حضرت زهراعليها السلام از منظر امام صادق(ع)

سيدعباس رفيعى پور علويجه



ولادت تا شهادت
ءابزار عشق و ارادت به ساحت مقدس كوثرولايت، دخت نبوت، همسر امامت، حضرت‏صديقه طاهره، فاطمه مرضيه - سلام الله‏عليها نه تنها از ناحيه شيعيان و شيفتگانش‏واجب است كه هر كدام از معصومين‏عليهم السلام باسخنان خويش درباره آن بزرگوار اظهارارادت نموده و نقش به‏سزايى را ايفا كرده‏اند واز همه مهمتر، ابراز علاقه رسول الله‏صلى الله عليه وآله‏است‏به حضرت زهراعليها السلام كه فاطمه‏عليها السلام رافرشته‏اى در سيماى انسان و پاره تن خودمى‏دانست و هرگاه نگاهش به او مى‏افتاد،شادمان و مسرور مى‏شد.

اين محبت از محبتها جداست حب محبوب خدا، حب خداست.

در اين‏جا اوج عشق و محبت‏حضرت امام‏صادق‏عليه السلام به مادرش را در كلامش مى‏خوانيم;لازم به توضيح است كه فقط به ترجمه‏سخنان حضرت بسنده شده است و منابع‏روايت آورده شده كه در صورت نياز،خوانندگان مراجعه كنند.

ولادت حضرت فاطمه‏عليها السلام
مفضل بن عمر گويد: به امام صادق‏عليه السلام‏عرض كردم: ولادت فاطمه زهرا چگونه بوده‏است؟ حضرت فرمود: آرى، وقتى خديجه باپيامبر ازدواج كرد، زنان مكه او را ترك كردند.هيچ فردى بر او وارد نمى‏شد و بر او سلام‏نمى‏كرد و هيچ زنى اجازه نداشت تا با حضرت‏خديجه ملاقات داشته باشد.

همسر رسول الله‏صلى الله عليه وآله از اين وضعيت رنج‏مى‏برد تا زمانى كه به فاطمه باردار شد.حضرت زهراعليها السلام در رحم مادر، شريك غم وغصه‏هاى او بود و ايشان را به صبر و بردبارى‏دعوت مى‏كرد. مونس تنهايى مادر بود و با اوسخن مى‏گفت.

حضرت خديجه، موضوع مكالمه با جنين‏رابا پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله ابراز نمى‏كرد. تا اين كه‏روزى حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله وارد منزل شد وسخن گفتن حضرت فاطمه‏عليها السلام با مادرش راشنيد!

پيامبر پرسيد: چه كسى با تو سخن‏مى‏گفت؟

حضرت خديجه فرمودند: جنينى كه دررحم دارم.

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: جبرئيل به من بشارت‏داد كه اين جنين، دختر است و او دخترى‏پاك و بسيار مبارك است. خداوند نسل مرا ازاو به وجود مى‏آورد و از نسل او پيشوايانى‏براى اين امت‏به وجود آمده و بعد از انقطاع‏وحى، خلفاى خداوند در زمين خواهندبود. (1)

هنگام ولادت
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

هنگامى كه فاطمه‏عليها السلام متولد شد و روى‏زمين قرار گرفت، نورى از چهره‏اش درخشيدو وارد همه خانه‏هاى مكه شد و در شرق وغرب زمين جايى نماند مگر آنكه آن نور بر اوتابيد. (2)

اسامى ويژه فاطمه‏عليها السلام
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

حضرت فاطمه در پيشگاه خداوند 9 اسم(مخصوص) دارد: فاطمه، صديقه، مباركه،طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه، و زهراسلام الله عليها. (3)

انتخاب نام فاطمه‏عليها السلام
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

فاطمه را براى آن فاطمه ناميدند كه مردم‏نمى‏توانند حقيقت او را درك كنند. (4)

چرا بتول؟
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

فاطمه را بتول ناميدند، زيرا بى‏نظيراست. (5)

چرا زهرا؟
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

براى آن كه هرگاه در محراب عبادت‏مى‏ايستاد، نور او بر اهل آسمان‏ها مى‏تابيد;هم چنان كه نورستارگان بر اهل زمين‏مى‏تابد. (6)

باز فرمود:

زيرا كه خداوند او را از نور عظمتش بيافريد.او چون طلوع كرد، آسمان و زمين به نورش‏پرتو افكن شد و چشمان فرشتگان توانايى‏ديدن نورش را نداشتند. آنان گفتند:پروردگارا! معبودا! اين چه نورى است؟

خداوند به آنها وحى كرد: اين نور از نور من‏است كه در آسمان جاى دادم و از عظمتم‏بيافريدم. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم -كه بر تمامى آنها برترى دارد.- خارج مى‏كنم. ازاين نور رهبرانى به وجود مى‏آيد كه امر مرا به‏پاى مى‏دارند و مردم را به سوى حق هدايت‏مى‏كنند. من اين پيشوايان را بعد از سپرى‏شدن وحى، جانشينان خود بر روى زمين‏مى‏گردانم. (7)

چرا محدثه؟
امام صادق‏عليه السلام در مورد محدثه بودن‏حضرت زهراعليها السلام مى‏فرمايد:

از اين جهت‏يكى از نامهاى فاطمه‏عليها السلام،محدثه بود كه ملائكه به حضور او مى‏آمدند ومانند مريم با وى سخن مى‏گفتند. از جمله به‏او مى‏گفتند: اى فاطمه! همانا خداوند تو رابرگزيد و تو را پاكيزه گردانيد و بر زنان ديگرجهان برترى داده است. (8)

همچنين ملائكه به سخنان او گوش‏مى‏دادند و با وى سخن مى‏گفتند.

فاطمه يكشب از ملائكه پرسيد: مگر مريم‏برترين زنان جهان نيست؟

ملائكه گفتند: مريم سرور زنان زمان خودبود; ولى خداوند سبحان تو را سرور زنان‏زمان خود، سرور زنان عصر مريم و حتى سرورزنان از اولين تا آخرين قرار داده است. (9)

ازدواج حضرت زهراعليها السلام
«امام صادق‏عليه السلام درباره قول خداوندسبحان كه دو درياى ژرف را پيوست تا به هم‏برسند.» (10)

فرمودند: على و فاطمه دو دريايى ژرفند،هيچ كدام برديگرى نمى‏خروشند. از آن دو،لؤلؤ و مرجان يعنى حسن و حسين‏عليهما السلام‏بيرون آيد. (11)

فدك
حضرت صادق‏عليه السلام فرمود:

وقتى كه آيه «و ات ذاالقربى حقه والمسكين‏» نازل شد، پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله به‏جبرئيل فرمود: مسكين را مى‏شناسم ولى‏ذوالقربى چه كسانى هستند؟ عرض كرد:نزديكان تو مى‏باشند. پس رسول خداصلى الله عليه وآله‏حسن و حسين و فاطمه‏عليهم السلام را نزد خويش فراخواند و فرمود: خدا به من دستور داده كه حق‏شما را بدهم. بدين جهت فدك را به شماواگذار كردم. (12)

نماز زهراعليها السلام
هركس چهار ركعت نماز بخواند (هردوركعت‏به يك سلام) و در هر ركعت پس ازسوره حمد پنجاه مرتبه «قل هوالله احد» رابخواند، اين نماز، نماز فاطمه‏عليها السلام است. (13)

سرور زنان بهشتيان
مفضل گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض كردم:اين كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرموده است، فاطمه سرورزنان بهشتيان است، آيا سرور زنان روزگارخود بود؟

حضرت فرمودند: آن مريم بود كه سرورزنان روزگار خود بود; ولى فاطمه سرور زنان‏اهل‏بهشت از اولين و آخرين است. (14)

تسبيح حضرت زهراعليها السلام
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

تسبيح فاطمه زهراعليها السلام در هر روز بعد از هرنمازى در نزد من محبوب‏تر است از هزارركعت نماز (مستحبى) كه در هر روز خوانده‏شود و ما فرزندانمان را به گفتن تسبيح‏فاطمه‏عليها السلام امر مى‏كنيم; چنان كه آنان را به‏نماز فرمان مى‏دهيم. (15)

درجاى ديگر مى‏فرمايد:

هركس پس از نماز واجب با صدر بار تسبيح‏فاطمه زهرا، خداوند را به پاكى ياد كند و به‏دنبال آن «لااله الا الله‏» بگويد، خداوند او رامى‏آمرزد. (16)

باز فرموده است:

هركس تسبيح فاطمه‏عليها السلام را بعد از نمازواجب و قبل از اين كه پاهايش را باز كند(برخيزد) به جا آورد، خدا بهشت را بر اوواجب مى‏كند. (17)

مصحف فاطمه‏عليها السلام
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

وقتى كه خداى متعال روح پيامبرش راقبض كرد، فاطمه‏عليها السلام به شدت محزون شد وجز خدا كسى از درد دل وى خبر نداشت. بعداز آن فرشته‏اى را به سوى او فرستاد تا وى راتسليت گفته و با او گفتگو كند. حضرت‏فاطمه‏عليها السلام اين موضوع را به اطلاع‏اميرالمؤمنين‏عليه السلام رسانيد. آن حضرت فرمود:هرگاه چنين احساسى كردى، مرا خبر كن.بدين ترتيب على‏عليه السلام گفتگوها را مى‏نوشت و ازاين طريق، مصحف فاطمه‏عليها السلام به وجودآمد. (18)

باز در اين خصوص امام صادق‏عليه السلام فرموده‏است:

همانا مصحف فاطمه‏عليها السلام نزد ماست و مردم‏نمى‏دانند كه اين مصحف چيست و آن از نظرحجم سه برابر قرآن است و يك كلمه از اين‏قرآن در آن مصحف نيست; بلكه مندرجات‏آن عبارت است از امورى كه پروردگار بزرگ برمادرمان املا و وحى فرموده است. (19)

تولاى حضرت زهراعليها السلام
دوستى و قبول ولايت اولياى خدا وبى‏زارى از دشمنان آنها و از كسانى كه به آل‏محمدصلى الله عليه وآله ستم كردند و هتك حرمت آنان‏نمودند، فدك را از فاطمه‏عليها السلام گرفتند و ازميراثش باز داشتند، حقوق او و همسرش راغصب كردند و به سوختن خانه‏اش همت‏گماشتند، واجب است. (20)

چرا صديقه؟
مفضل گويد به امام صادق‏عليه السلام عرض كردم:

چه كسى فاطمه‏عليها السلام را غسل داد؟

فرمودند: غسل دهنده اميرالمؤمنين‏عليه السلام‏بود.

گويى از فرموده امام ششم مطلب بر من‏گران آمد. ايشان فرمودند: گويا آنچه به توگفتم، برتو گران آمد؟

عرض كردم: فدايتان شوم، چنين است.

حضرت فرمودند: پذيرش اين مطلب برتودشوار نيايد; زيرا كه فاطمه صديقه بود و كسى‏جز صديق را نشايد كه صديقه را غسل دهد.مگر نمى‏دانى كه مريم را كسى جز عيسى‏عليه السلام‏غسل نداد. (21)

شهادت حضرت زهراعليها السلام
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

چون وفات فاطمه‏عليها السلام نزديك شد، شروع‏به گريه كرد. اميرالمؤمنين‏عليه السلام به او گفت:

همسر عزيزم! چرا گريه مى‏كنى؟

حضرت فاطمه‏عليها السلام فرمود: براى مظلوميت‏تو گريه مى‏كنم.

مولى على‏عليه السلام فرمودند: گريه نكن، اين‏مسئله در راه خدا براى من آسان است.

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند: زهراعليها السلام‏وصيت كرد كه على به آن دو خليفه اجازه‏ندهد كه آن دو در تشييع فاطمه‏عليها السلام شركت‏كنند و حضرت على‏عليه السلام نيز چنين كرد. (22)
 


پاورقيها:
1 - بحارالانوار، ج 16، ص 79.
2 - امالى صدوق، ص 594.
3 - بحارالانوار، ج 43، ص 10.
4 - همان، ص 65.
5 - همان، ج 43، ص 16.
6 - معانى الاخبار، ص 64; علل الشرايع، ج 1، ص‏181; عوالم العلوم، ج 11، ص 63.
7 - علل الشرايع، ج 1، ص 179; دلائل الامامه،ص‏54; بحارالانوار، ج 43، ص 12.
8 - بحارالانوار، ج 43، ص 78.
9 - همان.
10 - الرحمن، آيه 22.
11 - مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 318; خصال،ج‏1، ص 65.
12 - بحارالانوار، ج 8، ص 93.
13 - من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 564.
14 - بحارالانوار، ج 43، ص 26.
15 - فروع كافى، ج 3، ص 343; مرآة العقول، ج 15،ص 176.
16 - فروع كافى، ج 3، ص 342.
17 - فلاح السائل، سيد بن طاووس، ص 165.
18 - بحارالانوار، ج 26، ص 44 و 43 و 80; اصول‏كافى، ج 1، ص 240.
19 - بحارالانوار، ج 26، ص 38، حديث 70.
20 - خصال، ج 2، ص 603.
21 - بحارالانوار، ج 27، ص 291، حديث 7; اصول‏كافى، ج 1، ص 459.
22 - عوالم العلوم، ج 11، ص 494; بحارالانوار، ج‏43، ص 218.


منبع: نشريه فرهنگ كوثر ، شماره 42