گذر نام تو بر د‌‌ل‌ها

سيد محسن موسوي آملي


لذت، وضعيت يا كيفيتي خوشايند و مناسب با طبع و علاقه دروني شخص است كه در اثر انجام عملي جسماني يا روحاني درون شخص پديدار مي‌‌شود.

اگر انسان عملي را -هر چند كم ارزش - از روي علاقه و ميل انجام دهد براي او خوشايند و لذيذ خواهد بود و اگر هر كاري را -هر چند پرارزش -بدون ميل قلبي و از روي اكراه و اجبار پديد آورد نه تنها لذّتي نمي‌برد بلكه به رنج و عذاب مي‌افتد.

براي لذت بردن از عبادت و درك شيريني آن، مانند هر پديدۀ ديگري، فراهم شدن زمينه‌ها و شرايط و نيز ازبين رفتن مشكلات و موانع امري ضروري است.

اگر عبادت به معناي واقعي‌اش به انجام رسد لذت و شيريني زايد الوصفي را به همراه خواهد داشت، ولي چنانچه برخي شرايط به كمال رسيدن عبادت محقق نشود يا مانعي در مسير آن پديد آيد، عبادت به معناي كاملش انجام نشده، در نتيجه عبادت كننده، به همان نسبت از چشيدن لذت عبادت محروم مي‌ماند. براي تبيين بهتر اين موضوع توجه خوانندگان را به نكاتي پيرامون برخي عوامل تعيين‌كننده در افزايش بهره‌مندي از عبادت جلب مي‌كنيم.

1.شناخت و معرفت:صرف‌نظر از تفاوت‌هاي شكلي و ظاهري كه گاه ميان اعمال عبادي مردم به چشم مي‌خورد، كيفيت عبادت براساس ميزان شناخت و معرفت افراد نسبت به معبود تفاوت پيدا مي‌كند.

اين كه عبادت، چرا، چگونه و براي چه كسي انجام شود با شناخت و درك عبادت‌كننده رابطه مستقيم دارد. هر چه دانايي و معرفت در حوزه ياد شده افزون‌تر باشد، بهره‌مندي شخص نيز از عبادت و احساس لذت او فزون‌تر خواهد بود. در روايتي از امام صادق(ع) عبادت‌كنندگان به لحاظ انگيزه و خاستگاه عبادت كه از ميزان شناخت آنان به خداي متعال سرچشمه مي‌گيرد به3 گروه تقسيم شده‌اند.

دسته‌اي از مردم خدا را از روي ترس عبادت مي‌كنند كه اين عبادت بردگان است. گروهي به هواي پاداش، خدا را مي‌پرستند كه اين روش سوداگران است و دسته ديگر خدا را از سر عشق و محبت عبادت مي‌كنند كه آن سيره آزادگان است.

در اين روايت حضرتش درصدد است تا عالي‌ترين جلوۀ پرستش را كه همانا پرستش عارفانه‌اي است كه فقط و فقط از سر اخلاص، مهرورزي و شناخت عميق صورت مي‌پذيرد به مردم بنماياند.

در بياني ديگر پيامبر گرامي اسلام (ص) برترين افراد را در عبادت اين گونه معرفي مي‌فرمايد: برترين مردم كسي است كه عاشق عبادت شود، پس دست در گردن آن آويزد و از صميم دل دوستش بدارد و با جان خويش با وي درآميزد. خويشتن را وقف آن گرداند و در مقابل او را باكي نباشد كه دنيايش به سختي مي‌گذرد يا به آساني. (الكافي، ج 2، ص 83).

به روشني پيداست فراهم آمدن اين خصوصيت‌ها در گرو شناخت هر چه عميق‌تر از معبود يگانه است.

2.نشاط:نشاط و سرزندگي و دوري از سستي و تنبلي، در موفقيت هر كاري نقش كليدي ايفا مي‌كند. در انجام عبادت و درك شيريني آن نيز، داشتن نشاط و حس و حال عبادت و پرهيز از انجام اجباري و از سر رفع تكليف آن، بسيار مهم است.

اينكه بزرگان دين در انجام عبادت‌ها، مردم را از هر گونه مانع جسمي و روحي كه از بين برنده توجّه، راحتي و نشاط است، برحذر مي‌دارند و از آن سو به فراهم آوردن ابزار و امكاناتي دعوت مي‌كنند كه ايجاد روحيۀ بهتر و شادتر در عبادت مي‌كند، براي آن است كه آنان را از سستي در عبادت دور سازند كه پيامبر رحمت(ص) فرموده است: آفت عبادت سستي است. (تحف العقول، ص 6).

عبادتي كه بدون نشاط انجام گيرد، نه تنها بهرۀ فراواني در پي نخواهد داشت بلكه چه بسا زيان‌هايي از جمله كم توجهي و خستگي در عبادت را در پي مي‌آورد. پس براي درك شيريني عبادت‌ها به اين كلام اميرالمؤمنين بايد گوش جان سپرد كه: با نفس خود مدارا كن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشي براي عبادت بهره‌گير (نهج البلاغه، نامۀ 69).

3. پرهيز از دنيادوستي : دنيا دوستي پديدۀ نكوهش شده‌اي است كه انسان را از دوستي خدا باز مي‌دارد و امور ناچيز و كم ارج را در چشمش بزرگ جلوه داده و امور معنوي و آخرتي را در ديدۀ آدمي كوچك مي‌دارد. متأسفانه اين ويژگي يكي از بزرگ‌ترين موانع بهره‌مندي و لذّت بردن از عبادت به شمار مي‌رود.

در عبادت، انسان بايد دل از همۀ آنچه غل و زنجير به پاي جان مي‌بندد، برگيرد و به سوي ملكوت به پرواز درآيد امّا اگر با دلبستگي‌هاي دنيايي خود را اسير كرده باشد، طبعاً ناگزير است فكر شيريني عبادت و پروازهاي معنوي را از سر خود خارج كند. خداوند به حضرت داوود فرموده است: دوستان من را با غم دنيا چه كار؟ غم دنيا شيريني مناجات را از دل‌هايشان مي‌برد.

4. دوري از هواپرستي: اگر انسان بخواهد، خداپرست باشد، بايد امكاناتي كه درا ختيار دارد از سرمايۀ عمر، سلامتي، مال و... همه را در مسير عبادت و اطاعت خدا به كار گيرد و آنها را به فرماندهي دل در اختيار دلبر قرار دهد و امّا اگر بخواهد، خواسته‌هاي نفساني‌اش را دنبال كند و فرماندهي سرزمين وجود را به هوا و هوس بسپارد، ديگر عبادت خدا براي او معنا ندارد و اگر عبادتي هم به ظاهر انجام دهد، هيچ لذّتي از آن نخواهد برد.

امام علي(ع) در اين باره فرموده است: چگونه لذّت عبادت را بچشد كسي كه از هوا و هوس باز نمي‌ايستد؟ (غرر الحكم ودررالكلم، ح 6985). بيان اين نكته لازم است كه پيروي از هواي نفس جلوه‌هاي مختلفي داشته و به گونه‌هاي گوناگون ظهور مي‌يابد. به هر صورت دل دادن به خواسته‌هاي نفس، انسان را به ناكجاآباد رفتاري مي‌كشاند و در بسياري از موارد او را ناگزير به انجام حرام‌ها و گذشتن از خطّ قرمزهاي الهي مي‌كند. گفتني است موارد ياد شده مهم‌ترين موانع بهره‌مندي از لذّت عبادت‌اند و نه تمام آن ها.

گاه نشاط عبادت از دست مي‌رود، چاره چيست؟
انسان به گونه‌اي آفريده شده است كه حالات او همواره ثابت و پايدار نيست بلكه در حال تغيير به حالتي ديگر است، گاه شاد است گاه غمگين، گاه پرنشاط است و گاه خسته و بي‌حال، زماني پر از انرژي‌هاي مثبت است و زماني افسرده و دلمرده. برخي اوقات، حس همكاري و تعاون در او جلوه‌گر مي‌شود و در انجمن‌ها حضور مي‌يابد و زماني ديگر گوشه نشين گشته و خلوت گزين.

دلِ انسان گاه به سمت عبادتي كشش دارد و گاه نسبت به آن واكنش نشان مي‌دهد. بايد مواظب بود در مواقعي كه دل انسان نسبت به عملي بي‌ميل است آن عمل يا عبادت را به او تحميل نكرد. در اين باره در سخني از امام علي(ع) آمده است: همانا دل‌ها را يك روي آوردني است و يك روي گرداندني. پس هرگاه دل در حال روي آوردن باشد آن را به انجام مستحبّات واداريد و هرگاه پشت كرد به انجام فرائض از سوي آنها بسنده كنيد. (نهج البلاغه، حكمت312).

آيا عبادت افراد حرام‌خوار موردقبول درگاه خداوند قرار مي‌گيرد؟
بايد در نظر داشت كه عبادت با مال حرام نه تنها از نظر خداوند ارزش و اعتباري نداشته و مورد قبول و پذيرش او قرار نمي‌گيرد بلكه پيامدهاي بد ديگري را نيز به همراه دارد. از جمله اينكه غذاي حرام موجب دوري بنده از پروردگارش شده و شخص، مورد لعنت مقرّبان درگاه الهي قرار مي‌گيرد. در سخني از پيامبر اكرم آمده است: هرگاه لقمۀ حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمانها و زمين او را نفرين مي‌كنند.

در همين راستاست كه گفته‌اند: كسي كه به خوردن لقمۀ حرام ادامه دهد از بهشت جاودان الهي محروم خواهد شد. وصف حال اين‌گونه افراد از زبان رسول گرامي اسلام چنين است:إنّ‌الله عزّوجلّ حرَّم الجنّةَ جَسداً غُذِّي بِحَرامٍ؛ خداوند عزيز و جليل بهشت را بر بدني كه از مال حرام تغذيه كرده حرام كرده است. (تنبيه الخواطر، ج1، ص 61).

منظور از ذكر در قرآن و روايات چيست؟
ذكر از ديدگاه واژه‌شناسان عبارت از ياد كردن و به ياد آوردن است. اين يادكردن‌ و يادآوري ممكن است به راه و روش‌هاي مختلفي صورت گيرد. بي‌ترديد چيزي كه بايد در ياد باشد و ذكر او صورت پذيرد، از تقدس و ارزشي برخوردار است كه ياد‌كننده گاه نام او را بر زبان جاري مي‌كند وگاه در ذهنش به او فكر كرده و همواره به ياد او مي‌افتد و زماني ديگر نام و ياد او را در عملش جلوه‌گر مي‌سازد.

البته ذكر خداوند كه از ديدگاه قرآن مايۀ آرامش دلها(رعد، 28) و از نگاه حديث مايۀ لذت دوستداران خدا و در حقيقت همنشيني با اوست (غررالحكم و دررالكلم،ح322)، بيشتر به عباراتي مانند: سبحان‌الله، الحمدلله، لااله الاالله و....گفته مي‌شود.

اين شهرت شايد بدين سبب باشد كه گفتن اين عبارات و جملات آسان‌ترين مرتبۀ ذكر بوده و البته راهي است براي رسيدن به مراتب عالي‌تر و ذكر حقيقي.اصولاً مي‌توان ذكر را به 3 دسته تقسيم كرد: ذكر زباني، ذكر ذهني و ذكر عملي. ذكر زباني، عبارت و وردي است كه بر زبان جاري شده و اشاره به يكي از صفات و اسماي الهي و حمد و ثناي حضرت حق دلالت داشته و البته از سوي اولياي الهي گفتن آنها سفارش شده است.

براي نمونه به اين سخن امام صادق(ع) اشاره مي‌شود كه فرمود: ثَمنُ الجَنَّةِ لا إله إلا‌الله والله أكبر:بهاي بهشت، گفتن ذكر لا اله الا‌الله و‌الله اكبر است. (الكافي، ج2، ص517) و در وصف ذكرگويانِ زباني از امام علي(ع) چنين روايت شده است: لِسانُ البَرِّ مُستَهتِرٌ بِدَوامِ الذِّكرِ:زبان شخص نيكوكار، شيفتۀ مداومت بر ذكر خدا است.

و امّا ذكر ذهني عبارت است از اين كه شخص در خاطر خود به ياد خدا باشد و ياد او را در ذهنش آورده، آن را تكرار نمايد تا اين كه ياد خدا، مهمان هميشگي ذهن او گردد.

براي نمونه در حديثي از پيامبر اكرم(ص) از قول خداوند آمده است: هيچ بنده‌اي درون خود من را ياد نكند مگر آن كه او را در ميان جمعي از فرشتگانم ياد مي‌كنم. البته در توصيف اين گروه از امام علي(ع) روايت شده است: مَن عَمَّرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّكرِ حَسُنَتْ أفعالُهُ فِي السِّرِّ و الْجَهرِ، هر كه دل خويش را با ياد پيوستۀ خدا آباد كند، در نهان و آشكار نيك كردار شود.

بالاخره ذكر عملي، ذكر و يادي از حق تعالي است كه در عمل آدمي بروز و ظهور پيدا كند. در كلامي از امام صادق(ع) آمده است: منظور من از ياد خدا، گفتن، سبحان‌الله، الحمدلله، لااله الا‌الله و‌الله اكبر نيست، گرچه اينها هم ذكر است، بلكه به ياد خدا بودن در هنگام روبه‌رو شدن با طاعت يا معصيت خداست .

در اين روايات ياد خداوند در طاعت او به معناي فرمانبري و عملي كردن خواسته‌هاي پروردگار جهانيان، و ياد او در هنگام معصيت پرهيز از گناه و نافرماني ذات احديت است، چنان كه امام علي(ع) مي‌فرمايد: ياد خدا در هنگام روبه‌رو شدن با حرامها اين است كه تو را از ارتكاب حرام باز دارد. (بحارالانوار، ج78، ص55).

آخرين سخن اينكه امام باقر(ع) با تأكيد بر ضرورت ذكر عملي مي‌فرمايد: همواره به ياد خدا بودن به اين معنا است كه آدمي در هنگام روبه‌رو شدن با گناه و تصميم به انجام آن خدا را يادآور شود، پس ياد خدا او را از آن گناه باز دارد.

منظور از ذكر كثير كه در قرآن و روايات به آن سفارش شده است، چيست؟
آيه‌اي كه مورد پرسش است، چنين است: يا أيهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكروا‌الله ذِكراً كثيراً وسَبِّحُوهُ بُكرَةً وأَصيلاً؛‌اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! خدا را فراوان ياد كنيد و هر بامداد و شامگاه تسبيحش گوييد (احزاب، آيۀ 41 و 42) بسيار ذكر خدا گفتن، زياد و هميشه به ياد خدا بودن، فراوان نام و ياد او را بر زبان و دل آوردن و در عمل و رفتار، جلوه‌گر ساختن، همان ذكر كثيري است كه ايمان آورندگان، به آن سفارش شده‌اند.

هر چيزي، حد و مرزي دارد كه در آن‌جا به پايان مي‌رسد، مگر ياد خدا كه آن را حدّي پايان‌بخش نيست. خداوند براي هر تكليفي حدّي تعيين فرمود و به همان حد رضايت داد، مگر ذكر و ياد خود كه به اندك آن بسنده نفرموده و حدّي كه در آن جا پايان پذيرد، برايش قرار نداده است.

اگر چه در پاره‌اي از روايات، ذكرهايي ويژه، با تعدادي معين، مصداق ذكر كثير شمرده شده‌اند؛ ولي از مجموع سخنان معصومان(ع) بر مي‌آيد كه منظور از ذكر كثير همان فراواني ياد خداست. چنان‌كه امام صادق(ع) فرموده است: تا آنجا كه مي‌توانيد، در تمام لحظات و ساعاتِ شب و روز، خدا را بسيار ياد كنيد؛ زيرا خداوند به بسيار ياد كردنِ خود، فرمان داده است.

در حقيقت مراد اساسي قرآن و حديث از سفارش به ذكر فراوان، مداومت مؤمنان به ياد خدا و دوام و پايندگي حالت ذكر و ياد، در وجود انسان است. از اين‌رو است كه از صفات مؤمنان بر شمرده‌اند كه: اَلمُؤمِنُ دائِمُ الذِّكرِ، كثيرُ الْفِكرِ؛ مؤمن پيوسته به ياد خدا است و بسيار انديشه مي‌كند.بسياري ياد خدا، داراي آثار و بركات فراواني است كه اگر انسان مؤمن در پي دستيابي به آنها باشد، سعي مي‌كند در همه حال، همه جا و در هر زمان به ياد خدا باشد و اثر ياد خدا را در اعمال و رفتارش جلوه‌گر سازد. ذكرِ بسيار براي انسان در آسمان‌ها، خوشنامي و پرآوازگي و در زمين نورانيت به ارمغان مي‌آورد. انسان را از گرامي‌ترين بندگان نزد خداوند مي‌گرداند.

پايان كلام اينكه رسول گرامي اسلام فرموده است: ما مِن ساعَةٍ تَمُرُّ بابْنِ آدمَ لَم يذكرِ‌الله فِيها إِلاّ حَسِرَ عَلَيها يومَ الْقِيامَةِ؛ هر لحظه‌اي كه بر آدمي بگذرد و در آن به ياد خدا نباشد، در روز رستاخيز بر آن لحظه افسوس خواهد خورد.

آيا ياد خدا (ذكر) لذّت بخش است؟
هر كه دوستدار كسي باشد، سعي مي‌كند ياد و نام او را در كارهايش جلوه‌گر كند. وي تلاش خود را به كار مي‌گيرد تا با يادآوري محبوبش در گفتار، كردار يا پندار، همواره تصويري از او پيش روي خود قرار دهد. هر كه، كسي را دوست بدارد، نامش را بر زبان مي‌راند و از او و دربارۀ او سخن مي‌گويد و يادش را در دل مي‌گذارد و با نام و ياد او مشق عشق مي‌كند.

كدام كس دوست داشتني‌تر از خدا كه او «خير محبوب» است و ياد خدا، ياد بهترين يار و چه شيرين است ياد يار. ياد خدا براي دوستدارانش، لذّت بخش است و چه خوش فرموده است امام علي(ع): اَلذِّكرُ لَذّةُ المُحبِّينَ.

آري ياد خدا به هر شكلي كه صورت گيرد، به خودي خود، شيرين و لذّت بخش است چرا كه انسان از همنشيني، راز دل‌گويي، همدمي و همدلي با محبوبش لذّت مي‌برد و ذكر، همنشيني با محبوب است.

البته بايد به ياد داشت كه درجات عالي لذّت شامل حال كساني خواهد شد كه شرايط و ويژگي‌هاي دوستان واقعي را دارا بوده و در ادّعاي دوستي خود با خدا، صادق و ثابت قدم باشند.

همان‌گونه كه از پيشوايان معصوم(ع) آمده است: ذكر خدا موجب شادي و مسرت پرهيزكاران و مايۀ لذّت براي اهل يقين است، طبعاً آن كس كه هرازگاهي يادي از خدا كرده و گاه گاهي نامي از او مي‌برد او را از آن درجات عالي لذت بهره‌اي نخواهد بود. چه زيباست سخن زينت عبادت پيشگان امام سجّاد(ع) كه فرموده است: الهي! چه لذّت بخش است گذر نام تو و ياد تو بر دلها.


منبع: روزنامه همشهری 14/08/1386