جايگاه كار در سيره اميرالمؤمنين على (ع)‏

ژاله تاج الدين


چكيده
كار و تلاش رمز اصلى بقا و سرزندگى همه جوامع انسانى است. مردمى كه با تكيه بر توانمندى و ذخاير خداداد ملى خويش، بر ضعف و فقر غلبه كرده اند، مايه خرسندى درونى و اقتدار ملى خويش را فراهم ساخته اند. اگرچه نمى توان گفت كه امروز روحيه راحت طلبى بر عموم جوانان ما حاكم است، اما مى توان گفت كه بسيارى از نسل جوان از انجام كارهايى كه مستلزم تلاش و سخت كوشى است، كراهت داشته و طالب رفاه و راحتى با كم ترين زحمت هستند. سودآورى برخى از مشاغل غيرتوليدى و دلّال مآبانه نيز اين روحيه را تقويت كرده است.
با نگاهى به سيره امامان شيعه(عليهم السلام) درمى يابيم كه سخت كوشى، تلاش و پرداختن به فعاليت هاى توليدى از برجسته ترين ويژگى هاى اين بزرگواران است. آنان با اين روش خويش، درس بزرگى و عزّت نفس به شيعيانشان آموختند. اين مقاله نگاهى كوتاه به جنبه كار و تلاش در زندگى اميرالمؤمنين، على(عليه السلام)، دارد.

آثار سازنده كار بر روان آدمى
رهاورد روحيه كار و تلاش در يك جامعه، اقتصاد سالم آن جامعه است و بالعكس روحيه راحت طلبى و سستى، بيمارى اقتصاد آن جامعه را سبب خواهد شد. كار، سازنده انسان و بنا به اعتقاد استاد شهيد مطهرى(رحمه الله)، از عوامل تربيت كننده اوست. ارتباط انسان و كار، ارتباطى متقابل است; ضمن اين كه انسان آفريننده كار و فعاليت خود است، نوع كار انسان نيز سهم فراوانى در تكوين شخصيت وى دارد. وقتى ابعاد گوناگون شخصيتى همچون اميرالمؤمنين(عليه السلام) را مورد مداقّه قرار مى دهيم، ملاحظه مى كنيم كه ايشان در عين حال كه زاهدترين فرد زمان خود است، فعّال ترين آن ها نيز هست. ايشان در عين آن كه بيش ترين عبادت ها را در پيشگاه خداى خود دارد، ثمربخش ترين اوقات را نيز دارد و به قول شهيد مطهرى، شخصيت على شخصيتى است كه جامع الاضداد است. «وقتى شب مى شود و خلوت شب فرا مى رسد، هيچ عارفى به پاى او نمى رسد، آن روح عبادت كه جذب شدن و كشيده شدن به سوى حق و پرواز به سوى خداست به شدت در او رخ مى دهد... روز كه مى شود، گويى اين آدم آن آدم نيست; با اصحابش كه مى نشيند، چنان چهره اش باز و خندان است كه از جمله اوصافش اين بود كه هميشه قيافه اش باز و شكفته باشد.»

مطمئناً شرايط فرهنگى و اجتماعى از جمله عوامل مؤثر بر گرايش مردم يك جامعه به سخت كوشى و تلاش يا تنبلى و سستى است و بايد اين واقعيت را بپذيريم كه بنا به دلايل گوناگون، امروزه غالب جوانان ما از زحمت و سخت كوشى گريخته و راحت طلب و آسان خواه شده اند. آيا ماشينيزم آن ها را چنين بار آورده است؟ آيا رفتار والدين كه خود سختى زمانه را كشيده و علاقه مند نبوده اند فرزندانشان نيز طعم سختى را بچشند و با تلاش خويش همه شرايط رفاه را براى فرزندانشان فراهم ساختند آن ها را چنين ساخته است؟ و يا مشاهده ثروت هاى بادآورده، كه نزد برخى آدم هاى زرنگ بدون كم ترين زحمتى جمع شده، اين روحيه را به آن ها تلقين كرده است؟ علت هر چه هست، وجود روحيه راحت طلبى را در بيش تر جوانان نمى توان منكر شد، همچنين آفت بودن آن را. بى شك وجود روح راحت طلبى در يك جامعه آفت است; آفتى كه بايد علل و راه هاى مقابله با آن را شناخت.

پيش از آن كه به سيره اميرالمؤمنين(عليه السلام) در زمينه كار و تلاش اشاره شود، ابتدا نكاتى درباره نقش سازنده كار و تأثير آن بر روان آدمى ذكر مى گردد:

در اسلام، انسانى كه صاحب حرفه است و از دست رنج خود، مخارج خانواده اش را تأمين مى كند، جايگاه رفيعى دارد; چه جايگاهى بالاتر از محبوبيت نزد پروردگار: «انّ اللّه يُحبُّ المحترف الامين» و بالعكس آن كه توان كاركردن دارد و مخارج خود را بر ديگرى تحميل مى كند ملعون خوانده شده است: «ملعونٌ من ألقى كلّه علىَ النّاسِ.»

انسان با اشتغال به يك حرفه، خود را در معرض آزمون قرار مى دهد; آزمونى كه استعدادها و توانمندى هاى وى را باز مى شناساند. قطعاً انسان تا به ميدان عمل و كار پا نگذارد، حتى خودش هم نمى تواند استعدادهاى خود را شناسايى كند.

بى كارى موجب آزادى يكى از نيروهاى انسان به نام «قوّه تخيل» مى گردد. امام على(عليه السلام) مى فرمايد: اگر تو نفس را به كارى مشغول نكنى، او تو را به خودش مشغول مى كند. يكى از زمينه هاى ارتكاب گناه در انسان بى كارى است. همچنين چون جسم و روح انسان دايم از طبيعت نيرو مى گيرند، بايد اين نيرو را مصرف نمايند. كار بهترين راه مصرف صحيح اين نيروست. امروزه هيچ كس منكر ارتباط بى كارى جوانان با گرايش آن ها به منكرات نيست.

در اخلاق اسلامى، رقّت قلب يك فضيلت و قساوت قلب يك رذيلت است. بى كارى موجب قساوت قلب انسان مى شود. در حين انجام كار است كه انسان مى تواند طعم شيرين موفقيت را بچشد. موفقيت عامل بزرگ اميدبخش و پيش برنده، تنها هنگامى نصيب انسان مى شود كه خود را در معرض انجام مسؤوليتى قرار دهد. شادى عميق، كه همان احساس رضايت مندى درونى است، وقتى نصيب انسان مى شود كه در انجام كار خود توفيق يابد. وقتى انسان عهده دار انجام كارى نباشد، چگونه موفقيت و در پى آن، شادى برايش حاصل خواهد شد؟

على(عليه السلام) و كار
به راستى، حد تعادل بهره مندى از دنيا و توجه به آخرت چيست؟ چگونه مى توان به توصيه آيه شريفه «وابتغ فيما آتيكَ اللّه الدّارَآلاخرةَ ولا تنسَ نصيبك مِن الدّنيا» (قصص: 77) نايل شد و بين دنيا و آخرت را جمع نمود؟ سيره على(عليه السلام) به گوياترين شكل اين معنا را بيان مى كند. امام(عليه السلام) در كلامى رهگشا به همه كسانى كه دغدغه بهره مندى مناسب، در عين اصالت دادن به آخرت را دارند، راه مى نمايند: «للمؤمنِ ثلاثُ ساعات: فساعة يُناجي فيها ربّه و ساعةٌ يرِم معاشَه و ساعةُ يُخلّى بينَ نفسهِ و بين لذّتها فيما يحلُّ و يجملُ. و ليسَ للعاقلِ أن يكون شاخصاً اِلاّ في ثلاث: مرمةٌ لمعاش أو خطوةٌ في معاد أو لذّةٌ في غيرِ مُحرّم»; مؤمن بايد شبانه روز خود را سه قسم كند: زمانى براى نيايش و عبادت پروردگارش و زمانى براى تأمين هزينه زندگى اش و زمانى براى داشتن لذت هاى مطبوع، حلال و زيبا. خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند: كسب حلال براى تأمين زندگى يا گام نهادن در راه آخرت يا به دست آوردن لذت هاى حلال.

از آن جا كه براى وصول به جايگاهى امن و مطمئن در آخرت، انسان چاره اى جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنيا ندارد، توجه به برخورد پيشوايان معصوم(عليهم السلام) با دنيا و نحوه معيشت آن ها لازم مى نمايد. در ميان سخنان و كارهايى كه على(عليه السلام) به آن اشتغال داشتند، كشاورزى جايگاه خاصى دارد. بررسى زندگى امام نشان مى دهد كه حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حكومتى، بيش تر وقتشان به باغ دارى و كشاورزى و كارهايى مربوط به آن نظير حفر چاه و قنات مى گذشت. امام(عليه السلام)ضمن آن كه خود يك كشاورز پرتلاش موفق بودند، احترام خاصى براى كشاورزان و زمين قايل بودند، كه برخى روايات مربوط به آن در ذيل ذكر مى شود:

«إنَ معايشَ الخلقِ خمسةٌ: الامارةُ و العِمارةُ و التّجارةُ و الاجارةُ و الصّدقاتُ. ... و أما وجهُ العِمارةِ فقوله تعالى: "هو أنشأكُم مِن الارضِ و استعمركم فيها" فأعلمنا ـ سبحانه ـ أنّه قد أمرهم بالعمارةِ ليكونَ ذلكَ سبباً لَمعايِشهم بما يخرجُ مِن الارضِ مِن الحبِّ و الّثمراتِ و ما شاكلَ ذلكَ ممّا جعله اللّهُ معايشَ للخلقِ»; راه هايى كه مردم به كسب درآمد مى پردازند پنج تاست: امور دولتى، آبادانى و كشاورزى، تجارت، اجاره و صدقات... اما كشاورزى، خداوند متعال فرموده: اوست كه شما را پديد آورد و به عمران و آبادى دعوت كرد. خداى متعال بدان رو انسان ها را به عمران و آبادانى زمين دعوت كرده تا از بهترين راه ـ كه كشاورزى است ـ و محصولات آن از قبيل غلّات و حبوبات و ميوه ها تأمين معاش نمايند.

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه «كان اميرُالمؤمنينِ يَكتُب و يوصي بفلّاحين خيراً»; اميرالمؤمنين(عليه السلام)هميشه به عمّال و كارمندانشان سفارش كشاورزان را مى نمودند. درباره ارزش زمين امام(عليه السلام)مى فرمايند: «فإنّكم مسؤولونَ حتّى عَنِ البقاعِ و البهائمِ; شما، حتى در مورد زمين ها و چهارپايان، مسؤوليد.»

سخن ديگرى از امام صادق(عليه السلام)گوياى همّت بلند و سخت كوشى جدّ بزرگوارشان، على(عليه السلام) است: «پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)زمينى را از انفال به على(عليه السلام)دادند و حضرت در آن زمين قناتى حفر نمودند كه آب آن مانند گلوى شتر فوّاره مى زد. امام(عليه السلام) آن آب را «ينبوع» ناميدند. آن آب آن قدر زياد بود كه موجب خوش حالى مردم آن ناحيه شد و هنگامى كه يكى از آن مردم به امام(عليه السلام)تبريك گفت، فرمودند: اين آب وقف حجّاج و كسانى است كه از آن جا عبور مى كنند; كسى نمى تواند آن را بفروشد و به فرزندانم نيز به ارث نمى رسد.»

در زمان عمر، وقتى وى از داورى بين دو زن درمانده شد، در جستوجوى امام(عليه السلام) برآمد تا در قضاوت ياريش نمايند. امام(عليه السلام)را در باغى يافت، در حالى كه مشغول كار بودند. وقتى با امام روبه رو شد، امام(عليه السلام) مشغول خواندن اين آيه بودند: «أيحسبُ الانسانُ أن يُتركَ سُدىً» (القيامه: 36); آيا انسان مى پندارد به حال خود رها مى شود.

اراده و همّت امام چنان قوى بود كه اگر اراده مى نمود از توده اى هسته خرما، نخلستانى انبوه فراهم مى ساخت. روزى يكى از ياران حضرت با مشاهده انبوه هسته هاى خرما نزد ايشان پرسيد: اين ها را براى چه مى خواهيد؟ امام فرمودند: به اذن خدا، اين ها تبديل به درخت خرما خواهد شد و چنين شد: امام(عليه السلام)نخلستانى پديد آوردند با انبوهى از درختان.

فعاليت و تلاش امام(عليه السلام) چنان بود كه مى توانستند درآمد فراوانى عايد خود نمايند. زمانى كه طلحه و زبير براى كاستن از مقام حضرت در ميان مردم گفتند كه حضرت مالى ندارد، امام(عليه السلام)به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمين هاى كشاورزى برداشت شده است به فروش برسانند. وقتى با فروش ميوه ها و غلّات صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبير را دادند و خطاب به آن ها فرمودند: اين پول، سرمايه اى است كه با دست رنج خود جمع كرده ام (نه مانند سرمايه شما كه حقتان نيست و به بيت المال تعلق دارد.)

روح احيا و توليد در سيره امام(عليه السلام) و خانواده ايشان كاملاً نمايان است. از ابن عباس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامى كه در منطقه «ذى قار» براى جمع آورى نيرو اردو زده بوديم، يك روز به خيمه امام رفتم، ديدم كه حضرت مشغول دوختن كفش خويش است. سلام كردم، امام(عليه السلام)جواب دادند، پرسيدند: ابن عباس، اين نعلين وصله خورده چه قدر مى ارزد؟ گفتم: ارزشى ندارد. امام(عليه السلام)فرمودند: «حكومت بر شما نزد من از اين نعلين بى ارزش تر است، مگر آن كه حقى را برپا سازم يا باطلى را از ميان بردارم.» امام(عليه السلام)در چند مورد، با اشاره به لباس خويش فرموده اند: «لباسى كه بر تن من مى بينيد، توسط اهل خانه ام تهيه شده است.»

موارد مصرف درآمد توسط على(عليه السلام)
اگرچه روحيه سخت كوشى روحيه اى مثبت است، اما اگر تلاش آدمى صرفاً براى انباشت ثروت و بهره مندى از انواع لذايذ مادى باشد، قابل ستايش نيست. در اين صورت، اين تلاش، فعلى طبيعى است كه هيچ مدحى به آن تعلق نمى گيرد. كار انسان وقتى در خور ستايش است كه در كنار نيازهاى خود، به نياز انسان هاى محروم نيز توجه كند و در جهت رفع محروميت از آن ها قدمى بردارد. از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است: «حضرت على(عليه السلام) با بيل زدن زمين را آباد ساخت و با درآمد خود هزار برده آزاد نمود.»

درآمد محصول زراعى امام(عليه السلام)را چهل هزار دينار ذكر كرده اند كه حضرت آن را به نيازمندان مى بخشيد. سخاوت و بخشندگى امام چنان بود كه حتى معاويه، دشمن ايشان، هم به آن اعتراف نمود. كودكان بى سرپرست، گروهى بودند كه امام(عليه السلام)به تأمين نيازهاى مالى و روحى ايشان اهتمام خاصى داشتند. شخصى به نام ابوالطفيل نقل نمود: «على را ديدم كه يتيمان را فراخوانده بود و با عسل آن ها را پذيرايى مى نمود، به گونه اى كه بعضى از صحابه با ديدن اين منظره گفتند: اى كاش ما هم يتيم بوديم.»

امام باغ ها و نخلستان هايى را كه ايجاد كرده بودند، وقف استفاده نيازمندان نمودند. اين باغ ها متعدد و در مناطق متنوّعى بودند، همچون منطقه خيبر، ابى نيزر، بغيبغه، ارباحاو... همچنين چاه هايى را كه امام حفر و وقف نمودند، بيش از يكصد حلقه ذكر كرده اند.

بررسى سيره امام(عليه السلام) اين نكته را بازگو مى كند كه توانمندى مالى نه تنها براى مسلمانان عيب نيست، كه يك امتياز هم هست; از آن رو كه توان مالى همراه با تقوا ضمن بى نياز ساختن انسان از ديگران، مى تواند گره گشاى مشكلات محرومان واقعى باشد.

در كلامى منظوم، على(عليه السلام)، ابرمرد عرصه زهد و سازندگى، درباره كار و عزّت نفس چنين سروده اند:

لَنقُل الصّخرِ مِن قُللِ الجبالِ اَحبُّ اِلىَّ مِن مِننَ الرّجالِ
يَقولُ النّاسُ لي في الكسبِ عارٌ فإنّ العارَ في ذُلِّ السّؤالِ;

براى من سنگ كشى از قله هاى كوه آسان تر است از اين كه منّت ديگران به دوش بكشم. به من مى گويند در كسب و كار ننگ است، ولى من مى گويم: ننگ اين است كه انسان از ديگران درخواست كند.

در رباعى ديگرى، امام(عليه السلام)مى فرمايند:

كَدّ كَدّ العبدِ إن احببتَ أن تصبحَ حرّاً واقطع الامالَ مِن بني آدم طُرّاً
لاتَقُل ذا مكسب يزري فقصدُ النّاسِ أزري انتَ ما استغنيتَ عَن غيرك أعلى النّاسِ قدراً;

اگر مى خواهى آزاد زندگى كنى، مثل برده زحمت بكش و آرزويت را از مال هركس كه باشد، قطع كن. نگو اين كار مرا پست مى كند; زيرا از مردم خواستن از هر چيز بيش تر ذلّت مى آورد. وقتى كه از ديگران بى نياز باشى، از همه مردم بلند قدرتر هستى.

تلاش و كارسازنده امام(عليه السلام)زمينه بى نيازى فرزندانشان را نيز فراهم ساخت. ايشان ضمن وصايايى كه در مورد چگونگى استفاده از اموالشان به فرزندانشان دارند، بر حفظ اصل سرمايه و اموالشان تأكيد خاص دارند; و اين نكته قابل توجهى است:

«اين دستورى است كه بنده خدا، على ابن ابى طالب، اميرمؤمنان، نسبت به اموال شخصى خود كه براى خشنودى خدا داده است، تا خداوند با آن به بهشتش درآورد و آسوده اش گرداند.

همانا سرپرستى اين اموال بر عهده فرزندم، حسن بن على، است; آن گونه كه رواست از آن مصرف نمايد و از آن انفاق كند. اگر براى حسن حادثه اى رخ داد و حسين زنده بود، سرپرستى آن را پس از برادرش، به عهده گيرد و كار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه(عليها السلام)از اين اموال به همان مقدار سهم دارند كه ديگر پسران على خواهند داشت. من سرپرستى اموالم را به پسران فاطمه(عليها السلام)واگذاردم تا خشنودى خدا و نزديك شدن به رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)و بزرگداشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوندى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را فراهم آورم. و با كسى كه اين اموال در دست اوست، شرط مى كنم كه اصل مال را حفظ نموده، تنها از ميوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند و هرگز نهال هاى درخت خرما را نفروشند تا همه اين سرزمين يكپارچه در زير درختان خرما به گونه اى قرار گيرد كه راه رفتن در آن دشوار باشد.»

به راستى، امروز جوانان ما به كار و فعاليت چگونه مى نگرند؟ مسلّماً بر مسؤولان جامعه ما لازم است كه راه هاى تشويق هرچه بيش تر نسل جوان را به كار و فعاليت شناخته، با جديّت آن را هموار سازند. فراموش نكنيم اين گفته استاد شهيد مطهرى(رحمه الله) را:

«خوشا به حال اجتماعى كه سيستم اجتماعى اش به شكلى باشد كه راه درآمد منحصر باشد به فعاليت، و آثار فعاليت فرد هم مخصوص خودش باشد! بدا به حال اجتماعى كه كار در آن اجتماع صرف نمى كند، اما بورس بازى و كارهاى غيرتوليدى و كارهاى انحرافى در آن صرف بكند و بالاخره، فعاليت مفيد و سالم راه درآمد نباشد!»


پى‏نوشتها:
1ـ مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، چاپ سيزدهم، ص 410
2ـ همان، انسان كامل، صدرا، 1367، ص 54
3ـ شيح حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 12، ص 13
4ـ همان، ص 18
5ـ مرتضى مطهرى، پيشين، ص 411
6ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 390
7ـ شيخ حرّ عاملى، پيشين، ج 13، ص 195
8ـ همان، ص 216
9ـ نهج البلاغه، خطبه 167
10ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 41، ص 39
11ـ محمد دشتى، امام على(عليه السلام) و اقتصاد، مؤسسه فرهنگى ـ تحقيقاتى اميرالمؤمنين، 1379، ص 270
12ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 32
13ـ محمد دشتى، امام على(عليه السلام) و اقتصاد، ص 271
14ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 40، ص 328
15ـ همان، ص 325
16ـ محمدباقر مجلسى، ج 41، ص 37
17ـ همان، ص 43
18ـ همان، ج 41، ص 29
19ـ همان، ص 32
20ـ ديوان منسوب به على(عليه السلام)
21ـ همان
22ـ نهج البلاغه، نامه 34
23ـ مرتضى مطهرى، نظرى به نظام اقتصادى اسلام، چاپ هفتم، ص24  


منبع: ماهنامه معرفت ، شماره 46