ره توشه ‏هايى از عيد فطر

حجة‏الاسلام عبدالكريم پاك‏نيا


فرا رسيدن روز مبارك عيد فطر، نويد بخش تحولاتى سرنوشت ساز در زندگى اهل ايمان است. چرا كه عيد فطر يكى از ايام الله، زمينه ساز وحدت كلمه براى مسلمانان و تقويت اتحاد و اراده آنان، تجديد حيات دوباره براى اسلام، دميدن روح ايمان و سرور و نشاط براى بندگان الهى، روز نمايش عظمت دين و بازگشت دوباره به فطرت انسانى و بالاخره روز فتح و پيروزى در جهاد اكبر براى رهروان خداجوى مى‏باشد. در شب و روز عيد فطر، اهل ايمان از سويى به شب زنده دارى و نماز و دعا مى‏پردازند و از سويى ديگر با زمزمه زيارت امام حسين عليه السلام با آن حضرت و مقاصد آسمانى‏اش پيمان مجدد امضاء كرده و روح حماسه و عرفان و فداكارى را در وجودشان احياء مى‏كنند. اين اعمال معنوى آنان را براى پرواز در عالم ملكوت به همراه قدسيان آماده مى‏كند و آنان بدين وسيله از قيد و بند ماديات و علاقه‏هاى بى‏ارزش رهايى يافته و با دلى سرشار از شوق ايمان و عشق به خدا زندگى نوينى را آغاز مى‏كنند. چه زيباست كه تمام اقشار جامعه از اين فرصت به دست آمده در راه اعتلاى كلمه حق و توسعه و ترويج معارف حياتبخش الهى بهره گرفته و خود را يك سال ديگر در پناه ايمان و مصونيت بيمه كنند. در آن روز مسلمانان با شوق وصف ناپذيرى از عبادات و رياضات شب هاى ماه رمضان و شب هاى قدر و زيباترين لحظات ارتباط با خداوند فارغ شده و در اجتماع روز فطر صف مى‏كشند و اتحاد و يگانگى و برادرى و همدلى خود را به نمايش گذاشته و بار ديگر دست رد به سينه شيطان و شيطان صفتان مى‏زنند و هم نوا با برادران دينى خود، پروردگار با عظمت را صدا كرده و توفيق در تمام كارهاى خير و دورى از تمام بدى‏ها را به همراه حضرت محمد و آلش ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ از درگاه خداوند درخواست مى‏كنند. در همين راستا به برخى از دستاوردهاى اين روز با شكوه اشاره كرده و روح و جان خويش را با آموختن درس هايى از آن صفا مى‏بخشيم به اميد اين كه ره توشه‏هايى را براى سلوك به سوى حق به دست آوريم .

در اجتماع بزرگ مسلمانان در روز فطر، مى‏توان پيام هاى مهم و حياتبخش اسلام را به گوش حاضرين رساند چرا كه برخى افراد فقط در چنين روزى فرصت راهيابى به مجالس مذهبى را پيدا مى‏كنند و در چنين فضايى آمادگى شنيدن مطالب معنوى و دستورات انسان ساز اسلامى را دارند. به همين جهت اميرمؤمنان على عليه السلام در يكى از خطبه‏هاى خويش در روز عيد فطر بعد از حمد و ثناى الهى و فراهم نمودن زمينه پيام هاى آسمانى به بيان مهمترين دستوارت الهى پرداخته و اهم احكام كليدى را به نمازگزاران فطر مى‏آموزد

در فرازهايى از گزارشى كه شيخ صدوق از بيانات اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه عيد فطر آورده است چنين مى‏خوانيم: «انّ هذا اليوم جعله الله لكم عيداً و جعلكم له اهلاً فاذكروا الله يذكركم و ادعوه يستجب لكم؛ امروز را خداوند متعال براى شما عيد قرار داده است و به شما شايستگى آن را عنايت فرموده پس شما هم به شكرانه آن، خدا را ياد كنيد تا شما را ياد كند و او را بخوانيد تا شما را اجابت كند به يكى از مهمترين اعمال روز عيد فطر كه پرداخت زكات فطره است اشاره كرده و اهميت آن را متذكر مى‏شود، چرا كه اگر زكات فطره از صورت پرداخت فردى به سمت بُعد اجتماعى آن سوق داده شود پشتوانه و سرمايه مهم اقتصادى در حل مشكلات مردم خواهد بود. ايجاد مراكز درمانى، تأسيس كانون‏هاى علمى و صنعتى براى اشتغال ‏زايى بيكاران جامعه، سرمايه گذارى براى مسائل بهداشتى و عمران محيط زيست، تقويت بنيه دفاعى مسلمانان و حراست از مرزهاى اسلامى، توسعه فرهنگ عمومى و دينى و ايجاد مؤسسات پژوهشى و تحقيقاتى برخى از دستاوردهاى پرداخت زكات فطره در روز عيد است كه در صورت جمع آورى و مصرف صحيح اين بودجه دينى به دست خواهد آمد.

ائمه جمعه و جماعات و مبلغان گرامى در صورت هدايت صحيح مردم و مخاطبين خويش در اين زمينه توفيقات افزون‏ترى را در امر تبليغ خواهند داشت و در به وجود آوردن مراكز علمى، عمرانى و بهداشتى كه نوعى باقيات صالحات است شريك خواهند بود؛ چه بسيار از عالمان متعهد و مبلغان پر تلاشى كه از همين زاويه به توسعه و ترويج معارف عالى اسلام پرداخته‏اند. به همين جهت اميرمؤمنان مردم را به پرداخت ديِنِ شرعى خويش تشويق نموده و با يادآورى اهميت موضوع مى‏فرمايد: « و اَدّوا فِطرَتَكُم، فَاِنَّها سُنَّةُ نَبيِّكُم وَ فَريضَةٌ مِن رَبِّكُم فَليُؤدّها كُلُّ اِمرِءٍ مِنكُم عَنهُ وَ عَن عيالِهِ كُلِّهِم ذَكَرِهِم وَ اُنثاهُم، صَغيرِهِم و كَبيرِهِم وَ حُرِّهِم و مَملُوكِهِم عَن كُلِّ اِنسانٍ مِنهُم صاعاً مِن بُرٍّ اَوصاعاً مِن تَمرٍ اَو صاعاً مِن شَعيرٍ؛ زكات فطره خود را ـ كه سنت پيامبرتان و فريضه واجبى از سوى پروردگارتان مى‏باشد ـ هر يك از شما از سوى خود و افراد تحت تكفل خود از زن و مرد، كوچك و بزرگ، آزاد و مملوك يك صاع گندم يا خرما يا جو پرداخت نمايد.»

على عليه السلام در فراز ديگرى از خطبه خويش به مهمترين دستورات الهى پرداخته و به مسلمانان يادآور مى‏شود كه: «اطيعوا الله فيما فرض الله عليكم و امركم به من اقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة و حجّ البيت و صوم شهر رمضان و الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الاحسان الى نساء كم و ما ملكت ايمانكم؛ در مواردى كه خداوند بر شما واجب كرده و به انجام آن امر نموده است از فرمان خداوند اطاعت كنيد، از به پا داشتن نماز، پرداخت زكات، زيارت خانه خدا، روزه ماه رمضان، امر به معروف و نهى از منكر و نيكى و احسان به همسران و زيردستان خود. مولاى متقيان با تذكر زشتى برخى گناهان كبيره اضافه مى‏كند كه: «و اطيعوا الله فيما نهاكم عنه من قذف المحصنة و ايتان الفاحشة و شرب الخمر و بخس المكيال و نقص الميزان و شهادة الزّور و الفرار من الزّحف؛(1) اى مردم! خدا را در مورد چيزهايى كه شما را نهى كرده اطاعت كنيد و از انجام آن دورى گزينيد كه از جمله نسبت ناروا به زنان شوهردار و آبرومند، انجام اعمال زشت همچون فحشا و شرب خمر، كم فروشى در معاملات، گواهى باطل و دروغ و فرار از ميدان نبرد از مقابل دشمن است.

برخى از مردم عيد را به معنى نشاط و شادى ظاهرى دانسته و با پوشيدن لباس هاى نو و رنگارنگ و با تدارك غذاهاى متنوع و شيرينى و شربت و گفتن و خنديدن و سياحت و تفرج بى‏محتوا خود را سرگرم مى‏كنند. در حالى كه عارفان با بصيرت و اولياء خاص الهى با چشم دل به عيد نگريسته و زواياى معنوى آن را جستجو مى‏كنند.

بخشى از كوشش هاى مردان الهى در ايام عيد بعد اجتماعى دارد كه در حل مشكلات برادران دينى، رسيدگى به نيازمندان و محرومان و گرفتاران، شاد و مسرور ساختن برادران و خواهران دينى، كمك به مستضعفان فكرى جامعه و اهتمام به مسائل عمومى و مبتلا به مسلمانان جلوه مى‏كند چرا كه آنها بر اين باورند كه على عليه السلام در مورد ويژگي هاى مردان الهى فرموده است: « نفسه منه فى عناءٍ والناس منه فى راحةٍ اتعب نفسه لآخرته و اراح النّاس من نفسه؛(2) نفس او از دستش در رنج و ناراحتى است امّا مردم (به خاطر خدماتى كه او انجام مى‏دهد) از او در آسايش‏اند. او براى (رسيدن به درجات عالى در روز) قيامت خود را به زحمت مى‏افكند ولى مردم را به رفاه و آسايش مى‏رساند.»

و برخى ديگر از فعاليت‏هاى اهل ايمان مربوط به ارتباط خود و خدايشان است، آنان از آنجايى كه در طول ماه مبارك رمضان با زحمات شبانه روزى خود بر شيطان نفس تسلط يافته و در جهاد بزرگ به پيروزى نائل شده‏اند روز عيد فطر را به شكرگزارى و ارتباط نزديكترى با پروردگارشان مى‏گذرانند: حضرت امام خمينى در اين مورد سخنان قابل توجهى ارائه كرده و مى‏فرمايد: البته عيدهايى كه اسلام تأسيس فرموده است به حسب نظرهاى مختلفى كه اهل نظر دارند و به حسب قشرهاى مختلفى كه برخورد مى‏كنند برداشت هاى مختلفى وجود دارد. آن برداشتى كه اهل معرفت از عيد مى‏كنند، با آن برداشتى كه ديگران مى‏كنند بسيار متفاوت است.

 آنها بعد از اين كه در ماه مبارك رمضان آن رياضت ها را مى‏كشند و كشيدند، روز عيد روز لقاى آنهاست لقاء الله است آن روز براى آنها. «لغيرك من الظهور ما ليس لك(3) ؛ خدايا! براى غير تو چه ظهورى هست كه براى تو نيست؟!» آنها همه چيز را از او مى‏دانند و آن روز را عيد مى‏كنند براى اين كه بعد از رياضات يوم ورود به حضرت است. و در عيد قربان نيز بعد از اين كه تمام عزيزانشان را از دست دادند، مهيا براى ملاقات مى‏شوند، بعد از اين كه نفس خودشان را كشتند و هر چه عزيز است در راه خدا از آن گذشتند آن وقت است كه روز لقاء است و جمعه هم در اثر اجتماعاتى كه مسلمين با هم دارند، اهل معرفت مهيا مى‏شوند براى لقاء الله. پس برداشت آنها غير از برداشت ماست و ما اميدواريم كه به تبع اولياء خدا به جلوه‏اى از آن جلوه‏ها برسيم و ذره‏اى از آن معارف در قلب ما واقع بشود.(4)» به همين جهت حضرت امام مجتبى عليه السلام هنگامى كه مشاهده كرد عده‏اى از مردم در روز عيد فطر مشغول لهو و لعب و خنده هستند خطاب به يارانش فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را معيار آزمايش مردم قرار داده است كه در آن مردم براى كسب مقامات معنوى و بهشتى مسابقه مى دهند عده‏اى در اين مسابقه برنده شده و برخى ديگر از كسب اين مقامات باز مى‏مانند.

كمال شگفتى است از كسى كه بى خبر از نتيجه اين مسابقه به خنديدن و خوشگذرانى مشغول است به خدا سوگند! اگر پرده‏ها كنار رود نيكوكاران به نتائج نيكو رفتارى خود مشغول بوده و بدكاران گرفتار اعمال بد خود هستند.(5)

شوق ديدار يار
از برجسته‏ترين و به ياد ماندنى‏ترين ساعات روز عيد فطر لحظاتى است كه منتظران راستين ظهور حضرت ولى عصر(عج) آرزوى ديدار آن حضرت را كرده و در فراقش با دلى مملو از اميد اشك حسرت مى‏ريزند.

آنان به ياد سخن حضرت باقر عليه السلام مى‏افتند كه فرمود: «ما مِن يَومِ عَيدٍ لِلمُسلِمينَ اَضحَىً وَلا فِطرٍ اِلا و هُوَ يُجَدِّدُ الله لآلِ مُحَمَّدٍ(ع) فِيهِ حُزناً قالَ قُلتُ وَ لِمَ ذلِك قالَ اِنَّهُم يَرَونَ حَقَّهُم فى اَيدى غَيرِهِم؛(6) هيچ عيد فطر و قربان نيست كه با آمدن آن غم و اندوه آل محمد(ص) تجديد شود راوى گفت: چرا در روز عيد غمگين مى‏شوند؟ امام فرمود: زيرا آنان حق خود را در دست ديگران مى‏بينند و از اين كه افراد غير شايسته بر جايگاه رهبرى امت قرار دارد و امام راستين هنوز ظهور نكرده است كه حكومت عادلانه و سايه پر از عدل و داد خود را بر مردم بگستراند، غمگين و ناراحتند. به همين جهت يكى از رايج ترين اعمال اين روز كه اولياء خدا و عارفان واصل به آن اهتمام خاص دارند زمزمه دعاى ندبه در روز فطر است كه دردمندانه و عاشقانه با امام زمان(ع) نجوا مى‏كنند: «هل اليك يا بن احمد سبيلٌ فتلقى... متى ترانا و نراك و قد نشرت لواء النّصرترى... .»

اين ابيات مولوى تا حدودى بيانگر راز دل ندبه خوانان عيد فطر است كه به مولاى خويش عرضه مى‏دارند:

در هوايت بى‏قرارم روز و شب سر ز پايت بر ندارم روز و شب
اى مهار عاشقان در دست تو در ميان اين قطارم روز و شب
تا كه بگشايم به قندت روزه‏ام تا قيامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشكنم عيد باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب اى جان تو انتظارم، انتظارم روز و شب
تا به سالى نيستم موقوف عيد با مه تو عيد دارم روز و شب
زآن شبى كه وعده كردى روز وصل روز و شب را مى‏شمارم روز و شب
بس كه كشت مهر جانم تشنه است ز ابر ديده اشك بارم روز و شب

عارف وارسته حاج ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى در اين مورد در كتاب ارزشمند المراقبات(7) مى‏نويسد: بر مؤمن راستين شايسته است امروزه غيبت آن حضرت و غصب حكومت آن حضرت توسط دشمنان، سختى حال شيعيان و رعاياى او را در دست كافران و فاجران بنگرد و ببيند كه به آنان از قتل نفوس و هتك آبرو و غصب اموال و بدى حال و مقام خوارى و ابتذال چه مى‏رسد بايستى خوشحالى او به اندوه زياد و خنده او به گريه و عيد او به ماتم مبدل گردد و به خواندن دعاى ندبه بسان زن بچه مرده‏اى بگريد و فرج او را از خدا بخواهد... بارى چون خواستى براى نماز عيد بيرون روى كه با امامى نمازگزارى يا خودت امام جماعت شوى بر توست كه از مصيبتى كه براى غيبت امام خودت بر تو وارد شده است غافل نباشى، زيرا نماز عيد، حق خاص اوست و آن از مقامات معروف اوست.

پس بنگر حال به چه منوال گشته است كه نماز با امام به نماز تو و امثال تو مبدل شده است و به زمان حضور آن حضرت و اجتماع مؤمنان به نماز او و نمازشان با او، تفكر نماى و در نزد خويش ميزان بگير كه چون براى مؤمن خطيب، امام او باشد و سخنش را بشنود و از علومش فرا گيرد حال او چگونه خواهد بود؟! و به آنچه از بركات و انوار زمان حضور آن بزرگوار و نشر عدالت و محو جور و ضلالت و عزت اسلام و حرمت قرآن و رواج ايمان و تكميل عقول و تزكيه قلوب و تحسين اخلاق و رفع شقاق و دفع نفاق نظر كن و با صداى بلند خود او را ندا ده و به زبان شوق خويش به ساحت مقدس عرضه بدار: اى زاده احمد! آيا راهى به سوى تو هست كه ملاقات شوى؟...اى آقاى من.  "و تلافى ان كان فيه أتلافى  بك عجّل به جعلت فداكا" ؛ اگر تلف شدن من در رسيدن به تو باشد، در آن شتاب كن فداى تو شوم .

"و بما شئت فى هواك اختبرنى  فاختيارى ماكان فيه رضاكا" ؛ و به هر چه بخواهى در راه عشق خودت مرا آزمايش كن كه آنچه را كه رضاى تو در آن است انتخاب مى‏كنم. "بجمال حجبته بجلالٍ  هام  واستعذب العذاب هناكا " ؛ قسم به جمال خودت كه از او پوشيده‏اى و جلال خودت كه او را سرگردان ساخته‏اى و در كوى تو عذاب را شربت گوارا مى داند. " ذات قلبى فأذن له يتمنّا ك فيه بقيّة لرجاكادل من آب شد پس به او اجازه بده كه ترا آرزو كند، در اين قلب نيم رمقى براى اميد و تمناى تو هست.

بنابراين درخواست برقرارى دولت كريمه حضرت مهدى(عج) بهترين پاداش و عيدى است كه مى‏توان در روز عيد فطر از خداوند متعال آن را درخواست نمود.

سيدبن طاووس در ضمن اعمال روز عيد از امام باقر عليه السلام نقل مى‏كند: هنگامى كه از منزل خارج شده و به سوى نماز عيد مى‏روى دعاى "اللّهم من تهيّأ" را مى‏خوانى و هنگامى كه به نام مبارك حضرت صاحب الزمان(ع) رسيدى با آرزوى تحقق وعده الهى و استقرار حكومت عدل مهدوى عليه السلام مى‏گويى: «اللّهم افتح لنا فتحاً يسيراً و انصره نصراً عزيزاً... اللّهم انّا نرغب اليك فى دولةٍ كريمةٍ تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّلّ بها النّفاق و اهله...(8) ؛ خداوندا براى ما فتح آسان عنايت فرما و آن حضرت را با نصرتى عزتبخش يارى نما. پروردگارا! ما خواهان ايجاد دولت كريمه‏اى هستيم كه با آن به اسلام و مسلمانان عزت بخشيده و جبهه نفاق و اهلش را به خاك مذلّت بنشانى ...

 درسى از امام صادق عليه السلام
از آموزنده‏ترين فرازهاى زندگى امام صادق عليه السلام حادثه‏اى شنيدنى است كه در عيد فطر اتفاق افتاد ماجرا از اين قرار بود كه ابوالعباس سفاح، اولين خليفه عباسى در هنگام خلافت خويش در بغداد، روزى امام صادق عليه السلام را به مركز خلافت خود احضار كرد. او به دنبال فرصتى مى‏گشت تا آن حضرت را به شهادت برساند تا اين كه وى آخرين روز ماه مبارك رمضان را عيد فطر اعلام كرد. آن روز هنگامى كه حضرت صادق عليه السلام  در منطقه حيره بر او وارد شد خليفه از او پرسيد: اى اباعبدالله! نظر تو در مورد روزه امروز چيست؟ امام صادق با بهره‏گيرى از آيه تقيه كه مى‏فرمايد: «لايتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى‏ءٍ الا ان تتّقوا منهم تقيهً و يحذّركم الله نفسه و الى الله المصير(9) ؛ افراد با ايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را به دوستى بگيرند و هر كس چنين كند، هيچ رابطه‏اى با خدا ندارد مگر اين كه از آنان به نوعى تقيه كنيد و خداوند شما را از عقوبت خود بر حذر مى‏دارد و بازگشت همه به سوى خداست.

و با پيروى از اجداد طاهرين خويش تقيه نموده، و به سفاح فرمود: اين مربوط به پيشواى مردم است، تو اگر روزه بگيرى، من هم روزه مى‏گيرم و اگر افطار كنى من هم افطار خواهم كرد. در اين هنگام سفاح به غلام خود دستور داد تا سفره غذا را بچيند و امام صادق عليه السلام به همراه او غذا خورده و روزه‏اش را شكست با اين كه مطمئنّاً مى‏دانست آن روز از ماه رمضان است و عيد فطر نيست. آن حضرت در توضيح عمل خويش به ياران نزديكش فرمود: « و الله انه يومٌ من شهر رمضان فكان افطارى يوماً و قضاؤه ايسر علىّ من ان يضرب عنقى ولايعبد الله(10) ؛ به خدا سوگند آن روز از ماه رمضان بود و يك روز شكستن روزه ماه رمضان (به خاطر تقيه و حفظ دين) و اداى قضاى آن براى من آسان تر از اين است كه كشته شوم و خدا عبادت نشود.»

حضرت صادق عليه السلام با اين تدبير الهى توطئه خليفه ستمگر را خنثى نموده و به شيعيان درسى ديگر آموخت. آن حضرت در اين روايت ضمن تأكيد بر اصل قرآنى تقيه، به فلسفه آن نيز اشاره مى‏فرمايد كه تقيه براى حفظ دين است نه براى حفظ زندگى افراد .

و اضافه مى‏كند كه اگر من به خاطر حادثه‏اى كوچك كشته شوم دين الهى از ميان رفته و عبادت و اطاعت از خداوند متعال به فراموشى سپرده خواهد شد.

سيره تربيتى امام سجاد عليه السلام در عيد فطر
با مرورى كوتاه به سيره تربيتى ائمه اطهار
عليهم السلام در مى‏يابيم كه آن بزرگواران از ماه مبارك رمضان به عنوان يك دانشگاه تربيتى بهره گرفته و با پرورش شاگردان و انسان هاى با استعداد در روز عيد فطر هدايا و جوائز مادى و معنوى به آنان عطا مى‏كردند و به اين ترتيب اين ماه را به يك آموزشگاه و كلاس پرورش روح و جسم و اخلاق تبديل نموده و به پرورش يافتگان اين مكتب در محدوده وسيع و اختياراتش نسبت به شايستگى افراد، عطايايى در نظر گرفته و آنان را تشويق مى‏كردند. در اينجا گوشه‏اى از سيره تربيتى و آموزنده امام سجاد عليه السلام  را به روايت سيدبن طاووس مى‏خوانيم:

امام صادق عليه السلام فرمود: شيوه حضرت على بن الحسين عليه السلام در ماه رمضان چنان بود كه هر گاه غلامان يا كنيزان آن حضرت خطايى را مرتكب مى‏شدند آنان را تنبيه نمى‏كرد. آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت كرده و تخلّفات هر كس را با نام و موضوع مشخص مى‏نمود. در آخر ماه همه غلامان و كنيزان را جمع كرده و در ميان آنان مى‏ايستاد. آنگاه از روى نوشته تمام كارهاى خلاف آنان را كه در طول ماه رمضان مرتكب شده بودند برايشان گوشزد مى‏كرد و به تك تك آنان مى‏فرمود: فلانى تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى كردى و من ترا تنبيه نكردم! آيا به ياد مى‏آورى؟ مى‏گفت: بلى اى پسر رسول خدا! و تا آخرين نفر اين مطالب را متذكر مى‏شد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مى‏كردند. آنگاه به آنان مى‏فرمود: «ارفعوا اصواتكم و قولوا يا على بن الحسين! انّ ربّك قد احصى عليك كلّما عملت كما احصيت علينا كلّما قد عملنا و لديه كتابٌ ينطق عليك بالحقّ لايغادر صغيرةً ولا كبيرةٌ ممّا اتيت الا احصاها و تجد كلما عملت لديه حاضراً...؛ با صداى بلند بگوئيد: اى على بن الحسين! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانكه تو اعمال ما را نوشته‏اى نزد خداوند نامه اعمالى هست كه با تو به حق سخن مى‏گويد و هيچ عمل ريز و درشتى را فرو نمي گذارد و هر چه انجام داده‏اى به حساب آورده و تمام آنچه را كه انجام داده‏اى نزد او حاضر و آماده خواهى يافت، چنانكه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت شده ديديم. پس ما را ببخش هم چنانكه دوست دارى خدا تو را ببخشد. اى على بن الحسين! به ياد آر آن حقارت و ذلّتى را كه فرداى قيامت در پيشگاه خداى حكيم و عادل خواهى داشت. آن پروردگار عادل و حكيمى كه ذرّه‏اى و كمتر از ذرّه‏اى به كسى ظلم و ستم روا نمى‏دارد و اعمال بندگان را هم چنانكه انجام داده‏اند به آنان عرضه خواهد كرد و حساب و گواهى خدا كافى است ...

ببخش و عفو كن تا پادشاه روز قيامت از تو عفو كرده و درگذرد چنانكه خودش در قرآن مى‏فرمايد: « وليعفوا و ليصفحوا الا تحبّون ان يغفر الله لكم والله غفورٌ رحيمٌ (11)؛ بايد ببخشند و درگذرند. آيا دوست نداريد خداوند شما را بيامرزد؟ او خداوند آمرزنده و مهربان است.

امام سجاد عليه السلام اين كلمات را براى خويش و غلامان و كنيزانش (البته شايان ذكر است كه اهل بيت هيچ نيازي به خدمتكار نداشتند و ايشان با وجود غلام و كنيز باز هم كارهايشان را خود انجام مي دادند و يا همانند حضرت زهرا عليها السلام كارها را تقسيم مي نمودند. اما حضور آنها در نزد اهل بيت عليهم السلام دلايلي داشت كه به اختصار برمي شماريم: 1- در برخي موارد خود غلامان و كنيران از روي عشقي كه به اهل بيت داشتند مشتاق خدمت به ايشان بودند و خواهان همجواري با اين بزرگواران بودند. 2- در عصر اهل بيت برده داري و استثمار از آنها مرسوم بود و ايشان هم از اين وضع ناراضي بودند پس بردگان را مي خريدند و آنان را به بهانه هاي مختلف در راه خدا آزاد مي كردند چرا كه بر اساس فقه اسلامي، كسي نمي تواند برده آزاد شده را خريداري كند.) تلقين مى‏كرد و آنان با هم تكرار مى‏كردند و خود امام كه در ميان آنان ايستاده بود و مى‏گريست و با لحنى ملتمسانه مى‏گفت: «ربّ انّك امرتنا ان نعفوا عمّن ظلمنا فقد ظلمنا انفسنا فنحن قدعفونا عمّن ظلمنا كما امرت فاعف عنّا فانّك اولى بذلك منّا و من المأمورين... ؛ پروردگارا، تو به ما فرمودى از ستمكاران خويش درگذريم و ما به راستى بر خود ستم كرده‏ايم. همان طور كه فرمودى، ما از كسانى كه ستم كرده‏اند درگذشتيم، تو هم از ما درگذر كه تو در عفو كردن از ما و از ماموران برترى. تو به ما فرمودى سائلى را از درگاه خود محروم نكنيم و هم اكنون ما سائلان و گدايان در آستانه در خانه‏ات زانو زده و احسان و عطاى تو را مى‏طلبيم، بر ما منت بگذار و محروممان نگردان، كه تو در اين كار شايسته‏تر از ما و از مأموران هستى. خدايا! من اكرام كردم تو هم به من اكرام كن و با اهل نعمت و مغفرت محشور نما اى صاحب احسان و كرامت.

پس از اين برنامه عرفانى حضرت سجاد عليه السلام خطاب به غلامان و كنيزان خويش مى‏فرمود: من شما را عفو كردم، آيا شما هم من و بدرفتاري هاى مرا كه فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومايه‏اى براى فرمانرواى بخشاينده عادل و نيكوكار بودم، بخشيديد؟! همگى يك صدا مى‏گفتند: با اين كه ما از تو جز خوبى نديده‏ايم ترا بخشيديم. آنگاه به آنان مى‏فرمود: بگوئيد خداوندا! از على بن الحسين درگذر! همان طور كه او از ما در گذشت، او را از آتش جهنم آزاد كن همان طور كه او ما را از بردگى آزاد كرد. آنان دعا مى‏كردند و امام سجاد عليه السلام   هم آمين مى‏گفت. و در پايان مى فرمود: برويد، من از شما در گذشتم و آزادتان كردم به اميد اين كه خدا نيز از من درگذرد و آزادم كند. در روز عيد فطر چندان به آنها جايزه و هدايا مى‏بخشيد كه از ديگران بى‏نياز مى‏شدند. هر سال در شب آخر ماه مبارك رمضان در هنگام افطار حدود بيست بنده آزاد مى‏كرد و مى‏گفت: «انّ لله تعالى فى كلّ ليلةٍ من شهر رمضان عند الافطار سبعين الف عتيقٌ من النّار كلّاً قد استوجبوا النّار؛ خداوند متعال در هر شب ماه مبارك رمضان هفتاد هزار كس را از آتش جهنم آزاد مى‏كند كه همگى مستحق عذاب بوده‏اند آن حضرت هيچ بنده‏اى را بيش از يك سال به بندگى نمى‏گرفت. هر گاه كسى را در اول سال و يا در وسط آن مالك مى‏شد در شب عيد فطر آزاد مى‏كرد. اين عمل روش هر ساله او بود. بندگان سياه را كه هيچگونه نيازى به آنان نداشت مى‏خريد و در عرفات بعد از مراسم عرفه همه را آزاد ساخته و هداياى قابل توجهى را به آنان عطاء مى‏كرد.(12)

با توجه به اين روايت نسبتاً طولانى در مى‏يابيم كه رهبران الهى و پيشوايان معصوم ما چقدر در ترويج فرهنگ اسلامى و آموختن آن به انسان هاى تشنه معرفت تلاش نموده و نه تنها در ماه رمضان و عيد فطر در آزادى جسم آنان مى‏كوشيدند بلكه افكار و انديشه‏هاى آنان را نيز از بند جهل و غفلت و خرافه پرستى رها مى‏ساختند و بدين گونه بود كه تربيت يافتگان مكتب اهل بيت(ع) از پستى ذلت به اوج عزت مى‏رسيدند و بردگان گرفتار به رهبران جامعه و عارفان خداجوى مبدل مى‏گشتند. كه فهرست مفصلى از اينان را مى‏توان در كتاب هاى رجالى، تاريخى و سيره مطالعه نمود.


پي نوشت ها:
1. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 516.
2. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 193.
3. فرازى از دعاى عرفه.
4. صحيفه امام، ج 18، ص 395.
5. وسائل الشيعه، ج 7، ص 681.
6. تهذيب الاحكام، ج 3، ص 289.
7. المراقبات، ص 343.
8. اقبال الاعمال، ج 1، ص 476.
9. آل عمران، آيه 28.
10. الكافى، ج 4، ص 82 .
11. نور، آيه 22.
12. اقبال الاعمال، ص 260.
13. رهبر آزادگان، ص 430.


پايگاه اينترنتی تبيان