بايدها ونبايدها در مدّاحى اهل بيت‏عليهم السلام‏ ‏

جوادمحدّثى‏


برگزارى همايش‏ها و يادواره‏ها، يا براى احياى يك امر فراموش شده است، مثل زكات، امر به معروف و نهى از منكر، تعاون و يا براى زدودن يك پديده نامناسب و مقابله با يك معضل اجتماعى و مشكل عمومى، مثل بيكارى، اعتياد، تهاجم فرهنگى. يا براى تصحيح و توجيه و جهت صحيح دادن و به كمال رساندن يك مسأله است.

همايشى كه در گرامى‏داشت مدّاحان نمونه و يادواره پيش كسوتان مدّاحى و مرثيه خوانى و رهيافت شيوه‏هاى متين و مفيد و مثبت در امر مدّاحى است، از اين قبيل است؛ تا اين حركت مقدّس دينى در جامعه ما، در مسيرى سازنده‏تر و به دور از پيرايه‏ها و نقاط ضعف پيش برود.

جايگاه والاى مدّاحى
مى‏توان از عظم‏ترين دستاوردهاى نهضت عاشورا، پديده «وعظ» و «مرثيه خوانى» را به شمار آورد كه به توصيه اهل بيت‏عليهم السلام و به قصد زنده نگهداشتن پيام عاشورا و درس‏هاى بزرگ آن حماسه، برپا شده و مى‏شود؛ منبرى به وسعتِ جهان و در درازاى تاريخ، زيرنام مقدّسِ «اباعبداللّه الحسين‏عليه السلام». كه بيان دين و تعظيم شعائر و تكريم اسوه‏هاى دين باورى، جهاد و شهادت، از آثار آن است.

در سايه اين مجالس و محافل، هم پايه‏هاى اعتقادات دينى مردم استوار مى‏شود، هم عواطف مردم با «آل اللّه» پيوندى مستحكم مى‏يابد و هم آگاه سازى جامعه نسبت به تكاليف دينى و اجتماعى، تقويت مى‏شود.

وقتى امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: حمد و سپاس خدايى راكه در ميان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آيند و ما را مدح مى‏كنند و براى ما مرثيه مى‏خوانند؛ «الحمد للّه الّذى جعل فى‏النّاس مَن يَفِدُ الينا و يَمْدَحُنا و يرثى‏ لنا»1 اين، نشان دهنده جايگاه «زيارت»، «مدح» و «مرثيه» در فرهنگ شيعى و در راستاى احياى فرهنگ اهل بيت‏عليهم السلام است.
عملكرد مقدّس مدّاحان و مرثيه خوانان، به خدا، رسول، پيامبران، صالحان، فرشتگان و كرّوبيان مى‏رسد؛ چرا كه مدّاح اهل بيت، خداى متعال است. سوگوار شهداى كربلا و امام حسين‏عليه السلام، همه پيامبران الهى و حضرت رسول و ائمه معصومين‏عليهم السلام بوده‏اند. پيش كسوت مدّاحان و مرثيه سرايان اهل بيت، كسانى همچون: فَرَزْدَق، دِعْبِل، كُمَيْت، سيّد حِمَيْرى، عَبْدكوفى و... بوده‏اند.

لباس فاخر مدّاحى اهل بيت، زيبنده قامتِ خالص مردانى است كه با ايمان، عقيده، عشق و دلدادگى، زبان و حنجره و دل و جان خويش را وقف خاندان عصمت مى‏كنند. بسيارى از مردم هم از رهگذر مجالس سوگوارى و محافل مرثيه خوانى، به شجره طيّبه دين، قرآن و عترت وصل مى‏شوند. اين كه مردم، جذب مدّاحان شده‏اند و مى‏شوند، هم موهبتى عظيم براى آنان است و هم بارسنگين و رسالتى حسّاس را بر دوش آنان مى‏گذارد.

از آنجا كه عشق و ولاى اهل بيت و پيوند جوانان و نوجوانان ما با خاندان عصمت، تا حدّ زيادى آنان را در برابر مفاسد و تهاجم فرهنگى و دين‏گريزى بيمه و مصون مى‏كند، ضرورى است كه به اين مسأله مهم، جدّى‏تر نگريسته شود. و از آنجا كه اشعار مدح و مرثيه، در يك جامعه دين باور به «فرهنگ دينى» تبديل مى‏شود، تصميم و هدايت و پاكسازى و آفت زدايى از اين موضوع مهمّ دينى، بسيار ضرورى مى‏نمايد.

ضرورت نقد و بازنگرى
جهت سالم ماندن هر فرد يا مجموعه‏اى، نقد، بررسى و ارزيابى، ضرورى است. نقشى كه مدّاحان در بُعد اعتقادى و دينى مردم دارند، اين «نقد» را ضرورى‏تر مى‏سازد.

«مدّاحى» يك هنر مهم است و در آن، تنها حنجره خوب و صداى زيبا نيست كه كارساز است، بلكه فكر، باور، اخلاق، منش و شخصيت خود مدّاح هم سهمى عظيم دارد. نارسايى هايى كه در اين زمينه وجود دارد، گاهى جنبه شكلى و ظاهرى است و به مسائلى همچون: صدا، آهنگ، دستگاه‏هاى موسيقى، ابزار صوتى، نوعِ خواندن‏ها، نوعِ مجالس و محافل، كيفيّت دعوت و پذيرفتن دعوت، پيش شرطهاى مالى و مادّى و... مربوط مى‏شود و گاهى هم جنبه محتوايى دارد.

در اين محور، دقت روى استحكام و درستى و غنا و ارزشمندى محتواى اشعار، استوارى متن شعر، صحّت و اعتبار حرف‏هاى مطرح شده، خصلت‏هاى شخصى و رفتار و اخلاق خصوصى مدّاح و اين‏گونه مسائل مطرح است؛ كه شايد مناسب نباشد كه اين محورها خيلى باز شود. زيرا براى اهل درك، اشارات را همين اندازه كافى است.

كارى به اين عظمت، وسعت و قداست، اگر از ناخالصى‏ها، دروغ‏ها، انحراف‏ها و احياناً بدعت‏ها مبرّا نباشد، هم خوبى‏هاى فراوان اين حرفه عاشقانه را از بين مى‏برد و تحت الشعاع ضعف‏ها قرار مى‏دهد، و هم وجود برخى عناصرِ دنيا طلب و ناصالح در اين مجموعه عظيم ايمانى، اخلاصى و ولايى، آبروى پاكان و صالحان و شايستگان را ضايع مى‏كند.

گرياندن به هر بهانه و با هر حرف و نقلى، راست يا دروغ، مستند يا بى سند، در شأن مدّاحان متعهّد نيست كه خصوصاً محتواى برخى از سروده‏ها هم، ذلّت آور براى اهل بيت است؛ دودمانى كه مظهر غيرت خدا و عزّت دين اند، نبايد به صورت حقير، زبون و خوار مطرح شوند!

در اين زمينه، نقل مطلبى از زبان مرحوم محدّث قمى بسيار به جاست. وى مى‏نويسد:
«سزاوار است انسان - بويژه ذاكران و مرثيه خوانان - از ذكر آنچه كه اِشعار به ذلّت اهل بيت‏عليهم السلام دارد، پرهيز كنند، خصوصاً در باره امام حسين‏عليه السلام و اهل بيت او؛ چرا كه او فرمود: «هيهات منّا الذّلّه».2

مرحوم ميرزا حسين نورى در «دارالسّلام» داستانى دارد كه خلاصه‏اش اين است:
يكى از سادات تعزيه خوان، خواب ديد كه قيامت بر پا شده و مردم در وحشتى عجيب به سر مى‏برند و هركس گرفتار خود است و مأموران الهى مردم را پاى حساب گسيل مى‏دارند و همراه هركس، دو مأمور (سائق و شهيد) است... تا آن كه ما را به جايگاه حساب بردند.

منبر بلندى بود، با پلّه‏هاى بسيار كه بر بالاى آن حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله وسلم نشسته بود و پلّه پايين‏تر، حضرت على‏عليه السلام و مشغول حسابرسى مردم بود. همه در برابر او به صف ايستاده بودند.

نوبت به من كه رسيد، با عتاب و توبيخ به من چنين خطاب فرمود: «چرا فرزندم حسين ‏عليه السلام را با ذلّت ياد كردى؟» مانده بودم كه چه جواب دهم! ناچار انكار كردم. به مجرّد انكار، دردى را در بازوى خويش حسّ كردم. گويا ميخى بود كه به آن فرو كرده باشند. به كنار خود نگاه كردم، مردى را ديدم كه طومارى در دست داشت، آن را به من داد و گفت: «بخوان!» باز كردم، ديدم صورت و ليست همه مجالس و منبرها و مشروح حرف‏هايى كه در مجالس گفته‏ام، با ذكر اين كه كى و كجا بوده است، بيان شده و حتى آن صحبت‏هاى ذلّت بار كه آن حضرت پرسيد و من انكار كردم در آن است...

آن خواب وحشتناك، سبب شد آن سيّد، آن شغل را رها كند و گفت: «خود را شايسته آن كار و قيام به شرايط آن نمى‏بينم.»

سيد حميرى كه از شاعران برجسته شيعى و مرثيه سرايان پر ارج حماسه عاشوراست، روزى با جعفر بن عفّان طايى بود. سيدحميرى به وى گفت: واى برتو! درباره اهل بيت، چنين شعر مى‏گويى:
ما بالَ بَيْتُكُمْ تَخَرَّبَ سَقْفُه‏
وَ ثِيابُكُم مِنْ اَرْذَلِ الأَثْوابِ
«خانه شما را چه شده است كه سقفش خراب شده است
و جامه هايتان از پست‏ترين جامه‏هاست!»

جعفر بن عفّان نتوانست انكار كند.
سيد حميرى گفت: اگر توانايى مدح شايسته و خوب ندارى، ساكت باش! آيا آل محمدصلى الله عليه وآله وسلم‏را اين‏گونه وصف مى‏كنند!؟ ولى من تو را معذور مى‏دانم؛ طبع و ميزان درك و نهايتِ فهم تو همين قدر است. امّا من چيزى را در باره اهل بيت‏عليهم السلام گفته‏ام كه عار و ننگ مدح تو را از بين ببرد و آن، اين است:

اُقْسِمُ بِاللّهِ وَ آلا ئِهِ‏
وَالْمَرْءُ عَمَّا قالَ مسؤولٌ...

«سوگند به خدا و نعمت‏هايش!
همانا انسان مسئول چيزى است كه مى‏گويد.
به راستى كه علىّ بن ابيطالب، بر تقوا و نيكى سرشته است.
او امام هدايتگرى است كه بر همه امت برترى دارد.
هم سخن حق مى‏گويد و هم بحق، داورى مى‏كند و هرگز باطل‏ها او را مشغول نمى‏سازد.
وى در حالى به جنگ و نبرد مى‏شتافت كه در كف او شمشيرى برّان و صيقل خورده بود.
به شيرى مى‏ماند كه از بيشه درآمده و در ميان فرزندان خود به راه افتاده است.
او همان بزرگ مردى است كه در يك شب، ميكائيل و جبرئيل بر او تحيّت و سلام داند.
ميكائيل، همراه هزار فرشته و جبرئيل در ميان هزار فرشته،
در حالى كه اسرافيل هم در پى آنان بود.
در شب بدر، به يارى پيامبر خدا فرود آمدند،
گويا «طير ابابيل» بودند - كه بر سر سپاه ابرهه فرود آمدند -
و چون نزد آن حضرت آمدند، از روى تكريم و بزرگداشت، بر او سلام كردند.»3

آرى... در باره اين خاندان، اين‏گونه بايد شعر گفت. اى جعفر! شعر تو براى افراد فرومايه و ناتوان خوب است. جعفر بن عفّان سر او را بوسيد و با ادب و احترام گفت: «به خدا قسم اى اباهاشم! تو سرور و سرآمد و سالارى، و ما دنباله رو و پيرويم.»

برخى از كاستى‏ها

1. بدعت‏ها
شيوه‏هاى عزادارى و مرثيه خوانى، گاهى از قالب سنّتى بيرون مى‏آيد و به اسم نوآورى و جذّابيّت، بدعت‏هايى وارد آن مى‏شود و نتيجه‏اش، گرچه جذب طيفى از جوانان و مخاطبان است، ولى پايگاه مردمى اين سنّت دينى را سست كرده و كسانى را دفع مى‏كند.

2. تحريف‏ها
از عمده‏ترين ضعف‏ها، تحريف حقايق تاريخى، سيماى حوادث و چهره معصومين و اهل بيت‏عليهم السلام‏است.
گاهى كسانى به عمد و براى اغراض خاصّ، دست به تحريف مى‏زنند؛ گاهى هم ندانسته و بى‏اطلاع، از مطالب تحريف شده استفاده و آنها را بازگو مى‏كنند و در نتيجه، به فرهنگ عمومى جامعه و باورهاى دينى مردم سرايت مى‏دهند.

3. آهنگ‏هاى مبتذل
وارد ساختن آهنگ و موسيقى به دستگاه عزادارى امام حسين‏عليه السلام، از قداست و موقعيّت آن مى‏كاهد. هرچند وسايلى چون طبل، سنج و نى، از ديرباز در اين‏گونه مراسم و تعزيه‏ها بوده است، ليكن كاربرد آنها يادآور ميدان رزم و صحنه جنگ در عاشورا است؛ اما آنچه در اين اواخر وارد اين جريان مقدّس شده است، با فرهنگ عزاى حسينى مناسب و سنخيّتى نداشته، حتى افكار و توجه عمومى را بيش از محتوا و دورنمايه عزادارى و سوگ، به شكل‏ها و ظواهر و نمادها معطوف ساخته است.

4. پيش شرطهاى مالى و...
محبّان اهل بيت و بانيان مجالس حسينى، از ديرباز به عنوان گوشه‏اى از ارادت و عشق به ساحت اهل بيت عصمت‏عليهم السلام از بذل مال و تأمين هزينه محافل عاشورايى مضايقه نداشتند. پرداخت وجه به واعظان و مدّاحان و مرثيه خوانان هم گوشه‏اى از اين هزينه‏هاى عاشورايى است.
از سويى، مناعت طبع و بزرگوارى اهل منبر و ذاكران حسينى، اين پرداخت‏ها و دريافت‏ها را در هاله‏اى از شرم و عفاف و نگه مى‏دارد؛ ليكن تبديل شدن اين فرهنگ به نوعى كسب و كار سودآور و تعيين پيش شرطها و پيش پرداخت‏هاى مالى و نرخ گذارى‏ها و امثال اين‏گونه امور، هم به وجهه مدّاحان لطمه مى‏زند، هم از معنويت امر مى‏كاهد و هم موجب حرف و حديث‏هاى فراوان در پشت سر مى‏شود!

5. عدم صلاحيت اخلاقى
در ميان مدّاحان، گاهى كسانى پيدا مى‏شوند كه از نظر اخلاقى و پاكى نگاه ومهذّب بودن رفتار و برخورد، در حدّ «ذاكر امام حسين‏عليه السلام» و «مدّاح اهل بيت‏عليهم السلام» نيستند، بلكه آلودگى هايى دارند كه دامن پاكان و خوش‏نامان را هم مى‏گيرد و خوبان را هم بدنام مى‏سازد.
البته تعيين حدود و شرايط و بايستگى هايى براى آنان كه به اين كار مى‏پردازند و برخورد با ناصالحان، مى‏تواند گامى در حفظ كرامت و قداست تلاشگران صادق و صالح اين وادى باشد.

6. ذليل نمايى‏ها
برخى از انواع مرثيه خوانى‏ها، با عزّت و كرامت خاندان پيامبر ناسازگار است و بعضى مرثيه خوانان به خاطر اشك گرفتن از مستمعان، مى‏كوشند وضع ائمه و اهل‏بيت‏عليهم السلام و حرف‏ها و رفتارهاى آنان را هرچه جان گدازتر و سوزناك‏تر مطرح كنند. كه اين كار، گاهى به ذليل و خوار نشان دادن اولياى بزرگوار الهى منتهى مى‏شود.

7. ريا و تظاهر
آنچه براى سوگوارى و مرثيه خوانى ارزش آفرين است، صداقت و معنويت است. وجود تعارض بين «بود» و «نمود» و «حرف» و «عمل» در بين مدّاحان، مثل هر قشر و گروه ديگر، هم از ارزش و اجر و معنويت كارشان مى‏كاهد و هم آنان را از چشم‏ها و دل‏ها مى‏اندازد.
مكتب حسينى، پذيراى صادقان خالص است، نه رياكاران متظاهر! از اين جهت، مداحى را نبايد به وسيله‏اى براى مريد پرورى تبديل كرد و از احساسات پاك و عواطف زلال محبّان اهل بيت، به نفع موقعيّت و محبوبيّت شخصى بهره گرفت.
چاپ «كارت ويزيت» با شيوه‏هاى تبليغاتى و به اصطلاح، امكانات خوب و قيمت مناسب و عكس‏هاى آن چنانى، دور از ساحت مدّاحى است.

8. تبديل عشق به شغل
بى شك ترويج «فرهنگ مدح و مرثيه» از سوى امامان شيعه، براى حفظ و اشاعه فرهنگ اهل بيت در سايه پيوند روحى و عاطفى پيروان اين خاندان بوده است. و گريستن بر مظلوميت اين خاندان و برگزارى مجالس سوگوارى، بُعدِ ضدّ ستم را در شيعه تقويت مى‏كند. حال، اگر اشك و گريه و عزادارى، به چيز مستقلّى تبديل شود كه نه تنها آن اثر و انگيزه نخست را نداشته باشد، بلكه نوعى شكل گرايى، اشباع كاذب نيازهاى روحى، جمع كردن مشترى و مريد، اجراى نمايش‏هاى سرگرم كننده و جذّاب، تخليه غرايز جوانان و... شود، با هدف اصلى آن فاصله گرفته است! راستى، سوختن در داغ و مصيبت و مظلوميت «آل اللّه» كجا و شلوغ كارى و هياهو و سروصداهاى بى‏سوز و اشك كجا؟

اگر گاهى كتاب «حماسه حسينى» - اثر شهيد مطهّرى، كه در بردارنده آگاهى بخشى‏هايى نسبت به عاشورا و افشاى برخى دروغ‏ها و تحريف‏ها و نقد برخى شيوه‏هاست - مورد تحريم بعضى‏ها قرار مى‏گيرد كه نانشان در دروغ و هياهو و تحريف و ذليل نمايى نسبت به ساحت ائمّه است، جاى شگفتى نيست.

9. كمرنگ شدن وعظ و منبر
مجالس حسينى پيوسته اين بركت را داشته است كه شيفتگان اباعبداللّه و اهل بيت‏عليهم السلام، با معارف دين، احكام شرع، حلال و حرام، سنّت‏هاى اسلامى، تفسير قرآن، روايات معصومين و آموزه‏هاى مكتب آشنا مى‏شدند و آنان كه اهل اين گونه مجالس بودند، هم تعبّد و ديندارى‏شان بالا بود و هم دين‏شناسى و سطح آگاهى‏هاى اسلامى‏شان.

اگر رونق‏گيرى كار مدّاحان، سبب شود كه وعظ و منبر و توجّه به تبليغات اسلامى كم‏رنگ شود، يك «ضايعه» است! زمانى اين هنر، با سينه‏زنى و پيشخوانى مجلس را آماده مى‏ساخت تا حاضران، از وعظ و منبر استفاده كنند. بانيان محافل حسينى هم، چنين ديدى داشتند و اين‏گونه برنامه ريزى مى‏كردند. اگر آنچه گوشه و كنار ديده مى‏شود و رو به گسترش است، باب و رايج شود، يعنى در حاشيه قرار گرفتن منبر و وعظ و گاهى حذف مبلّغ دينى از مراسم و اكتفا به مدّاح؛ اين، محروم ساختن شيعيان سيدالشهداءعليه السلام از آموزش معارف والاى دينى است كه قطعاً خود اباعبداللّه‏عليه السلام هم به آن راضى نيست.

گاهى جوانان و اهل محلّ، در اطراف مجلس و مسجد مى‏چرخند تا منبر تمام شود و مدّاح بيايد و يا در زمان سخنرانى واعظ، مجلس خوب است و هنگام مدّاحى، ازدحام و غلغله جمعيت. به راستى اين نشانه چيست؟ آيا فاصله گرفتن از روح تعاليم ائمّه در باره عزادارى و مرثيه خوانى و ياد كرد اهل بيت و عاشورا نيست؟

همه بزرگان دين، جايگزينى «مدّاحى و مرثيه خوانى» را به جاى «منبر وعظ و تبليغات و بيان احكام»، هشدارى از يك آفت و ضايعه مى‏دانند. خوب است اين هشدارها جدّى گرفته شود؛ اگر رواج نوارها و سى‏دى‏هاى مدّاحان، جاى فكر و مطالعه و جلسات مذهبى و آموختن و رشد كمّى و كيفى در قلمرو «معرفت دينى» را بگيرد، جاى تأمّل است!

10. تحت الشعاع قرار گرفتن عاشورا
از كاستى‏هايى كه در برخى مجالس سوگوارى ديده مى‏شود، آن است كه نام اهل بيت و مظلوميت شهداى كربلا، تحت الشّعاع شخص متوفا قرار مى‏گيرد كه مجلس به ياد آنهاست. از سنن ارجمند پيشين، آن بوده كه تحمّل هر داغ و مصيبت را، با يادكردى از مصائب اهل‏بيت‏عليهم السلام، آسان مى‏ساختند و با گريزى به كربلا، كه با تعبير «لايوم كيومك يا اباعبداللّه» انجام مى‏شد و مجالسِ فاتحه و ياد بود و مجلس شهيد، تبديل به مجلس عاشورايى مى‏شد.

افراط برخى مدّاحان، كار را به جايى مى‏رساند كه همه داغ‏ها، مصيبت‏ها، يادكردها، شيون‏ها، ذكر مناقب و... منحصر به مرحومى مى‏شود كه مجلس براى اوست و هرچه حرف و حديث و خواب و رؤيا و خاطره و... است، از اوست و ياد كرد مناسب از مصائب خاندان پيامبر نمى‏شود. «شهدا» بسيار ارجمند و عزيزند، اما نبايد ياد آنها، ائمه و امام حسين‏عليهم السلام و كربلا را تحت الشّعاع قرار دهد.

11. سطح نازل اشعار نوحه‏
سرزدن به كتابفروشى‏هايى كه «كتاب نوحه» عرضه مى‏كنند، نشان از سطحى نگرى تهيه كنندگان، ناشران، فروشندگان و مصرف كنندگان اين قبيل «كالاى فرهنگى» است. گزينش شعرهاى سطحى و ضعيف از سوى برخى از افراد بى تخصّص و احياناً تجارت پيشه و نشر آن از سوى بعضى ناشران سودجو، اين بازار را آشفته‏تر مى‏سازد.

وقتى علاقه‏مندان به دكّه‏ها و كتاب‏فروشى‏هاى عرضه كننده اين‏گونه آثار مراجعه مى‏كنند، ناچار از ميان «آنچه هست» انتخاب مى‏كنند. اينجاست كه رسالت «شاعران مذهبى» و «ناشران دينى» سنگين و حسّاس مى‏شود؛ زيرا سودجويى در عرصه‏اى كه به معتقدات و باورهاى پيروان اهل‏بيت‏عليهم السلام مرتبط مى‏شود، زشت و گناه به شمار مى‏آيد.

12. كلاس‏هاى آموزش مدّاحى
هرچند اصل كار، سودمند و نوعى كار فرهنگى است و مدّاحان پيوسته بايد آموزش ببينند و در ارتقاى سطح كار خويش بكوشند؛ اما به نظر مى‏رسد راه اندازى كلاس‏هاى آموزش مدّاحى، آن هم براى كودكان و نوجوانان، كار حساب شده و وزينى نيست. ابّهت كار ذاكران حسينى و شأن والاى مدّاحى اهل‏بيت، ايجاب مى‏كند كه حريم اين «رسالت» محفوظ بماند و به كارى كودكانه تبديل نشود.
البته سوق دادن نوجوانان به سمت اين‏گونه برنامه‏ها، اگر ايجاد پيوند عاطفى و معنوى بين اين قشر و عترت پيامبر باشد، بسى ارزنده است؛ اما نه به قيمتى كه عرصه گردانِ محافل دينى و مجالس عاشورايى، تعدادى نوجوانانِ احياناً نابالغ باشند و به دليل نو بودن كار و جذّابيّت آن، كار مدّاحان بزرگ و با سابقه و با معرفت و معنويت، از رواج بيفتد.

دريغ است كه برخى نوجوانان و جوانان كار و تحصيلات خود را رها كنند و به مدّاحى به عنوان يك شغل بنگرند! رهبر معظم انقلاب، در سخنى خطاب به مدّاحان ارجمند - در سال 1367 - فرمودند:
«كسى تصوّر نكند كه اين، يك شغل است و همچنان كه يك نفر بقّال مى‏شود، يا يكى عطّار مى‏شود، يكى هم مدّاح مى‏شود، اين چنين نيست.»4

پيامدها
نتيجه رواج اين گونه كاستى‏ها و اصلاح نكردن اين ضعف‏ها، اينهاست:
- كاسته شدن و زدوده شدن قداست امر.
- رواج اجناس تقلّبى در بازار فراورده‏هاى مذهبى.
- بازار سياه يافتن متاع حقيقت در اين آشفته بازار.
- به هم ريختن مرزها و نبودن معيار و ثبات.
- غير قابل دفاع شدنِ حق آميخته با باطل.
- سوختن خالصان صالح به آتش ناصالحان متظاهر.
- رواج دكاندارى و كساد صداقت در مرثيه خوانى.
- مُشَوّه شدن چهره‏هاى زلال، با ناهنجارى‏هاى نالايقان.
- روى آوردن كاسب‏كارانه به اين سنّت مقدّس و كهن.
- رواج يافتن فرهنگ سطحى و نازل نسبت به حماسه عاشورا.
- گسترش شعرهاى سطحى و عوامانه در نوحه‏ها.
- رواج شكل گرايى و فاصله گرفتن از محتوا.
- كاهش معلومات و معنويات عزاداران.
اينها پيامدهاى سوئى است كه قطعاً ائمه معصومين‏عليهم السلام و بزرگان دين و دلسوزان فرهنگ شيعى، به آن راضى نيستند و از آن رنج مى‏برند.

راه حل‏ها و پيشنهادها
نكاتى را بايد خود مدّاحان متعهّد و دلسوخته دين و انقلاب رعايت كنند؛ نكاتى هم بايد از سوى مراكز و محافل و نهادهايى كه برنامه‏هاى مدّاحى و مجالس دينى دارند، مراعات شود. و البته چون نتيجه مثبت و منفى مدّاحىِ خوب و بد، به وجهه اسلام و تشيّع و نظام برمى‏گردد، نظارت و كنترلى هم در جهت حفظ وجهه و حيثيت اسلام و نظام و كشور و تبليغات دينى و اعتقادات مسلمانان و پيروان اهل‏بيت، بايد وجود داشته باشد.
اما در مجموع، آنچه به صورت پيشنهاد در جهت رفع كاستى‏ها و بهينه ساختن امر مدّاحى مطرح مى‏شود، به قرار زير است:

1. تلاش خود مدّاحان در جهت غناى فكرى و شعرى و محتوايى برنامه‏ها و ترويج فرهنگ مطالعه و عمق بخشيدن به اطلاعات دينى و تاريخى. جلسات ويژه مدّاحان و داشتن برنامه‏هاى سودمند براى خود آنان در اين زمينه، مفيد است.

2. ضابطه‏مند ساختن كار مدّاحى و جلسه دارى، جهت حفظ حدود و حريم‏ها و تبيين وظايف و محدوده كار آنان.

3. مراعات جنبه‏هاى خطّ فكرى مدّاحان و نداشتن افراط و تفريط در گرايش‏ها و شيوه‏ها و ميدان ندادن به آنانى كه با نظام و آرمان شهدا و خطّ امام و ولايت، مسأله و مشكل دارند و به نشر بدبينى كمك مى‏كنند.

4. كنترل و برخورد نسبت به ناشايستگان و نا اهلان و تنظيم مجوّز براى مدّاحى، بى آنكه اين كار حالت دولتى به خود بگيرد و از جنبه مردمى بودن آن كاسته شود؛ مثل روحانيت كه در عين حال كه مردمى است و با توده‏هاى مؤمنين سرو كار دارد، اما براى تخلّفات صنفى و اخلاقى و انحرافات سياسى و بدعت گذارى و مذهب‏سازى و تلاش‏هاى ضدّ انقلابى برخى از آنان، «دادگاه ويژه» وجود دارد.
البته چنين كنترل و نظارتى بر عملكرد مدّاحان و تعيين صلاحيّت‏ها، بايد از سوى مركز و نهادى باشد كه هم اهميّت داشته باشد، هم قدرت تشخيص، هم سالم باشد و هم بى‏غرض.

5. تلقّى مدّاحى به عنوان يك كار فكرى و فرهنگى (سازنده يا سوزنده) و جدّى گرفتن اين مقوله و كلاس دانستن جلسات عزادارى و مرثيه خوانى، هم از سوى خود مدّاحان، هم بانيان و دعوت كنندگان، نه در حدّ صرفاً اجراى برنامه‏اى و گرفتن وجهى و پرداختن نذر و نيازى. شبكه عظيم و گسترده مجالس سوگوارى و مدّاحان متعهّد و سالم، مى‏تواند جهت گيرى ضدّ فساد، ضدّ ظلم، ضدّ گناه و ضدّ انحرافات داشته باشد و به عنوان بازوى پرتوان مكتب و زبانِ گوياى ارزش‏هاى والاى دينى و ولايى، عمل كند.

6. تجمّع‏هاى منطقه‏اى و جلسات هفتگى مدّاحان، كه حاوى تبادل اطّلاعات و تجارب و نقد و ارزيابى عملكرد جامعه مدّاحان و توجيه و ارشاد افراد نوپا و بهره‏گيرى از روحيات و معنويات و مهارت‏هاى پيش كسوتان باشد، به قصد آموزش، بالابردن كيفيّت كار و اصلاحِ كاستى‏ها.

7. برگزارى همايش‏هاى سراسرى و راه اندازى «مجمع بزرگ مدّاحان» و انديشيدن به نوعى سازماندهى و برخوردارى از تشكيلات منسجم و داراى موضع.

پايان سخن را فرازى پرنكته از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى قرار مى‏دهيم كه در سال 1368 به مدّاحان عزيز توصيه فرموده‏اند:
«بايد به تدريج سمت مدّاحى اهل بيت‏عليهم السلام - كه واقعاً يك منصب است - يك ثغورى هم پيدا كند. مدّاحى اهل بيت كه هم مقام والايى دارد و هم تأثير زيادى در جامعه و در ذهن مردم دارد، بايد يك حدودى پيدا كند، كه بدانيد چه كسى مدّاح است؟ و مقدّمات كار مدّاحى‏اش چه قدر است؟ چه قدر شعر مى‏داند؟ چه قدر حفظ است؟ چه قدر مى‏تواند بخواند؟

اين خصوصيّات را يك مركزى از مراكز، تأييد كند و خود شماها به يك كيفيّتى فكر اين كار را بكنيد؛ چون اين چيزى است كه دنياى امروز و نيازهاى جامعه امروز، غير از اين را قبول نمى‏كند. و لذا آن كسانى كه اين منصب را رسماً به عهده مى‏گيرند و لباس مقدّس ستايشِ اهل بيت‏عليهم السلام را برتن مى‏كنند و مردم آنان را به اين عنوان مى‏شناسند، بايد خصوصيّاتى داشته باشند و مركزى باشد كه اينها را با اين خصوصيّات تشخيص بدهد و تأييد كند.»5

به اميد هرچه بيشتر بالنده و بى‏نقص شدن فرهنگ عزادارى و مديحت‏پردازى و مرثيه خوانى در جامعه شيعى و ولايى.
 


پى‏نوشت‏ها
1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 469.
2. سفينةالبحار، ج 1، ص 487، ذيل واژه «ذلّ».
3. ديوان سيّد حميرى، ص 322.
4. ستودگان و ستايشگران، ص 20.
5. مديحت پردازان، ص 100.


منبع: كوثر ، شماره  52 , از طر يق شبكه اطلاع رسانى حوزه (شارح)