اراده نيرو گيرد، به كمك خرد مى تواند شتابد تا دست در دست هم ، خشم را از پا در آورند و ايمان بهترين راه تقويت اراده است . آنگاه كه عقل دچار اشتباه مى گردد، ايمان مى تواند آنرا را راهنمايى كند. پس بشر، علاوه بر بر نياز حتمى كه به راهبريهاى خرد دارد، به رهبريهاى دينى و مذهبى نيازمند است . على عليه السلام فرمود: عقل ، دين درونى ، و مذهب عقل بيرونى است . (12) پس براى پيشگيرى از عواقب نابجاى خشم ، هم خرد نيرومند لازم است و هم ايمان راستين . امام ششم عليه السلام فرمود: با ايمان كسى است ، كه در هنگام خشم ، از حق عدول نكند. (13)

نمونه هاى زنده
نمونه هاى زنده ايستادگى ايمان در برابر خشم ، در زندگى راهبران دين مى توان ديد. به دو نمونه توجه فرماييد:
1- مردى بيابانى با دو شتر، بر رسول خدا وارد شد و با خشن به عباى پيامبر پيچيد و چسبيد و چندان كشيد كه لبه بر گردن استوار پيامبر (ص ) اثر گذارد و هم فرياد بر آورد كه اشتران مرا تز مال خدا بار كن ، كه آنچه بدهى نه مال توست نه مال پدرت . پيامبر پس از اندكى درنگ فرمود: نال براى خداست و من نيز بنده اويم و اينك بايد براى آسيب گردنم قصاص شوى . آن مرد گفت : نه ، نمى شوم . - چرا؟ - (چون تو جسارت و بدى را بر خودت وارد كرده باشند، به بدى پاسخ نمى دهى !) پيامبر خنديد و فرمود شترانش ‍ را از جو و خرما بار كنيد. (14) 2 مالك اشتر، ياور وفادار على و سردار بزرگ اسلام ، كه شعله هاى خشم اسلاميش كه در جنگها هر باطلى را خاكستر مى كرد، روزى از بازار كوفه مى گذشت ، يكى از بازاريان كلوخى خرد را به سوى او افكند تا اهانت رسانده و مسخره كرده باشد. مالك كه متانت را از مكتب على آموخته است با بى توجهى از او گذشت . كسى به آن بازارى گفت : - هيچ مى دانى كه با كه چنين كردى ؟ - نه -
- او مالك اشتر، يار صميم على و سردار اسلام است . مردك بر خود لرزيد و به دنبالش شتافت . او را در مسجد يافت كه نماز مى خواند .خود را بر پاى او افكند و بوسه ها زد. مالك گفت : (چه مى كنى ) - (براى عذر خواهى آمده ام ) - (تو را بخشيده بودم تنها چيزى كه مرا به مسجد كشاند همين بود كه بيايم . آمرزش تو را از خدا بخواهم .) (15) آرى ، اين نمونه راستين مسلمانى است كه براى مصالح جامعه اسلامى و در برابر زيردست كينه توز ستمگر، بى گذشت و سختگير و استوار مى بود، اما در امور شخصى و در برابر زيردست نادان و ناتوان ، بردبار و نرم و مهربان مى نمود، و اين نمونه گويايى است از تسلط يك مرد راستين مسلمان بر خشم خويش و شايسته است پيروان پيامبر و امامان پاك از شيوه آن گراميان و ياران تربيت يافته در مكتب آنان ، پيروى كنند و به گاه خشم ، چشم به عواقب آن بدوزند و با توجه به رضاى خداوند با مردم راه گذشت و نيك رفتارى را بپويند. قرآن عزيز نيز، يكى از كردارهاى مردمان با ايمان را خويشتن دارى
در خشم ، مى شمارد. در اين كتاب گرامى هنگاميكه مومنان را مى شناسد، مى فرمايد: ... آنانكه ، گاه خشم ، گذشت دارند... (16) و جاى ديگر مى فرمايد: ... آنان خشم خود را فرو مى فشانند و از مردم مى گذرند....(17)

راههاى پيشگيرى از خشم آنى و ناگهانى
گفته آمد كه نگهداشت حتمى خشم ، با تقويت اراده ممكن مى گردد و تقويت اراده نيز از از طريق تحصيل ايمان و داشتن دين ، انجام پذير است . اما در روايات اسلامى و هم در نوشته هاى روانشناسان راههايى براى فرونشاندن آنى خشم و پيش گيرى از كشش خطرناك آن بيان شده است كه آدمى با كاربرد آن ها، مى تواند از خطرهاى خشم مصون بماند و مجالى براى انديشيدن بيابد تا از عقل و ايمان يارى بجويد؛ اينك برخى از آن راهها: هركس پس از احساس حالات غير طبيعى كه دستاورد خشم آنى است ؛ بايد فورا خود را به كارى مشغول كند تا فكرش از پيشامد خشم آور انصراف جويد. كارهاى بد انجام دهد، قدم بزند اگر ايستاده است بنشيند و سرانجام ؛ استراحت كند.ما مى توانيم در تنفس خود دخالت كنيم و يك حالت استراحت به عضلات خود بدهيم ، پاها را دراز كنيم . مشت هاى گره شده را از هم باز نماييم ، گردن را پايين آوريم ، اخمها را بگشاييم ، اگر اين كارها را انجام دهيم چنان است كه در قسمتى از كارهاى غير ارادى كه نتيجه خشم است ، دخالت كرده ايم (18) ونيز آب سرد، التهاب و هيجانات بدنى را كاهش ‍ مى دهد؛ گردش خون را كند و ضربان قلب را آرام مى كند. (19) پيامبر گرامى اسلام ضمن بيان جالبى به اين هر دو كار، اشاره فرموده است : اگر يكى از شما دچار خشم شد، اگر ايستاده است ، بنشيند و اگر نشسته است ، بخوابد و اگر خشمش فرو ننشست با آب سرد وضو بگيرد و يا بدن را شستشو دهد، كه آتش جز آب خاموش نمى كند.(20) كوشش براى فراموش كردن حادثه خشم آفرين نيز، به فرونشاندن خشم كمك مى كند، مثلا اگر در خيابان با كسى گفتگو كرديد و به نزاع افتاده است ، دائما لحظه آن دعوا به ذهن خطور مى كند و موجب بروز هيجان و دوام آن مى گردد؛ پس اگر بكوشيم كه به آن حادثه فكر نكنيم ، آرامش را باز يافته ايم عامل ديگر كه بيش از هر چيز مى تواند موجب آرامش گردد و طغيان خشم را فرو نشانند ياد خداوند مهربان و ارتباط روحى با پروردگار است . خداوند به يكى از پيامبران خود به وحى فرموده است : اى فرزند آدم !در هنگام خشم مرا ياد كن تا من نيز در هنگام غضب ، به ياد تو باشم . (21)


پى‏نوشت‏ها‏
1- اياك و الغضب ، فاوله جنون و آخره ندم غررالحكم چاپ نجف ص 75
2- غريزه خويشتن خواهى يا حفظ و نگهبانى از خويش
3- روانشناسى پرورشى : تاءليف دكتر على اكبر سياسى ص 213
4- روانشناسى براى زيستن دكتر مهدى جلالى - ص 281
5- الاشد على الفجار من حريق النار نهج البلاغه فيض الاسلام رساله 38 ص 943
6- غررالحكم چاپ نجف ص 96
7-وسائل ج 11 ص 287-288
8- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1275
9-مستدرك ج 2 ص 286
10-وسائل ج 11 ص 223
11-وسائل ج 11 ص 288
12-مجمع البحرين ماده عقل
13-وسائل ج 11 ص 286
14-سفينه البحار ج 1 ص 412
15-سفينه البحار ج 1 ص 686
16- سوره شورى آيه 37
17- سوره آل عمران آيه 134
18- روانشناسى براى زيستن ص 296
19- روانشناسى پرورشى ص 216
20- محجه البيضاء ج 3 ص 179
21- وسائل ج 11 ص 291


منبع: پايگاه غدير