تحليلي بر وجود نازنين دردانه آفرينش؛
فاطمه زهرا سلام الله عليها

آيت الله جوادي آملي


بايد بدانيم دين براي پرورش جان انساني آمده است و همانطوري كه مستحضريد، جان انسان نه مذكّر است و نه مؤنث.

محور عنصري رسالت همة پيام آوران، مخصوصاً خاتم آنها (عليهم آلاف التحيّه والثناء) دو چيز است : يكي «تعليم كتاب و حكمت» و ديگري «تزكية نفوس» . يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَه وَ يُزَكّيهِمْ (1). نه تعليم كتاب و حكمت با تن و بدن كار دارد و نه تهذيب و تزكيه با تن كار دارد. هر دو با جان انسان در ارتباط اند و جان انساني نه زن است و نه مرد ! روح از آن جهت كه مجرّد است نه مذكّر است، نه مؤنث ! بدن يا مذكّر است يا مؤنث.

پس آنچه در قلمرو رسالت انبياء است جان آدمي است كه فراتر از تذكيه و تأنيث است. و آنچه محكوم به تذكير و تأنيث است ، در قلمرو مستقيم رسالت انبياء نيست . كارهاي اجرائي بر اساس ساختار گوناگون تن تقسيم شده است . و هر كمالي را جان انساني كه تحصيل كرد ، توان آن را دارد كه در محدودة تن پياده كند.
گرچه زنان بي شماري به مقام والاي كمال بار يافته اند ، ولي افرادي چون فاطمة زهرا (سلام الله عليها) اندك اند ؛ چه اينكه مردان زيادي به كمالهاي والا راه يافته اند، ولي افرادي چون علي بن أبيطالب (سلام الله عليه) كم اند .

سخني را امام حسين، سالار شهيدان (سلام الله عليه) نقل مي كند؛ مي گويد: وقتي آية: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَجعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بِينَكُمْ كَدُعاءِ بَعضِكُمْ بَعضاً (2) نازل شده است ؛ يعني مؤمنين ! در هنگام خواندن پيامبر را با افراد ديگر يكسان قرار ندهيد ، او را با اسم صدا نزنيد و نخوانيد ؛ مادرم فاطمه (سلام الله عليها) هيبت زده شد ! گفت : اوّلين كسي كه موظّف است به اين آيه عمل كند ، ما خاندان رسالت ايم . من از اين به بعد نمي توانم پدرم را به عنوان (يا اَبَه) خطاب كنم ! بلكه بايد او را به عنوان « يا رسول الله » صدا بزنم.

حسين بن علي (سلام الله عليهما) از مادرش نقل مي كند، مي گويد : تَهَيَّبْتُ (3). هيبت اين پيام مرا گرفت . من براي اوّلين بار كه خواستم پدرم را صدا بزنم ، گفتم : يا رسول الله ! آنگاه پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) به فاطمه (سلام الله عليها) فرمود : أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ . تو از مني و من هم از تو . تو بيگانه نيستي . اين آيه مال ديگران است . بيگانگان اگر بخواهند ما را صدا بزنند ، بايد با وصف ممتاز رسالت ما را بخوانند . ولي شما كه آشنائيد و از خود من ايد ، و من از شمايم ، نبايد شما هيبت زده مرا به عنوان « يا رسول الله » خطاب كنيد . تو بگو : « يا اَبَه » ! فَإنَّهُ اَحَبُّ لِلْقَلبْ وَ اَرضي لِلْرَّبْ (4).

تو اگر مرا به عنوان « پدر » صدا بزني ، براي قلبم محبوب تر است و پيش ذات أقدس إله مرضي تر ! خدا از اين راضي است كه تو مرا به عنوان پدر خطاب كني و من هم خرسندم كه تو مرا به عنوان پدر صدا بزني ! بسيار خوشحال ام كه فرزندي چون تو دارم . تو هم خوشحالي كه فرزند مني !
اين جريان نشان مي دهد ، همانطوري كه وجود مبارك رسول گرامي نسبت به اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين (عليهم السَّلام) فرمود : أنتَ مِنّي أنَا مِنكْ (5) ، به فاطمة زهرا (سلام الله عليها) هم فرمود : أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ . و اين براي آن است كه وجود مبارك اين بي بي به مقام والاي عصمت و حجيّت كامل رسيده است . لذا اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) در بخشي از سخناني كه در نهج البلاغه آمده است ، به فتواي سيّدة دو عالم استناد مي كند . مي فرمايد : اين مطلب را فاطمه چنين گفته است و فتوا داده است !

قول فاطمة معصومه (سلام الله عليها) مانند قول سيزده معصوم ديگر حجّت است . سنّت هر معصومي ، خواه به صورت گفتار ، خواه به صورت نوشتار ، خواه به صورت رفتار حجّت است. دربارة وجود مبارك پيامبر كه نوشتاري ندارد ، املاء اش مانند قول اش حجّت است. ديگران، يعني هر كدام از سيزده معصوم ديگر حرفي بزنند ، املاء كنند ، چيزي را بنويسند ، كاري را امضاء بكنند ، كاري را انجام بدهند ، شرعاً حجّت است. جامعة اسلامي مي تواند به استناد سنّت فاطمة معصومه (سلام الله عليها) أعم از قولاو ، فعل او، املاي او، كتابت او ، تقرير او استناد كند . چنين كسي به منزلة جان پيامبر مي شود.
و اگر به منزلة جان پيامبر شد ، آنچه در جان پيامبر مي گذرد ، او با خبر است ! اين أنتَ مِنّي وَ أنَا مِنكِ يك تعبير تعارف آميز نيست . زيرا معصوم از گزند تعارف و مبالغه و اغراق مصون است . وقتي بفرمايد : تو از مني و من از تو ام ، يعني در مقام نورانيّت ، آنچه من درك مي كنم ، تو با خبري . آنچه من مي يابم ، تو مستحضري . البتّه همة سيزده معصوم ديگر در شعاع ولايت رسول گرامي و رسالت و نبوّت او فيض مي گيرند . ولي در همان محدوده از فيض غيب برخوردارند . اگر روح قُدُس در قلب پيغمبر نازل مي شود و اگر روح امين در دل پيغمبر فرود مي آيد ، و كسي كه به منزلة جان پيغمبر است ، آنچه در جان پيغمبر مي گذرد ، او با خبر است.

اينكه وجود مبارك اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) به پيغمبر فرمود : إنّي أري نُورَ الوَحي وَ اَشُّمُ رِيحَ النُّبُوَّه (6)، و وجود مبارك رسول گرامي به اميرالمؤمنين (سلام الله عليهما) فرمود : يا علي ! إنَّكَ تَري مَا أري وَ تَسمَعُ مَا اَسمَعْ إلا أنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ‌ وَ إنَّكَ لَوَزير(7) ، يعني يا علي ! آنچه را من مي بينم ، تو مي بيني . و آنچه را من مي شنوم ، تو مي شنوي . لكن تو پيامبر نيستي و وزير مني و خليفه و جانشين مني ؛ براي آن است كه وجود مبارك اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) به منزلة جان پيغمبر است . اين يك مقدّمه ؛ و فرشتة وحي در جان پيغمبر نزول مي كند ، كه خدا فرمود : نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرينْ (8). اين دو مقدّمه .

پس كسي كه به منزلة جان پيغمبر است ، آنچه در جان آن حضرت فرو مي آيد ، اين با خبر است . منتها آنچه كه فرو مي آيد ، بر جان پيامبر فرود مي آيد ، نه بر جان ديگران ! لكن كساني كه در حريم اَمن جان پيامبر راه دارند ، از بركت پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) از اين معارف و مآثر برخوردار خواهند بود . خواه در حرم اَمن دل پيغمبر كسي چون علي باشد ، راه دارد . خواه چون فاطمه باشد ، راه دارد .
مي بينيد در اين محدوده كه سخن از جان است و دل ، سخن از مذكّر و مؤنث نيست . وقتي سخن از جان است ، سخن از قلب است ، و روح انسان نه مذكّر است ، نه مؤنث ، هر كس پرهيزكارتر و آگاه تر بود ، به پيغمبر نزديك تر است و از وحي اي كه بر آن حضرت فرود مي آيد ، با خبر تر .
نشانة اين كه اين بي بي جزء نزديكترين افراد به پيغمبر اسلام (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) است ، اين است كه : در همة موارد صحنة قيامت كُبري ، بي بي مي تواند حضور داشته باشد . شرح قيامت كار آساني نيست ! روزي است كه انسانها را پير مي كند !! يُوماً‌ يَجعَلُ الوِلدانَ شِيباً (9). آن روز اَحدي حقّ سخن گفتن ندارد ، قهراً اَحدي حقّ حركت هم ندارد تا خدا اذن بدهد . يُومَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالمَلائِكَهْ لا يَتَكَلَّمُونَ إلا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً (10). آن روز هيچ فرشته اي حقّ حرف ندارد ، مگر اينكه خدا اذن بدهد و آنگاه سخن صحيح بگويد . اگر هيچ كسي حقّ حرف ندارد ، هيچ كسي هم حقّ حركت ندارد . هيچ كسي حقّ هيچ كاري را ندارد ، مگر اينكه خدا اجازه بدهد .

در چنين روزي اهل بيت (عليهم الصَّلاه و عليهم السَّلام) سخنگويان الهي محسوب مي شوند .
اينكه در چند جاي قرآن دارد : قالَ الَّذِينَ اُوتُوا العِلمْ وِيلَكُمْ لَقَدْ لَبِثتُمْ فِي كِتابِ اللهِ إلي يُومِ البَعثْ وَ هذا يُومُ البَعثْ (11). يا وَ عَلَي الأعرافِ رِجالٌ يَعرِفُونَ كُلَّاً بِسيماهُمْ (12)، معلوم مي شود اين مردان الهي كه از علم برخوردارند و حقّ سخن دارند ، اينها اهل بيت اند طبق روايات و مأذون از طرف خدايند .
در چنين روزي هيچ كسي حقّ سخن ندارد ، و گرفتار وحشت اند ، فاطمة زهرا (سلام الله عليها) از عظمت و وحشت آن روز با خبر است و از پيغمبر مي پرسد : من شما را در قيامت كجا ببينم ؟ فرمود : دَمِ در بهشت ، پرچم حمد به دست من است . وَ بِيَدي لِواءُ الحَمْد (13). پرچم حمد به دست كسي است كه در دنيا اهل حمد و ثناء باشد .
وقتي اهل حمد و ثناء شد ، به جائي مي رسد كه خدا نعمت هاي فراواني را به او عرضه مي كند . وقتي نعمت هاي فراوان را به او عرضه كرد ، او اين نعمت ها را به ديگران مي دهد . وقتي اين نعمت ها را به ديگران داد ، مي شود ولي نعمت ديگران ! وقتي ولي نعمت ديگران شد ، مشكور و محمود ديگران مي شود ، منتها به اذن خدا ؛ حمد و ثناء در مقابل نعمت است . كسي حميد است ، كسي محمود است كه ولي نعمت باشد !

اگر نعمتي از كسي به ديگري رسيد ، آن متنعّم از اين مُنعِم حق شناسي مي كند و ثناي گوي اوست . گرچه همة ثناها به خدا بر مي گردد ؛ اَلحَمدُ لله ، چون رَبِّ العالَمين(14) است ، ولي ديگران كه مجاري نعمت اند ، مظاهر محمود بودن اند . وقتي انسان ولي نعمت جامعة انساني شد ، محمود آنهاست . وقتي هم ولي نعمت مي شود كه نعمت هاي فراواني به او برسد . وقتي نعمت هاي فراوان به او مي رسد كه خود همة نعمت هائي كه خدا به او داد ، به جا صرف بكند و نمازهاي واجب و مستحبّ ، و سائر فرائض و نوافل را انجام بدهد ، تا پرچم حمد به دست او باشد .
در سورة مباركة اسراء آمده است : وَ مِنَ اللّيلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَكَ عَسي أنْ يَبعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحمُوداً (15). فرمود : شب برخيز ، نماز شب را احياء كن و زنده كن ، شايد به مقام حمد برسي ! مقام محمود منزلتي است كه ديگران در پيشگاه او حامد و شاكر و ثناگويند . ثناي درست كه مصون از تملّق است در برابر نعمت صحيح و مُنعِم راستين است . اگر نعمتي دروغ بود ، ثنايش دروغ است . اگر نعمت راست بود ، ولي مُنعم دروغ بود ، ثنايش كاذب است . ولي اگر نعمت حق بود ، منعم حقيقي بود ، يعني اين نعمت از اين منعم به جامعة انساني رسيده است ، جامعة انساني ثناگوي چنين مُنعمي است . اين منعم مي شود « محمود » .

محمود بودن يك منزلت است ، يك درجه است كه هر كس به آن مقام نمي رسد . و هيچ كسي در جوامع انساني به اندازة رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) حميد ، محمود نيست ! آنطوري كه در ارشاد القلوب ديلمي آمده ، وجود مبارك پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) فرمود : اَجوَدُ الأجواد‎ْ اَللهُ رَبُّ العالَمينْ وَ أنَا اَجوَدُ وُلدِ آدَمْ (16). فرمود : بخشنده ترين بخشنده ها بالذّات ، ذات أقدس إله است . ولي در بين بشر ، اَحدي به بخشندگي من نرسيد و نخواهد رسيد . سخن از جود و بخشش حاتم طاعي و مانند آن نيست ! زيرا او بر فرض رَمه شتر يا يك رَمه گاو و گوسفند را قرباني مي كرد و مهمان نوازي مي كرد . يك ناني مي داد و يك گوشتي كه تن را مي پروراند . فرمود : من غذائي آوردم كه جان همگان را مي پروراند . يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَه وَ يُزَكّيهِمْ .
مسائل مالي در پيشگاه آن حضرت مطرح نبود . بيش از اندازه اي كه ديگران جود مالي داشتند ، آن حضرت سخاي مالي داشت . امّا كالائي كه او آورد ، ديگران نياوردند . فرمود : أنَا أجوَدُ وُلدِ آدَمْ . هيچ كسي به اندازة من بخشنده نيست . نه بخشش ظاهري ، نه بخشش باطني .
قهراً هيچ كسي به اندازة پيغمبر حميد نيست ، محمود نيست . و هيچ كسي به اندازة پيغمبر پرچمدار حمد و ثناء نيست . و هيچ كسي در قيامت اين لِواي حمد را به دست نمي گيرد ، مگر پيغمبر . و طبق نقل مرحوم شيخ طوسي ، علي بن أبيطالب هم حامل اين پرچم و لواي حمد است كه فرمود : آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تحت اين پرچم اند (17).

آنگاه فاطمه مي پرسد: من شما را كجا پيدا كنم ؟ فرمود : پرچم حمد به دست من است دم در بهشت ! عرض كرد : آن روز ، روز فَزَع اكبر است . اگر شما را‌ آنجا نيافتم ، چه كنم ؟ فرمود‌ : كنار حوض كوثر . عرض كرد : اگر آنجا نيافتم چه كنم ؟ فرمود : عِندَ الصِّراط ، عِندَ الحِساب ، عِندَ الميزان ، همة اين موارد من حضور دارم . عرض كرد : من اگر شما را اينجا نيافتم ، چه كنم ؟ فرمود : كنار جهنّم هستم كه دوستانم را از جهنّم باز مي دارم ! فاطمه (سلام الله عليها) با شنيدن اين جمله خوشحال شد!

بنا بر گزارش شبستان، آيت الله جوادي آملي ادامه مي دهند: خوب؛ زن به جائي مي رسد كه در قيامتي كه احدي حقّ حرف ندارد و حقّ حركت ندارد، مانند پدرش و همسرش و ساير ائمه (عليهم الصَّلاه و عليهم السَّلام) بر كلّ فضاي قيامت اينها اشراف دارند و مي توانند همه جا حضور پيدا كنند . اين كه گفته مي شود : وقتي فاطمه (سلام الله عليها) عبور مي كند ، مي گويند : غُضُّوا اَبصارَكُمْ (18)، نه به اين معناست كه شما چون نامحرم ايد ، چشم ها را بپوشانيد ، يا ديدها را بشكنيد كه او را نبينيد ! آن روز سخن از محرم و نامحرم نيست ! چون قيامت ظرف تكليف نيست . و اين دستور هم دستور تكويني است و نه تشريعي ! يعني شما توان آن را نداريد كه نور اين بي بي را ببينيد !! چشم ها را فرو بربنديد و ديده ها را بشكنيد . توان آن را نداريد كه نورانيّت او را ببينيد !

و اين كه احياناً در بعضي از دعاها اينچنين آمده است كه : دست ما از ريشة چادر بي بي كوتاه نشود ، بر اثر يك روايتي است كه وجود مبارك بي بي (سلام الله عليها) در قيامت چادري بر سر مي كند كه ريشه هاي او و دامنه هاي او به تمام افراد شايستة اهل محشر مي رسد ؛ طبق اين حديث است . منظور اين چادر ظاهري است يا پوشش رحمت است ؟!

اگر كسي طبق بيان پيغمبر كه فرمود : أنْتِ مِنّي وَ أنَا مِنكِ ، به منزلة پيغمبر شد و پيغمبر هم رَحمَهٌ‌ لِلعالَمين(19) است . وَ مَا اَرسَلناكَ إلا كافَّهً لِلنّاسْ (20)، يا رَحمَهً‌ للعالَمينْ ، قهراً چنين بانوئي مظهر رحمت جهانشمول ذات أقدس إله خواهد بود .

اين بانو با آن تعليم و تزكيه توانست در حرمي راه پيدا كند كه فرشتة امين در آن حرم نازل مي شود . لذا بعد از رحلت پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحيّه والثناء) جبرئيل هم بر آن حضرت نازل مي شد . منتها وحي تشريعي تمام شد ، احكام فقهي تمام شد ، لكن وحي تَسديدي ، وحي هاي اِنبائي ، مَلاحِم ، اخبار غيبي تا روز قيامت ادامه دارد . چون رسالت قطع شدني است ، نبوّت قطع شدني است ، امّا ولايت قطع شدني نيست . تا روز قيامت انسانها مي توانند به مقام شامخ ولايت راه پيدا كنند .

ما براي اينكه اين راه را طي كنيم ؛ اوّلين شرط آن است كه خود را معطّر كنيم . معطّر كردن به اين است كه از بُوي بَد برهيم . يا بد بُو نباشيم ، يا اگر بُوي بدي داشتيم و داريم ، آن را با عطر بر طرف كنيم . وجود مبارك اميرالمؤمنين طبق نقل مرحوم شيخ طوسي از رسول گرامي (عليهما آلاف التحيّه والثناء) نقل كرد كه وجود مبارك پيغمبر طبق اين نقل فرمود : تَعَطَّرُوا بِالإستِغفارْ لا تَفضَحَنَّكُمْ رَوائِحُ الذُّنُوبْ (21). يعني با استغفار خود را معطّر كنيد تا بوي بَد گناه شما را رسوا نكند . يك انسان گنه كار ، بَد بُو است . و قيامت بُوي بَد عدّه اي ظهور مي كند . آنها كه معطّر اند ، خوشبويند ، هم براي خود راحتي آفريده اند ، هم براي ديگران . اگر كسي گناه نكرد كه معطّر است ، و اگر خداي ناكرده آلوده شد ، قبل از هر چيز شايسته است كه خود را معطّر كند به استغفار.

و وجود مبارك فاطمه (سلام الله عليها) چون اهل نيايش و استغفار و تعبّد بود ، به اينجا رسيده است . فاطمه نه چون دختر پيغمبر است به اينجا رسيده است . براي اينكه پيغمبر فرزندان ديگري هم داشت . نه چون همسر علي بن أبيطالب است به اينجا رسيده است ! چون علي بن أبيطالب همسران ديگري هم بعد از فاطمه داشت . فاطمه نه چون مادر يازده امام است به اينجا رسيده است . چون فاطمة بنت اسد مادر دوازده امام هست ، ولي به اينجا نرسيد !!

فاطمة بنت اسد ، مادر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) ، مادر دوازده امام هست ، و پيغمبر را وصيّ خود قرار داد ، و به پيغمبر عرض كرد : من از جريان قبر هراسناك ام ، از جريان قيامت وحشت ناك ام ؛ وجود مبارك پيغمبر وصيّ او شد ، در مراسم تدفين او شركت كرد . امّا فاطمة بنت اسد كه مادر دوازده امام است ، به اين مقام نرسيده است ! تعبّد فاطمه و اصرار فاطمه بر بندگي او را به اينجا رسانده است.


وجود مبارك حضرت زهرا(س) چون اهل نيايش و استغفار و تعبّد بود، به مقام ولايت رسيده است، نه چون دختر پيغمبر است يا همسر علي بن أبيطالب است يا مادر يازده امام است... تعبّد فاطمه(س) و اصرار فاطمه(س) بر بندگي او را به اين مقام رساند.

در شرح حال آن بانو آمده است كه : وقتي پيغمبر فرمود : پايان روز جمعه ، هنگامي كه نيمي از آفتاب در كرانة غرب غروب كرد و نيمي از قرص آفتاب هنوز روشن است و غروب نكرد ، آن لحظه ، لحظة استجابت دعاست . فاطمة معصومه (سلام الله عليها) كسي را مأمور كرده بود كه در روزهاي جمعه به پشت بام برود ، آن لحظة خاصّي كه آفتاب در شُرف غروب است ببيند ، و او را با خبر كند كه در آن لحظة خاصّ با راز و نياز مخصوص به سر ببرد .

حرزي داشت كه ابن طاووس به طور مُرسل اين حرز را كه وسيلة صيانت اين بي بي از آفت هاي دنيا و آخرت است ، نقل مي كند كه بي بي نوشت : بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمْ . يا حَيُّ يا قَيُّومْ . اَغِثنِي ! اي خدائي كه زنده اي و قيّم و قيّوم موجودات ديگري ، مرا در پناه خود پناه ده ؛ وَ لا تَكِلْنِي إلي نَفسِي طَرفَهَ عَينٍ اَبَداً (22). يك لحظه مرا به حال خود من وا نگذار ! با اين دعا و با آن شب زنده داري و با آن تخضّع جائي را طي كرده است كه رسول گرامي دربارة او فرمود : تو از مني و من از تو ام . اگر تو به من بگوئي پدر ، براي من محبوب تر است و پيش خدا خوشايند بيشتر . اَحَبُّ لِلْقَلبْ وَ اَرضي لِلْرَّبْ . …


پي نوشت ها:
(1) سورة بقره / آية 129
(2) سورة نور / آية 63
(3) كشف اليقين / صفحة 354
(4) كشف اليقين / صفحة 354
(5) بحار الأنوار / جلد 43 / صفحة 33 / باب 2 ـ مَناقِبِها وَ فَضائِلها وَ بَعضُ أحوالِها وَ مُعجزاتِها (صَلَواتُ اللهِ عَليها)
(6) نهج البلاغه / خطبة 192 / بابُ فضل الوحي
(7) بحار الأنوار / جلد 14 / صفحة 476 / باب 21 ـ مَا وَرَدَ بِلَفظِ النَّبِي مِنْ الأنبياء …
(8) سورة شعراء / آيات 193 و 194
(9) سورة مزّمل / آية 17
(10) سورة نباء / آية 38
(11) سورة روم / آية 56 ـ با تلخيص ؛ وَ قالَ الَّذِينَ اُوتُوا العِلمَ وَالإيمانَ لَقَدْ لَبِثتُمْ فِي كِتابِ اللهِ إلي يُومِ البَعث فَهذَا يَومُ البَعثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنتُمْ لا تَعلَمُونْ .
(12) سورة اعراف / آية 48
(13) بحار الأنوار / جلد 16 / صفحة 327 / باب 11 ـ فَضائِلُهُ وَ خَصائِصُهُ (ص) …
(14) سورة حمد / آية 2
(15) سورة اسراء / آية 79
(16) ارشاد القلوب / جلد 1 / صفحة 14 / اَلبابُ الأوّل فِي ثَوابِ المُوعِظَه وَالنَّصيحَهَ بِها
(17) بحار الأنوار / جلد 40 / صفحة 82 ـ … آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تَحتَ ذلِكَ اللِّواء .
(18) بحار الأنوار / جلد 7 / صفحة 336
(19) سورة انبياء / آية 107
(20) سورة سباء / آية 28
(21) الأمالي للطوسي / صفحة 372
(22) مهج الدعوات / صفحة 5 ؛ حرزُ فاطمهُ الزَّهراء (س)
 

منبع: سخنان در ديدار با جمعي از خواهران دانشجو به مناسبت ميلاد حضرت فاطمة زهرا (س) در قم ؛ 24 / 8 / 1374، از سايت خبرگزاري شبستان