انتخاب صدراعظم با استخاره!


نقل مي‌كنند ميرزا علي اصغر خان اتابك موسوم به «امين السلطان» كه هم در دوران ناصرالدين شاه،‌ هم در دوران مظفرالدين شاه و هم در دوره محمدعليشاه منصب صدراعظمي يا نخست وزيري كشور را داشت دست كم دوبار اين سمت را با استخاره‌هاي شاه به دست آورد.
ميرزا علي‌اصغر در 1274 ه.ق در تهران متولد شد. پدرش آقا ابراهيم امين‌السلطان در ابتدا آّبدارچي و رئيس قاطرخانه و شترخانه ناصرالدين شاه بود ولي به مرور مشاغل وي افزايش يافت و مورد توجه شاه قرار گرفت. به طوري كه شاه او را در سفر اول به فرنگ با خود همراه برد. وقتي آقا ابراهيم در سال 1300 ه.ق به هنگام سفر شاه به مشهد در سن 50 سالگي فوت كرد، ناصرالدين شاه تمام مسئوليت و مشاغل وي و بيوتات سلطنتي،‌ انبار غله مركزي، ضرابخانه،‌ وزارت گمرك و خزانه وزارت دربار و لقب امين‌السلطاني را به پسرش ميرزا علي‌اصغر خان كه در آن هنگام جواني 26 ساله بود، منتقل كرد.

وقتي ميرزا يوسف مستوفي‌الممالك صدراعظم وقت در 1303 فوت كرد، ميرزاعلي‌اصغرخان قدرت اصلي در كشور و گرداننده چرخ مملكت بود و رجال دولت براي رسيدن به جاه و مقام به او متوسل مي‌شدند. پس از مرگ مستوفي‌الممالك اداره كشور به مدت دو سال بر عهده ميرزاعلي‌اصغر خان بود تا اينكه در 1305 ناصرالدين شاه رسماً امور كشور را زير نظر وي درآورد و وي را «وزير اعظم» نمود.

گفته مي‌شود يكي از علل تأخير شاه در معرفي صدراعظم، مردد بودن وي در انتخاب يكي از سه نفر زير بود:
ـ قوام‌الدوله (ميرزاعباس خان تفرشي)
ـ عضدالملك (عليرضا خان قاجار)
ـ امين‌السلطان (ميرزاعلي‌اصغر خان)
شاه قلباً مايل به انتخاب امين‌السلطان بود و حمايت روسيه و انگلستان از وي را يك امتياز براي بقاي دولت وي مي‌دانست ولي نهايتاً براي انتخاب صدراعظم، بين اين سه نفر به استخاره متوسل شد.

جواب استخاره راجع به دو نفر اول خوب بود ولي راجع به امين‌السلطان بد آمد. مع‌الوصف شاه بي‌اعتنا به نتيجه استخاره،‌حكم وزارت اعظم را رسماً به نام امين‌السلطان صادر كرد.
امين‌السلطان در اوج حمايت روس و انگليس از وي،‌ مقدمات سفر جديد ناصرالدين شاه به فرنگ را صادر كرد. در همين سفر بود كه موج واگذاري امتيازات اقتصادي و تجاري و نفتي به بيگانگان آغاز شد. اتابك در اين سفر كه در 1306 ه.ق انجام شد، عضو هيأت شاه بود. در جريان اين سفر امتياز انحصار خريد و فروش توتون و تنباكوي ايران به شركت انگليسي تالبوت واگذار شد كه منجر به اعتراضات شديد مردمي و صدور فتواي تحريم تنباكو از جانب مرحوم ميرزاي شيرازي شد. شاه در 1313 در اوج نفرت مردمي، به دست ميرزا رضاي كرماني ترور شد و فرزندش مظفرالدين شاه به سلطنت رسيد. شاه جديد نيز امين‌السلطان را از بقاي صدراعظمي‌اش مطمئن ساخت و از تبريز عازم تهران شد اما اين بار مخالفت انگليسي‌ها با امين‌السلطان كار وي را دشوار ساخت. لندن به درخواست امين‌السلطان براي دريافت وام جهت سفر مظفرالدين شاه به فرنگ پاسخ منفي داد و در نتيجه شاه ناچار شد وي را كنار گذارد و ميرزاعلي خان امين‌الدوله را كه نزد انگليسي‌ها محبوب بود، جانشين وي سازد.

امين‌السلطان پس از بركناري به حالت تبعيد و تحت‌الحفظ رهسپار قم شد. اما شاه يكسال و نيم پس از بركناري امين‌السلطان، امين‌الدوله ‌را بي‌كفايت و نالايق تشخيص داد و در تعيين صدراعظم جديد مستاصل گرديد. او ميان حاج محسن خان مشيرالدوله سفير سابق ايران در عثماني كه مدتي رياست شوراي وزيران را بر عهده داشت،‌ ميرزا عبدالوهاب نظام الملك والي فارس و وزير عدليه بعدي و همچنين ميرزاعلي‌اصغر خان امين‌السلطان صدراعظم بركنار شده و تبعيدي در شك و ترديد بود كه كدام يك لايق‌ترند.

در اين ميان طرفداران امين‌السلطان كه بسياري از درباريان نيز از آن جمله بودند به تلاش افتادند تا شاه را به گزينش نامبرده و بازگرداندن وي از قم متقاعد سازند. شاه پذيرفت كه ميان نظام‌الملك،‌ مشيرالدوله و امين‌السلطان يكي گزينش شوند. او تاكيد كرد كه طبق رفتارش پدرش (ناصرالدين شاه) بايد به استخاره متوسل شود و هيچ كس را براي انجام اين مسئوليت ديني لايق‌تر از «سيدعلي اكبر بحريني» نمي‌دانست.

اطرافيان شاه به سرعت با بحريني تماس گرفته و موضوع درخواست شاه را به اطلاع وي رساندند. آنان سپس در يك تباني با بحريني از يكسو و همچنين با تشريفاتچي‌هائي كه همواره پشت سر شاه مي‌ايستادند از جانب ديگر، تلاش كردند تا نقشه خود را در جريان استخاره به پيش ببرند.
ترتيب استخاره چنين داده شد كه «حكيم‌الملك» پشت صندلي شاه بايستد، تا اسمي را كه شاه داخل قرآن مي‌گذارد، ببيند. سيّد بحريني هم حين انجام تشريفات استخاره،‌ به بالا بنگرد و از اشارة‌ مثبت و يا منفي حكيم‌الملك تكليف را بداند.

روز موعود فرا رسيد و مجلس استخاره در نارنجستان بلور كه بنايي مستقّل و زيبا و در جنوب غربي ديوانخانه واقع بود، منعقد گرديد.
...شاه بالاي صندلي قرار گرفت و گفت تا آقاي بحريني را به حضور بخوانند. او مردي كوتاه قد و سمين (چاق) بود و چشماني ريز و درخشان و چهره‌اي سبزة متمايل به زرد داشت. او بسم‌الله گويان و ذكركنان با ترتيبي خاصّ به حضور آمد. شاه به او گفت: آقا، بياييد روبروي من بنشينيد كه امر مهمّي در پيش است و از خداوند راه مي‌خواهيم.
سيّد بحريني برابر شاه روي قاليچه به زمين نشست. شاه نام يكي از افراد مورد نظر را كه بر ورقهاي جداگانه نوشته و به پشت روي ميز گذاشته شده بود برداشته،‌ ميان اوراق قرآن قرار داد و به دست آقا سپرد.

سيّدبحريني با آداب تمام قرآن را بوسيده،‌ به خواندن دعاي لازم پرداخت و در پايان ذكر، سر را به آسمان بلند كرد،‌ سوي حكيم‌الملك نگريست و او سر را با علامت منفي بالا برد. آقا قرآن را گشود و پس از مطالعه سربرآورده،‌ عرض كرد: آية‌ نهي است و راه نمي‌دهد.
شاه ورقة دوّم را لاي كلام‌الله نهاد و باز اشارة‌ حكيم‌الملك كار خود را كرده، آية نهي آمد. بار سوّم كه نام امين‌السلطان ميان اوراق مقدّس رفت، سر حكيم‌الملك به علامت اثبات به زير آمد و سيّدبحريني گفت: قربان،‌ آية‌امر است و بهتر از اين نمي‌شود.

شاه بدون اينكه سخن گويد اوراق را درهم ريخت و بار ديگر نام امين‌السلطان را از ميان آنها برداشته،‌ لاي قرآن نهاد. اين مرتبه نيز اشارة‌حكيم‌الملك فهماند كه بايد آية امير بيايد و چنين شد.
شاه نفسي برآورده خيالش راحت شد و گفت: معلوم مي‌شود كه خداوند اين‌طور خواسته كه باز او بيايد.

في‌المجلس امر كرد تا صدراعظم معزول را از گوشة عزلت قم بار ديگر به صدارت بخوانند. امين‌السلطان در دور جديد صدارت خود همه مخالفين و رقباي خود را قلع و قمع كرد و شاه را با وام 22 ميليون مناتي كه از روسيه قرض گرفت راهي فرنگ كرد. او براي بدست آوردن دل انگليسي‌ها نيز امتياز نفت ايران را به «ويليام دارسي» واگذار كرد و براي جلب رضايت روسها نيز امتياز گمركات شمال را به آنان سپرد. او پس از پايان اين سفر به دليل امتيازاتي كه به بيگانگان واگذار كرد، مورد خشم مردم واقع شد و علماي مذهبي حكم بر ارتداد او دادند. شاه نيز بار ديگر مجبور به بركنار كردن وي شد.

امين‌السلطان كه شاه او را اتابك اعظم خوانده بود پس از بركناري از صدارت عازم چين، ژاپن، آمريكا، مصر، عربستان،‌ سوريه، لبنان، تونس،‌ مراكش و فرانسه شد و عاقبت در سوئيس اقامت گزيد. او پس از 4 سال مسافرت از سوي محمدعلي‌شاه قاجار كه متعاقب مرگ پدرش به سلطنت رسيده بود، به تهران فراخوانده شد. او عليرغم مخالفت افكار عمومي عليه وي در اوج بحران مشروطيت به ايران آمد و در 1325 ه.ق (13 ارديبهشت 1286) براي سومين بار به طور رسمي به عنوان نخست‌وزير برگزيده شد. در دوره حكومت وي قرارداد تجزيه ايران موسوم به پيمان 1907 ميان روسيه و انگلستان به امضا رسيد. ترور ميرزاعلي‌اصغر خان امين‌السلطان يا اتابك اعظم در روز انعقاد قرارداد به وقوع پيوست. وي در مقابل مجلس شوراي ملي ترور شد و به هلاكت رسيد. در بين صدراعظم‌هاي سلسله قاجار، اتابك تنها كسي است كه دوبار به صدراعظمي و يك بار به نخست‌وزيري انتخاب شد و در خدمت سه تن از پادشاهان قاجار (ناصرالدين‌شاه، مظفرالدين‌شاه و محمدعلي شاه) مشغول انجام وظيفه بود. او نيز جزو صدراعظم‌هايي است كه به قتل رسيد. با اين تفاوت كه حاج ابراهيم خان شيرازي معروف به حاج ابراهيم كلانتر اولين صدراعظم قاجار و قائم‌مقام فراهاني و ميرزا‌تقي‌خان اميركبير به دستور پادشاهان ولي امين‌السلطان اتابك به دست مردم به قتل رسيد.


علي‌اصغرخان امين‌السلطان
 

علي‌اصغرخان امين‌السلطان صدراعظم

عباس آقا حاجي محمدزاده تبريزي، قاتل اتابك اعظم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
ـ نخست‌وزيران سلسله قاجاريه، پرويز افشاري،‌ مركز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه.
ـ هزار و يك حكايت تاريخي، محمود حكيمي، انتشارات قلم، ج 2.

منبع: ماهنامه دوران ، شماره 14
 

ميرزا علي‌اصغرخان امين‌السلطان
رزيتا ميري

ميرزا علي‌اصغرخان امين‌السلطان از مشاهير و وزراي عهد قاجاريه در سال 1275ق در تهران متولد شد. پدرش ميرزا ابراهيم آقا امين‌السلطان از رجال دوره ناصري مقام وزارت داخله و دربار را به عهده داشت. وي تحصيلات خود را در زمينه‌هاي ادبيات فارسي و علوم مختلف نزد معلمين خصوصي فراگرفت و در نظم و نثر صاحب نظر گرديد. در سال 1288ق در زمان حيات پدرش، ملقب به ” صاحب جمع“ بود و سپس ملقب به ” امين‌الملك“ شد و پس از فوت پدر، مشاغل و مناصب او را عهده‌دار گرديد. در سال 1300ق با سمت وزيراعظم كارهاي وزارت دربار و داخله به او محول شد و از آن پس ملقب به ”امين‌السلطان“ شد. امين‌السلطان جوان هنگام صدارت ميرزا يوسف مستوفي‌الممالك كارهاي صدارت را نيز در دست داشت و پس از فوت نامبرده، امين‌السلطان صدراعظم ناصرالدين شاه شد و تمام امور سياسي و اداره كشور را در دست گرفت. در سال 1306ق امين‌السلطان مقدمات سفر سوم ناصرالدين شاه به اروپا را فراهم ساخت و وي را همراهي كرد و در اين سفر بود كه امين‌السلطان در اعطاي ” امتياز انحصار توتون و تنباكوي ايران“ به ماژور تالبوت نقش مهمي را ايفا كرد، هر چند اجراي اين امتياز با مخالفت علما و مردم روبه رو گرديد و ملغي شد. امين‌السلطان در مدت وزيراعظميش در دوره ناصري غير از امتياز انحصار دخانيات ايران، امتيازات متعددي به بيگانگان داد از جمله: ” قرارداد لاتاري“، ” امتياز كشتيراني در رود كارون“، ” تأسيس بانك شاهي“ و ” استخراج معادن“ را به انگليس داد كه تفصيل اين امتيازات در اين مجمل نمي‌گنجد.

امين‌السلطان تا سال 1313ق كه واقعه قتل ناصرالدين شاه در حرم شاهزاده عبدالعظيم اتفاق افتاد، صدراعظم ناصرالدين شاه بود، نامبرده مرگ شاه را با ترفند خاصي تا جلوس مظفرالدين ميرزا وليعهد به تخت سلطنت مخفي نگاه داشت. در دوره مظفرالدين شاه تا سال 1314ق در مقام صدارت باقي ماند. ولي بر اثر دسايس درباريان و اطرافيان شاه معزول و به قم تبعيد شد و به جاي او امين‌الدوله صدراعظم گرديد. در سال 1317ق با توجه به مشكلات اقتصادي ايران مظفرالدين شاه عزم سفر به اروپا نمود. چون امين‌الدوله مقدمات سفرش را مهيا نكرد او را از صدارت عزل و تبعيد كرد و امين‌السلطان را از قم به تهران فراخواند و او با عنوان ”اتابك اعظم“ صدراعظم ايران شد و تا آخر سال 1321ق در اين سمت باقي ماند. اتابك اعظم به منظور تأمين خواسته شاه جهت سفر به اروپا دست به دامن بانك استقراضي روس شد و از بانك مزبور مبلغ 5/22 ميليون منات طلا با بهره 5% تقاضاي وام نمود. ضمانت پرداخت اين وام منوط به ”عوايد گمركي ايران به استثناي گمركات فارس و بنادر جنوب “ بود. با واگذاري اين وام عملاً شريان اقتصادي كشور تحت كنترل روس قرار گرفت و موجب اعتراض بازرگانان ايراني قرار گرفت و بعدها اين امر يكي از زمينه‌هاي انقلاب مشروطه را فراهم ساخت.

هنوز مدت زيادي نگذشته بود كه در سال 1320ق شاه بار ديگر به بهانه بيماري خويش سفر خود را به اروپا آغاز نمود. اين بار هم اتابك اعظم براي تأمين هزينه سفر شاه از بانك استقراضي روس مبلغ ده ميليون منات طلا وام گرفت و ”امتياز راه‌آهن جلفا به قزوين“ را به روس واگذار كرد. مظفرالدين شاه پس از بازگشت از سفر دوم با حركتهايي بر ضد اتابك رو به رو شد، و عواملي چون افلاس مالي كشور، عدم پرداخت حقوق كاركنان دولت، وامخواهي از بانك استقراضي روس و اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان باعث شد اتابك اعظم از مسند قدرت بركنار شود و به جاي او عين‌الدوله به صدارت منصوب شد. در اين برهه از زمان اتابك اعظم به بهانه سفر حج از كشور خارج شد و به سفر دور دنيا پرداخت و پس از ديدار از كشورهاي مختلف جهت اداي مراسم حج عازم عربستان شد و دوباره به اروپا بازگشت و تا سال 1325ق در اروپا زيست. تا اينكه پس از مرگ مظفرالدين شاه فرزندش محمدعلي ميرزا قاجار به تخت سلطنت جلوس نمود. با اصرار محمدعلي شاه، اتابك اعظم به ايران فراخوانده شد و به مقام نخست‌وزيري منصوب گرديد. حدود چهار ماه نخست‌وزير و وزير كشور بود تا در روز 21 رجب 1325ق در حالي كه با سيد عبدالله بهبهاني از مجلس خارج مي‌شد در صحن بهارستان با ضرب گلوله عباس آقا صراف تبريزي به قتل رسيد و ضارب هم پس از دستگيري اقدام به خودكشي كرد. جنازه اتابك به قم حمل و در مقبره اختصاصي خويش به خاك سپرده شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع و مأخذ:
1. مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، تهران، كتابفروشي زوار، 1347. ج 2.
2. باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران، تهران، نشر گفتار، 1380. ج 1.
3. ابراهيم صفايي، رهبران مشروطه : اتابك. [بي جا، بي نا، 1345].
4. محمدحسن بن علي اعتمادالسلطنه، صدرالتواريخ، تهران، وحيد، 1349.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران