یادداشت های روزانه (157)

تا حفاظت از واردات نفس نشود نفس ما در حیوانیت باقی می ماند

مهمترین وظیفه ما در گذر از این دنیا حفاظت از درب های جان خویش است تا وقتی که هر کس و هر چیزی آزادنه به نفس ما راه پیدا می کند ما مطلوب و برگزیده خدا نیستیم و رستگاری عاید ما نمی شود .
استاد ما می فرمود: تا دهان بسته نشود ، دل باز نمی شود . و حقیر می گویم تا حفاظت از واردات نفس نشود نفس ما در حیوانیت باقی می ماند و طویله چهارپایان بیش نخواهد . این نفس را تحویل ما داد تا ما آن را تبدیل به گلستان و بوستان کنیم . این نقس را تحویل داد تا هنر و معماری آدمیت را در آن به نمایش بگذاریم . این نفس را تحویل ما داد تا جنات عدن را در آن برپا کنیم و این بهشت زیبا را بیرون نفس پیاده کنیم . اما هر کس و ناکسی را به درون آن راه داه ایم و دود و آتش را در آن به راه انداختیم و درون را سوزانده ایم و آتش را به بیرون از آن کشانده ایم .
همه فتنه های جامعه انسانی ، همه آتش های آن ، همه کدورت ها و عداوت ها و عدم آرامش ها از نفس ما آمده است . نفس که شیطانی شد، انسان هم در اغواست و هم اغواگر ، هم  آتش فتنه است هم فتنه گر . چرا زیبایی های زندگی جامعه بشری در حال فروکش کردن و جنگ اعصابش در حال فزونی است ؟ زیرا انسان از مدار آدمیت در حال خارج شدن است ، و تا زمانی که به این مدار برنگردد آلودگی اش و آلوده کنندگی اش افزون خواهد شد . و اینجاست که بشر منجی می خواهد و باید کسی بیاید و او را از این بدبختی خارج کند.

از یادداشت های روزانه، دهه کرامت، سپتامبر ۲۰۱۴